Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
to be excused
[from work or school]
معاف بودن
[از کار یا مدرسه]
Other Matches
exemption
از خدمت معاف کردن معاف کردن
exempts
معاف
exempting
معاف
exonerate
معاف
exonerated from
معاف از
exempt
معاف
exonerating
معاف
exonerated
معاف
exempted
معاف
exonerates
معاف
free of tax
[only after nouns]
<adj.>
معاف از مالیات
exempt
معاف کردن
exonerates
معاف کردن
exonerating
معاف کردن
free from taxes
<adj.>
معاف از مالیات
exonerated
معاف کردن
exempt from taxes
[only after nouns]
<adj.>
معاف از مالیات
exempt from taxation
[only after nouns]
<adj.>
معاف از مالیات
zero-rated
<adj.>
معاف از مالیات
tax-free
<adj.>
معاف از مالیات
tax-exempt
<adj.>
معاف از مالیات
non-taxable
<adj.>
معاف از مالیات
non-assessable
<adj.>
معاف از مالیات
taxless
<adj.>
معاف از مالیات
dispensable
معاف کردنی
exonerate
معاف کردن
excused list
فهرست معاف ها
excusable
معاف شدنی
excuser
معاف کننده
exempt from duty
معاف از خدمت
exemptible
معاف شدنی
excused
معاف کردن
excuses
معاف کردن
excusing
معاف کردن
duty-free
معاف از گمرک
warless
معاف از جنگ
scot free
معاف از مالیات
scot-free
معاف از مالیات
tax free
معاف از مالیات
tax exempt
معاف از مالیات
duty free
معاف ار مالیات
dissolvable
معاف شدنی
dispense with
معاف شدن از
remitting
معاف کردن
remitted
معاف کردن
remits
معاف کردن
remit
معاف کردن
exempted
معاف کردن
exempting
معاف کردن
exempts
معاف کردن
affranchize
معاف کردن
carded for record
از خدمت صف معاف
excuse
معاف کردن
dispend
معاف کردن
protect a player
معاف از انتقال
dispense
معاف کردن بخشیدن
dispensing
معاف کردن بخشیدن
to fall out
معاف کردن
[ارتش]
to dismiss
[American E]
معاف کردن
[ارتش]
duties free
معاف از حقوق گمرکی
dispenses
معاف کردن بخشیدن
to buy off
با پول معاف کردن
free of particular average
معاف از خسارات جزئی
dispensed
معاف کردن بخشیدن
duty free
معاف از عوارض گمرکی
to let off
معاف کردن ردکردن
free of general average
معاف از خسارات عمومی
free of all average
معاف از هرگونه خسارت
free of charge
معاف از حقوق گمرکی
free of duty
معاف از عوارض گمرکی
duty free
معاف ازحقوق گمرکی
freeways
شاهراهی که از حق راهداری معاف است
exempted
معاف ازخدمت شدن یا کردن
frank
معاف کردن مهر زدن
enfranchise
از بندگی رهاندن معاف کردن
exempt
معاف ازخدمت شدن یا کردن
exempted , adressee
گیرنده معاف از اجرای دستور
franked
معاف کردن مهر زدن
freeway
شاهراهی که از حق راهداری معاف است
exempts
معاف ازخدمت شدن یا کردن
exempting
معاف ازخدمت شدن یا کردن
franker
معاف کردن مهر زدن
frankest
معاف کردن مهر زدن
franking
معاف کردن مهر زدن
franks
معاف کردن مهر زدن
enfranchising
از بندگی رهاندن معاف کردن
enfranchises
از بندگی رهاندن معاف کردن
fpa
معاف از جبران خسارت خاص
enfranchised
از بندگی رهاندن معاف کردن
to release
[from responsibility, duty]
معاف کردن
[از وظیفه یا خدمت ]
emeritus
افتخارا ازخدمت معاف شده
absolving
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolved
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolve
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
free zone
منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
absolves
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
Personal effects are duty-free.
لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
exempt player
بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
correspond
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
belongs
مال کسی بودن وابسته بودن
belong
مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job .
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belonged
مال کسی بودن وابسته بودن
validity of the credit
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
look out
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
lurked
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
lurks
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out
اماده بودن گوش بزنگ بودن
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
to be in a habit
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to be hard put to it
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
reasonableness
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
to dismiss
[remove]
the board of managers
مرخص کردن
[معاف کردن]
هیئت مدیره
monitor
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
pertain
مربوط بودن متعلق بودن
abler
لایق بودن مناسب بودن
governs
نافذ بودن نافر بودن بر
to be due
مقرر بودن
[موعد بودن]
discord
ناجور بودن ناسازگار بودن
include
شامل بودن متضمن بودن
consist
شامل بودن عبارت بودن از
consisted
شامل بودن عبارت بودن از
consisting
شامل بودن عبارت بودن از
includes
شامل بودن متضمن بودن
governed
نافذ بودن نافر بودن بر
govern
نافذ بودن نافر بودن بر
consists
شامل بودن عبارت بودن از
on guard
مراقب بودن نگهبان بودن
depend
مربوط بودن منوط بودن
precedes
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
agrees
متفق بودن همرای بودن
depends
مربوط بودن منوط بودن
agreeing
متفق بودن همرای بودن
agree
متفق بودن همرای بودن
precede
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
pertains
مربوط بودن متعلق بودن
conditionality
شرطی بودن مشروط بودن
pertained
مربوط بودن متعلق بودن
wanted
فاقد بودن محتاج بودن
appertain
مربوط بودن متعلق بودن
appertained
مربوط بودن متعلق بودن
appertaining
مربوط بودن متعلق بودن
appertains
مربوط بودن متعلق بودن
to stand for
نامزد بودن هواخواه بودن
ablest
لایق بودن مناسب بودن
look for
منتظر بودن درجستجو بودن
slouching
خمیده بودن اویخته بودن
haze
گرفته بودن مغموم بودن
inhere
جبلی بودن ماندگار بودن
depended
مربوط بودن منوط بودن
slouches
خمیده بودن اویخته بودن
slouched
خمیده بودن اویخته بودن
slouch
خمیده بودن اویخته بودن
want
فاقد بودن محتاج بودن
disagree
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreed
مخالف بودن ناسازگار بودن
stravaig
سرگردان بودن بی هدف بودن
abutted
مماس بودن مجاور بودن
urgency
فوتی بودن اضطراری بودن
owe
مدیون بودن مرهون بودن
reside
ساکن بودن مقیم بودن
resided
ساکن بودن مقیم بودن
pend
معوق بودن بی تکلیف بودن
disagrees
مخالف بودن ناسازگار بودن
moons
سرگردان بودن اواره بودن
moon
سرگردان بودن اواره بودن
resides
ساکن بودن مقیم بودن
owed
مدیون بودن مرهون بودن
abut
مماس بودن مجاور بودن
having
مالک بودن ناگزیر بودن
have
مالک بودن ناگزیر بودن
abuts
مماس بودن مجاور بودن
owes
مدیون بودن مرهون بودن
disagreeing
مخالف بودن ناسازگار بودن
stravage
سرگردان بودن بی هدف بودن
free port
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free ports
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
dismiss
مرخص کردن معاف کردن
dismissing
مرخص کردن معاف کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com