English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
to be excused [from work or school] معاف بودن [از کار یا مدرسه]
Other Matches
exemption از خدمت معاف کردن معاف کردن
exempts معاف
exempting معاف
exonerate معاف
exonerated from معاف از
exempt معاف
exonerating معاف
exonerated معاف
exempted معاف
exonerates معاف
free of tax [only after nouns] <adj.> معاف از مالیات
exempt معاف کردن
exonerates معاف کردن
exonerating معاف کردن
free from taxes <adj.> معاف از مالیات
exonerated معاف کردن
exempt from taxes [only after nouns] <adj.> معاف از مالیات
exempt from taxation [only after nouns] <adj.> معاف از مالیات
zero-rated <adj.> معاف از مالیات
tax-free <adj.> معاف از مالیات
tax-exempt <adj.> معاف از مالیات
non-taxable <adj.> معاف از مالیات
non-assessable <adj.> معاف از مالیات
taxless <adj.> معاف از مالیات
dispensable معاف کردنی
exonerate معاف کردن
excused list فهرست معاف ها
excusable معاف شدنی
excuser معاف کننده
exempt from duty معاف از خدمت
exemptible معاف شدنی
excused معاف کردن
excuses معاف کردن
excusing معاف کردن
duty-free معاف از گمرک
warless معاف از جنگ
scot free معاف از مالیات
scot-free معاف از مالیات
tax free معاف از مالیات
tax exempt معاف از مالیات
duty free معاف ار مالیات
dissolvable معاف شدنی
dispense with معاف شدن از
remitting معاف کردن
remitted معاف کردن
remits معاف کردن
remit معاف کردن
exempted معاف کردن
exempting معاف کردن
exempts معاف کردن
affranchize معاف کردن
carded for record از خدمت صف معاف
excuse معاف کردن
dispend معاف کردن
protect a player معاف از انتقال
dispense معاف کردن بخشیدن
dispensing معاف کردن بخشیدن
to fall out معاف کردن [ارتش]
to dismiss [American E] معاف کردن [ارتش]
duties free معاف از حقوق گمرکی
dispenses معاف کردن بخشیدن
to buy off با پول معاف کردن
free of particular average معاف از خسارات جزئی
dispensed معاف کردن بخشیدن
duty free معاف از عوارض گمرکی
to let off معاف کردن ردکردن
free of general average معاف از خسارات عمومی
free of all average معاف از هرگونه خسارت
free of charge معاف از حقوق گمرکی
free of duty معاف از عوارض گمرکی
duty free معاف ازحقوق گمرکی
freeways شاهراهی که از حق راهداری معاف است
exempted معاف ازخدمت شدن یا کردن
frank معاف کردن مهر زدن
enfranchise از بندگی رهاندن معاف کردن
exempt معاف ازخدمت شدن یا کردن
exempted , adressee گیرنده معاف از اجرای دستور
franked معاف کردن مهر زدن
freeway شاهراهی که از حق راهداری معاف است
exempts معاف ازخدمت شدن یا کردن
exempting معاف ازخدمت شدن یا کردن
franker معاف کردن مهر زدن
frankest معاف کردن مهر زدن
franking معاف کردن مهر زدن
franks معاف کردن مهر زدن
enfranchising از بندگی رهاندن معاف کردن
enfranchises از بندگی رهاندن معاف کردن
fpa معاف از جبران خسارت خاص
enfranchised از بندگی رهاندن معاف کردن
to release [from responsibility, duty] معاف کردن [از وظیفه یا خدمت ]
emeritus افتخارا ازخدمت معاف شده
absolving کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolved کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolve کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
free zone منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
absolves کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
Personal effects are duty-free. لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
exempt player بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
to dismiss [remove] the board of managers مرخص کردن [معاف کردن] هیئت مدیره
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
pertain مربوط بودن متعلق بودن
abler لایق بودن مناسب بودن
governs نافذ بودن نافر بودن بر
to be due مقرر بودن [موعد بودن]
discord ناجور بودن ناسازگار بودن
include شامل بودن متضمن بودن
consist شامل بودن عبارت بودن از
consisted شامل بودن عبارت بودن از
consisting شامل بودن عبارت بودن از
includes شامل بودن متضمن بودن
governed نافذ بودن نافر بودن بر
govern نافذ بودن نافر بودن بر
consists شامل بودن عبارت بودن از
on guard مراقب بودن نگهبان بودن
depend مربوط بودن منوط بودن
precedes جلوتر بودن از اسبق بودن بر
agrees متفق بودن همرای بودن
depends مربوط بودن منوط بودن
agreeing متفق بودن همرای بودن
agree متفق بودن همرای بودن
precede جلوتر بودن از اسبق بودن بر
pertains مربوط بودن متعلق بودن
conditionality شرطی بودن مشروط بودن
pertained مربوط بودن متعلق بودن
wanted فاقد بودن محتاج بودن
appertain مربوط بودن متعلق بودن
appertained مربوط بودن متعلق بودن
appertaining مربوط بودن متعلق بودن
appertains مربوط بودن متعلق بودن
to stand for نامزد بودن هواخواه بودن
ablest لایق بودن مناسب بودن
look for منتظر بودن درجستجو بودن
slouching خمیده بودن اویخته بودن
haze گرفته بودن مغموم بودن
inhere جبلی بودن ماندگار بودن
depended مربوط بودن منوط بودن
slouches خمیده بودن اویخته بودن
slouched خمیده بودن اویخته بودن
slouch خمیده بودن اویخته بودن
want فاقد بودن محتاج بودن
disagree مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreed مخالف بودن ناسازگار بودن
stravaig سرگردان بودن بی هدف بودن
abutted مماس بودن مجاور بودن
urgency فوتی بودن اضطراری بودن
owe مدیون بودن مرهون بودن
reside ساکن بودن مقیم بودن
resided ساکن بودن مقیم بودن
pend معوق بودن بی تکلیف بودن
disagrees مخالف بودن ناسازگار بودن
moons سرگردان بودن اواره بودن
moon سرگردان بودن اواره بودن
resides ساکن بودن مقیم بودن
owed مدیون بودن مرهون بودن
abut مماس بودن مجاور بودن
having مالک بودن ناگزیر بودن
have مالک بودن ناگزیر بودن
abuts مماس بودن مجاور بودن
owes مدیون بودن مرهون بودن
disagreeing مخالف بودن ناسازگار بودن
stravage سرگردان بودن بی هدف بودن
free port بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free ports بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
dismiss مرخص کردن معاف کردن
dismissing مرخص کردن معاف کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com