English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
exemption from territorial jurisdiction معافیت از سیستم حقوقی یک کشور
Other Matches
inland duty حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
civil low سیستم حقوقی رم باستان
exemption معافیت مالیاتی معافیت گمرکی
impunity معافیت از مجازات معافیت از زیان
benelux اتحادیه گمرکی بلژیک و هلند و لوکزامبوزگ که کم کم معنی شخصیتهای حقوقی این سه کشور را نیزبه خود گرقته است
economic nationalism ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
public سرویس ارسال داده برای عموم . مثل سیستم تلفن اصلی در یک کشور
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
crash conversion تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
common low سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
Burundi کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradited مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
exemption [from] معافیت [از]
relief معافیت
dispensation معافیت
franchises معافیت
franchise معافیت
exemption معافیت
dispensations معافیت
incorporates شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporate شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
venia etatis معافیت از شرط سن
immunity بخشودگی معافیت
exemption from taxation معافیت از مالیات
exemptions from age restriction معافیت از شرط سن
freedoms معافیت اسانی
tax exemption معافیت مالیاتی
tax remission معافیت مالیاتی
exonerative متضمن معافیت
freedom معافیت اسانی
extra good time وقت معافیت از زندان
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
excusable قابل بخشش و معافیت بخشیدنی
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
run اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
runs اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
sysgen فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
blessed folder در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
carded for record معافیت از خدمت به خاطر ثبت درپرونده
peripheral که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
judge advocate general رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
legal aid معافیت ازهزینه دادرسی معادل assistance judicial
class b allotment کسورات سهمیه قرضه حقوقی کسورات سهام قرضه حقوقی
integrated نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است
nonaligned کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
subsidy حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
country cover diagram دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
tax deduction تخفیف مالیاتی مخارجی که معافیت مالیاتی دارند
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
bifuel propulsion سیستم خروج گاز با فشارحاصله از دو نوع سوخت سیستم جت دو سوختی
coupling نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
desk accessory در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
policonic projection سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
native کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
chcp در سیستم عاملهای OS \ MS DOS دستور سیستم که صفحه کد مورد استفاده را بیان میکند
download فرایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامیپوتر مرکزی بزرگ به سیستم کامپیوترکوچک و دور
design phase فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده
natives کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
tar سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند
demands نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
diabatic process پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
demanded نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
ES IS سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
demand نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
building block principle طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
automatic levelling سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
standby سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
standbys سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
three phase four wire system سیستم سه فازه باسیم نقطه ستاره سیستم چهارسیمه
system diagnostics امکانات عیب شناسی سیستم تشخیص خرابی سیستم
de jure حقوقی
juridical حقوقی
soundex code کد حقوقی
legal حقوقی
jural حقوقی
bridged سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
mttf متوسط مدت زمانی که در ان سیستم یا مولفه سیستم بدون خطا کار کندFailure To Time ean
bridge سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridges سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
failures بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
failure بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
off load انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
desktop در یک سیستم Apple Macitoshفایل سیستم برای ذخیره سازی اطلاعات در باره فایلهای روی دیسک یا حجم
lambert projection سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
legal fiction تصور حقوقی
pay voucher حواله حقوقی
legal person شخص حقوقی
legal personality شخصیت حقوقی
pay grade ضریب حقوقی
medicolegal پزشکی- حقوقی
law agent نماینده حقوقی
pay voucher سند حقوقی
legal responsibility مسئوولیت حقوقی
soundex code کد حقوقی پرسنلی
legal entity شخص حقوقی
Legal Advisor مشاور حقوقی
juridical personality شخصیت حقوقی
commentaries تفسیر حقوقی
solicitors مشاور حقوقی
legal مشروع حقوقی
solicitor مشاور حقوقی
commentary تفسیر حقوقی
jurisprudence علم حقوقی
civil داخلی حقوقی
legal counsel مشاور حقوقی
juridically از لحاظ حقوقی
juridical person شخص حقوقی
legal adviser مشاور حقوقی
law term اصطلاح حقوقی
juristically از لحاظ حقوقی
legal advisor مشاور حقوقی
artificial persons اشخاص حقوقی
legal committee کمیته حقوقی
corporate body شخص حقوقی
jeopardy گرفتاری حقوقی
legal department اداره حقوقی
civil proceedings اقدامات حقوقی
expansion card کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
warm boot شروع مجدد سیستم که معمولاگ سیستم عامل را هرباره بارمیکند ولی دیگر سخت افزار را بررسی نمیکند
link encryption خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
actionable <adj.> سزاوار کیفر [حقوقی]
actionable <adj.> اتهام پذیر [حقوقی]
punishable <adj.> اتهام پذیر [حقوقی]
penal <adj.> اتهام پذیر [حقوقی]
indictable <adj.> اتهام پذیر [حقوقی]
chargeable <adj.> اتهام پذیر [حقوقی]
culpable <adj.> اتهام پذیر [حقوقی]
chargeable <adj.> سزاوار کیفر [حقوقی]
punishable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> سزاوار کیفر [حقوقی]
penal <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
penal <adj.> سزاوار کیفر [حقوقی]
indictable <adj.> سزاوار کیفر [حقوقی]
culpable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> سزاوار کیفر [حقوقی]
punishable <adj.> قابل تعقیب [حقوقی]
actionable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
corporate دارای شخصیت حقوقی
law enforcement اجرای قوانین [حقوقی]
institution اصل حقوقی بنگاه
writer to the signet مشاور حقوقی اسکاتلندی
civil procedure اصول محاکمات حقوقی
civil action دعوی مدنی یا حقوقی
chargeable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
penal <adj.> قابل تعقیب [حقوقی]
indictable <adj.> قابل تعقیب [حقوقی]
culpable <adj.> قابل تعقیب [حقوقی]
chargeable <adj.> قابل تعقیب [حقوقی]
actionable <adj.> قابل تعقیب [حقوقی]
punishable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
penal <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
The formalities of judicial process. تشریفات حقوقی وقضایی
lawyers مشاور حقوقی حقوقدان
lawyer مشاور حقوقی حقوقدان
in legal parlance بزبان یا عباراتی حقوقی
punishable <adj.> مستوجب کیفر [حقوقی]
penal <adj.> مستوجب کیفر [حقوقی]
punishable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
to obtain legal advice مشاوره حقوقی دریافتن
military pay order لیست حقوقی پرسنل
indictable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
isonomy تساوی سیاسی و حقوقی
penal <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
action جریان حقوقی تعقیب
actions جریان حقوقی تعقیب
culpable <adj.> مستوجب کیفر [حقوقی]
chargeable <adj.> مستوجب کیفر [حقوقی]
indictable <adj.> مستوجب کیفر [حقوقی]
actionable <adj.> مستحق کیفر [حقوقی]
punishable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
penal <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> مستحق کیفر [حقوقی]
actionable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> مستحق کیفر [حقوقی]
culpable <adj.> مستحق کیفر [حقوقی]
punishable <adj.> مستحق کیفر [حقوقی]
jurisconsult فقیه مشاور حقوقی
actionable <adj.> مستوجب کیفر [حقوقی]
penal <adj.> مستحق کیفر [حقوقی]
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com