English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
orthopaedy معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
Other Matches
pyretotherapy معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
to inspan oxen این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
parang یکجور کارد غلاف دارکه malay ها بکار می برند
excipient مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
wampun خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
court plume پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
law calf پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
jeweller's putty گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
putty powder گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
future promissory زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
electrotherapy معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
definitive hospitalization سیستم معالجه قطعی معالجه نهایی
an intercurrent disease ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
pathologically از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
inhalator اسبابی که با ان بخاری رادرشش فرو برند
This book sells like hot cakes این کتاب را روی دست می برند
inkling اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
jigs اسباب فولادی که با هدایت ان مته و سوهان را به کار می برند
jig اسباب فولادی که با هدایت ان مته و سوهان را به کار می برند
i am afriad برای کاستن ازاثرخبری که به کسی می دهند به کار می برند
pharmacological دارویی
medicinal دارویی
medicamental دارویی
officinal دارویی
medics مواد دارویی
medicate دارویی کردن
phamaceutical chemistry شیمی دارویی
drug addiction اعتیاد دارویی
medic دارویی طبیب
chemotherapy درمان دارویی
drug dependency وابستگی دارویی
chemical ماده شیمیایی دارویی
pharmaceutic دارویی وابسته به داروسازی
nepenthes دارویی که غم را از بین میبرد
pharmaceuticals دارویی وابسته به داروسازی
biologic ماده دارویی وحیاتی
pharmaceutical دارویی وابسته به داروسازی
haematic دارویی که درخون موثراست
medicals مواد دارویی و پزشکی
chemicals ماده شیمیایی دارویی
petersham یکجور پارچه پشمی پالتوی نوار کلفت وراه راه که برای ......می برند
syrup محلول غلیظ قندی دارویی
syrups محلول غلیظ قندی دارویی
physic garden باغ گیاهان طبی یا دارویی
sirup محلول غلیظ قندی دارویی
dispensatory کتاب ترکیبات دارویی داروخانه
acetum استخراج عصاره ازگیاهان دارویی
nervine دارویی که پی ها را ارام سازدیا نیرودهد
pastilles قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
palliative مسکن دارویی که موقتاناخوشی ای راسبک سازد
pastil قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
pastile قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
haematogen دارویی که برای چاره کم خونی میدهند
pastille قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
palliatives مسکن دارویی که موقتاناخوشی ای راسبک سازد
medical معالجه
therapy معالجه
medical treatment معالجه
treatment معالجه
healing معالجه
he received a fire treatment معالجه شد
treatments معالجه
hemostat اسباب یا دارویی برای بند اوردن خونریزی
he who انکه
that which انکه
encke انکه
or یا انکه
whoever هر انکه
one who انکه
mechanotherapy معالجه مکانیکی
heliotherapy معالجه با افتاب
psychopathy معالجه روانی
iatraliptics معالجه بامالش
climatotherapy معالجه با اب وهوا
treament سلوک معالجه
medicable قابل معالجه
balneotherapy معالجه باشستشو
trichopathy معالجه ناخوشیهای مو
pretreatment معالجه قبلی
electropathy معالجه برقی
edermical meducation معالجه جلدی
emergency treatment معالجه اضطراری
radium therapy معالجه بارادیوم
malpractices معالجه غلط
malpractice معالجه غلط
emergency treatment معالجه اورژانس
rest cure معالجه با استراحت
provided بشرط انکه
on one side <adv.> یکی انکه
imprlmis نخست انکه
for one thing <adv.> یکی انکه
before پیش انکه
ninthly نهم انکه
