Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
duties free
معاف از حقوق گمرکی
free of charge
معاف از حقوق گمرکی
Search result with all words
carnet
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
Personal effects are duty-free.
لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
Other Matches
advalorem duty
حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
duty free
معاف ازحقوق گمرکی
duty free
معاف از عوارض گمرکی
free of duty
معاف از عوارض گمرکی
free zone
منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
protective duty
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
customs dutios
حقوق گمرکی
custom duties
حقوق گمرکی
customs duties
حقوق گمرکی
customs tariff
حقوق گمرکی
customs duty
حقوق گمرکی
drawback
استرداد حقوق گمرکی
dutiable
مشمول حقوق گمرکی
custom
حقوق گمرکی گمرک
duty free
فاقد حقوق گمرکی
drawbacks
استرداد حقوق گمرکی
drawbacks
برگشت حقوق گمرکی
drawback
برگشت حقوق گمرکی
duty free
بخشوده از حقوق گمرکی
countervailing duty
حقوق گمرکی جبرانی
preferential duties
حقوق گمرکی امتیازی
countervailing duties
حقوق گمرکی جبرانی
import surcharge
حقوق گمرکی اضافه
duties paid
حقوق گمرکی پرداخت شده
duties on buyer's account
حقوق گمرکی به عهده خریداراست
Customs and Excise
اداره حقوق و عوارض گمرکی
prohibitive tariff
حقوق گمرکی منع کننده
ad valorem duty
حقوق گمرکی به نسبت ارزش کالا
ad valorem duty
حقوق گمرکی براساس قیمت کالا
tonnage
حقوق گمرکی که از کشتیها به نسبت بارشان دریافت میشود
discriminating tariff
شیوهای که در ان حقوق گمرکی کالاهای وارداتی متفاوت بایکدیگرست
ddp
paid duty delivered تحویل پس از پرداخت حقوق گمرکی
dutiable goods
کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
protect home judustry
حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
out of bond
کالاهایی که پس از پرداخت حقوق گمرکی ازمحوطه گمرک خارج شده باشد
preferentialism
اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
subsidy
حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
customs union
مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
clearance in ward
گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
free ports
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free port
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
warehousing system
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
common low
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
public international law
حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum
قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay
ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
exemption
از خدمت معاف کردن معاف کردن
harbour dues
حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
allotment advice
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
customs duties
عوارض گمرکی
tariffs
تعرفه گمرکی
customs agent
نماینده گمرکی
custom union
اتحادیه گمرکی
bonded ware house
انبار گمرکی
bonded good
کالای گمرکی
custom tariff
تعرفه گمرکی
customs duty
عوارض گمرکی
customs duty
تعرفه گمرکی
clearance
ترخیص گمرکی
debenture
گواهینامه گمرکی
customs union
اتحادیه گمرکی
customs entry form
افهارنامه گمرکی
tariff
تعرفه گمرکی
customs tariff
تعرفه گمرکی
treaty duty
حق متعارف گمرکی
authorized stoppage
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
exempt
معاف
exonerated
معاف
exonerated from
معاف از
exempting
معاف
exempts
معاف
exonerates
معاف
exonerating
معاف
exonerate
معاف
exempted
معاف
quayage
عوارض گمرکی و دریایی
tariffs
عوارض تعرفه گمرکی
tariff
عوارض تعرفه گمرکی
brussels nomenclature
تعرفه گمرکی بروکسل
customs agent
واسطه کارهای گمرکی
customs declaration
اظهار نامه گمرکی
customs broker
واسطه امور گمرکی
customs declaration
افهار نامه گمرکی
free from taxes
<adj.>
معاف از مالیات
dissolvable
معاف شدنی
dispense with
معاف شدن از
dispend
معاف کردن
excusable
معاف شدنی
excused
معاف کردن
excuses
معاف کردن
excusing
معاف کردن
duty-free
معاف از گمرک
protect a player
معاف از انتقال
dispensable
معاف کردنی
non-assessable
<adj.>
معاف از مالیات
excused list
فهرست معاف ها
tax exempt
معاف از مالیات
free of tax
[only after nouns]
<adj.>
معاف از مالیات
exempt from taxes
[only after nouns]
<adj.>
معاف از مالیات
exempt from taxation
[only after nouns]
<adj.>
معاف از مالیات
zero-rated
<adj.>
معاف از مالیات
tax-free
<adj.>
معاف از مالیات
tax-exempt
<adj.>
معاف از مالیات
non-taxable
<adj.>
معاف از مالیات
tax free
معاف از مالیات
excuser
معاف کننده
exempt from duty
معاف از خدمت
excuse
معاف کردن
taxless
<adj.>
معاف از مالیات
exonerate
معاف کردن
exemptible
معاف شدنی
exempts
معاف کردن
carded for record
از خدمت صف معاف
remit
معاف کردن
remits
معاف کردن
affranchize
معاف کردن
remitted
معاف کردن
remitting
معاف کردن
duty free
معاف ار مالیات
exonerating
معاف کردن
exonerates
معاف کردن
exempt
معاف کردن
scot free
معاف از مالیات
scot-free
معاف از مالیات
exempted
معاف کردن
warless
معاف از جنگ
exonerated
معاف کردن
exempting
معاف کردن
Goods to declare
همراه داشتن کالاهای گمرکی
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
Nothing to declare
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
specific duties
عوارض گمرکی براساس مشخصات کالا
Do you have nothing to declare?
آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
to bear any customs duties
هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
to let off
معاف کردن ردکردن
to dismiss
[American E]
معاف کردن
[ارتش]
to fall out
معاف کردن
[ارتش]
free of general average
معاف از خسارات عمومی
dispensed
معاف کردن بخشیدن
to buy off
با پول معاف کردن
free of all average
معاف از هرگونه خسارت
dispense
معاف کردن بخشیدن
dispenses
معاف کردن بخشیدن
dispensing
معاف کردن بخشیدن
free of particular average
معاف از خسارات جزئی
to bear all customs duties and taxes
تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
freeway
شاهراهی که از حق راهداری معاف است
frank
معاف کردن مهر زدن
franked
معاف کردن مهر زدن
frankest
معاف کردن مهر زدن
franking
معاف کردن مهر زدن
exempted
معاف ازخدمت شدن یا کردن
exempt
معاف ازخدمت شدن یا کردن
fpa
معاف از جبران خسارت خاص
exempting
معاف ازخدمت شدن یا کردن
exempts
معاف ازخدمت شدن یا کردن
franker
معاف کردن مهر زدن
franks
معاف کردن مهر زدن
exempted , adressee
گیرنده معاف از اجرای دستور
freeways
شاهراهی که از حق راهداری معاف است
to release
[from responsibility, duty]
معاف کردن
[از وظیفه یا خدمت ]
enfranchise
از بندگی رهاندن معاف کردن
enfranchised
از بندگی رهاندن معاف کردن
enfranchises
از بندگی رهاندن معاف کردن
enfranchising
از بندگی رهاندن معاف کردن
emeritus
افتخارا ازخدمت معاف شده
to be excused
[from work or school]
معاف بودن
[از کار یا مدرسه]
You will have to pay duty on this.
شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
victualling bill
پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
absolving
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolves
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolved
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolve
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
exempt player
بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
e f t a (european free trade association
فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
trade restrictions
جلوگیری از ورود کالاهای خارجی به کشور است از طریق وضع قوانین گمرکی و سودبازرگانی
protective tariffs
تعرفه گمرکی که هدف از وضع ان محصولات داخلی و جلوگیری از ورود فراوردههای خارجی باشد
benelux
اتحادیه گمرکی بلژیک و هلند و لوکزامبوزگ که کم کم معنی شخصیتهای حقوقی این سه کشور را نیزبه خود گرقته است
begger my neighbour policy
سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
protectionism
دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
reciprocal agreement
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
to dismiss
[remove]
the board of managers
مرخص کردن
[معاف کردن]
هیئت مدیره
pay
حقوق
pay check
چک حقوق
jus
حقوق
pays
حقوق
salary
حقوق
duties
حقوق
law
حق حقوق
stipends
حقوق
law
حقوق
laws
حق حقوق
laws
حقوق
stipend
حقوق
rights
حقوق
jurisprudence
حقوق
civil
حقوق
salaries
حقوق
paying
حقوق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com