English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 14 (2 milliseconds)
English Persian
opponent معارض
opponents معارض
interrupter معارض
Other Matches
presumption hominis قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
rebutting evidence دلیل معارض
rebutting evidence شاهد معارض
usucaption تصرف بلا معارض
impeaching هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeaches هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeached هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeach هدی به علت شهود معارض تردید کردن
interferes مانع شدن معارض شدن
interfered مانع شدن معارض شدن
interfere مانع شدن معارض شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com