even if ولو انکه
while حال انکه
secondly دوم انکه
that که برای انکه
imprimis اول انکه
seventhly هفتم انکه
for one thing یکی انکه
provided مشروط به انکه
tenthly دهم انکه
in the second place دوم انکه
on the condition that به شرط انکه
on the one hand <adv.> یکی انکه
orthopathy معالجه بدون دارو
aerotherapeutics معالجه بوسیله هوا
pretreat قبلا معالجه کردن
self treatment معالجه پیش خود
chiropody فن معالجه ودرمان امراض پا
faradism معالجه باجریان برق
faradization معالجه باجریان برق
psychiatry معالجه ناخوشیهای دماغی
diathermy معالجه بوسیله حرارت
his reputed son died انکه مشهوربودپسراوست مرد
innocuously بی انکه گزندی رساند
lastly اخر از همه انکه
inoffensively بی انکه زننده باشد
harmlessly بی انکه اسیبی رساند
his reputed son died انکه پس اوبشمارمیرفت مرد
without his knowing it بدون انکه بداند
chronic dose دز قابل معالجه و پیشگیری اتمی
pedicure معالجه امراض دست وپا
physicotherapy معالجه بوسایل طبیعی ومکانیکی
psychotherapy ortherapeutics معالجه بوسائل روحی یاهیپنوتیزیم
self treatment معالجه بدون کمک نسخه
hydropathy معالجه امراض بوسیله اب وتجویز اب
massotherapy معالجه بوسیله مشت و مال
pedicures معالجه امراض دست وپا
out of sigt out of mind از دل برود هر انکه از دیده برفت
frothily بی انکه مغزیامعنی داشته باشد
irrelatively بی انکه وابستگی داشته باشد
on cne's own initiative بی انکه کسی گفته باشد
ineffectively بی انکه اثری داشته باشد
correctional treatment روش معالجه از راه اصلاح رفتار
hypnotherapy معالجه امراض بوسیله خواب مغناطیسی
roentgenize بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
faradize بوسیله القای برق معالجه کردن
phototherapy معالجه ناخوشیهای پوست بوسیله روشنایی
immunotherapy معالجه یاجلوگیری از بیماری بوسیله پادگن
aromatherapy معالجه توسط ماساژ با روغن معطر
for no p reason بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
inartistically بی انکه نشان هنراز ان نمایان باشد
numbly بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
affimable شایسته انکه بطورقطع گفته شود
oxygen tent چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tents چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
psychanalyze بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
ipomoea حنس نیلوفر پیچ که برخی گیاهان دارویی نیز همچون جلب و جزو ان هستند
ill health ناخوشی
morbidity ناخوشی
malady ناخوشی
unhealthiness ناخوشی
maladies ناخوشی
morbidness ناخوشی
trichosis ناخوشی مو
had health ناخوشی
invalidism ناخوشی
diseases ناخوشی
illness ناخوشی
disease ناخوشی
sicknesses ناخوشی
sickness ناخوشی
indisposedness ناخوشی
illnesses ناخوشی
pathogenetic ناخوشی زا
inefficaciously ناسودمندانه بی انکه سودیا فایدهای داشته باشد
parathesis پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
affirmance افهارسخنی بقیدراستی وقطعیت بی انکه سوگندی بخورند
pointlessly بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد
LSD لیسرجیک اسید دی اتیل آمید [دارویی توهم زا که در برخی باعث بروز حال عرفانی میشود]
helleborism معالجه دیوانگی یاخربق داروی کارکن که ازخربق میسازند
liver trouble ناخوشی جگر
biliousness ناخوشی زردابی
mal de mer ناخوشی دریا
maldemer ناخوشی دریا
morbific ناخوشی اور
morbid ویژه ناخوشی
impaludism ناخوشی مردابی
microzym میکرب ناخوشی
livers ناخوشی جگر
liver ناخوشی جگر
hepatic disease ناخوشی جگر
to be infected with disease ناخوشی راواگیرکردن
enteropathy ناخوشی رودهای
diseases of this nature اینگونه ناخوشی ها
estival ناخوشی تابستانی
spells حمله ناخوشی
spelled حمله ناخوشی
spell حمله ناخوشی
dermatopathy ناخوشی پوست
morbid anatomy از لحاظ ناخوشی
laryngopathy ناخوشی خرخره
bulimy ناخوشی گرسنگی
altitude sickness ناخوشی ارتفاع
morbific تولیدکننده ناخوشی
diagnosis تشخیص ناخوشی
pathognomomical نماینده ناخوشی
pathognomic نماینده ناخوشی
myopathy ناخوشی ماهیچه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com