English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
collective bargaining معامله جمعی
Other Matches
bargaining معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargains معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargained معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargain معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
package deal معامله کلی معامله چکی
package deals معامله کلی معامله چکی
futures goods کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
coaction عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
fradulent conveyance معامله به قصد فرار از دین معامله به قصد اضرار غیر
aggregative جمعی
mass جمعی
plural جمعی
collective bargaining جمعی
masses جمعی
additive جمعی
massing جمعی
collective جمعی
additives جمعی
in chorus دسته جمعی
communal دسته جمعی
all together دسته جمعی
mass communication ارتباط جمعی
mass contagion سرایت جمعی
gunner جمعی توپخانه
collective behavior رفتار جمعی
collective دسته جمعی
en masse دسته جمعی
sum term لفظ جمعی
sum check مقابله جمعی
scrutin deliste رای جمعی
mass hysteria هیستری جمعی
mass education اموزش جمعی
gunners جمعی توپخانه
in company دسته جمعی
collectedness جمعی حواس
collective protection حفافت جمعی
collective ownership مالکیت جمعی
collective mind ذهن جمعی
collective liability بدهی جمعی
collective goods کالاهای جمعی
aggregate function عمل جمعی
aggregate operator عملگر جمعی
collective agreement توافق جمعی
collective responsibility مسئوولیت جمعی
collective self reliance خوداتکائی جمعی
collective unconscious ناهشیار جمعی
social دسته جمعی
ensemble دسته جمعی
cumulative error خطای جمعی
processional سروددسته جمعی
processional دسته جمعی
ensembles دسته جمعی
mass media وسایل ارتباط جمعی
certes خاطر جمعی تحقیق
nonoperating strength جمعی غیرفعال در یکان
infantrymen جمعی پیاده نظام
infantryman جمعی پیاده نظام
processions حرکت دسته جمعی
procession حرکت دسته جمعی
in mass بطور دسته جمعی
gang punch منگنه دسته جمعی
collective security تامین دسته جمعی
permanent party جمعی دایمی یکان
power play حمله دسته جمعی
teamwork کار دسته جمعی
ingrow بطور دسته جمعی
genocide کشتار دسته جمعی
collective fire اتش دسته جمعی
picnics دسته جمعی خوردن
paratroopers جمعی یکان چترباز
picnic گردش دسته جمعی
salvo فریاد دسته جمعی
volley شلیک بطوردسته جمعی
salvoes فریاد دسته جمعی
volley bombing شلیک دسته جمعی
paratrooper جمعی یکان چترباز
picnic دسته جمعی خوردن
poll اخذرای دسته جمعی
volleys شلیک بطوردسته جمعی
picnicked دسته جمعی خوردن
picnics گردش دسته جمعی
picnicked گردش دسته جمعی
volleying شلیک بطوردسته جمعی
polled اخذرای دسته جمعی
polls اخذرای دسته جمعی
volleyed شلیک بطوردسته جمعی
flutters بال زنی دسته جمعی
formicarm زندگی دسته جمعی موریانه
formicary زندگی دسته جمعی موریانه
synergism کار توام ودسته جمعی
gangs دسته جمعی عمل کردن
gang دسته جمعی عمل کردن
social increment افزایش ناشی از کار جمعی
social decrement کاهش ناشی از کار جمعی
scot ant lot جریمه یامالیات دسته جمعی
fluttering بال زنی دسته جمعی
fluttered بال زنی دسته جمعی
flutter بال زنی دسته جمعی
parading تظاهرات عملیات دسته جمعی
parades تظاهرات عملیات دسته جمعی
gang days روزهایی که بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
paraded تظاهرات عملیات دسته جمعی
parade تظاهرات عملیات دسته جمعی
callective note بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
embarrassing clanger [British E] اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing blunder اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
terpsichore رب النوع رقص واوازهای دسته جمعی
We are living in the age of mass communication. ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
part song آواز دسته جمعی بدون ساز
gaffe اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
convocation جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
acapella اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
collectivism وسایل تولید دسته جمعی ومشترک
anthems سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
anthem سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
faux pas اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
gang week هفتهای سه روزدران بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
collective bargaining مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
collective جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
strophe چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
choirs بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
choir بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
frankpledge مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
litany مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
head stock راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
to go on a picnic بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
litanies مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
antistrophe حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
fcc شبکههای تلفنی و رسانههای ارتباط جمعی میان ایالتی میباشد
round robin (letter) <idiom> نامهای که دست جمعی نوشته شود (هرگوشه آن بوسیله شخصی)
symbion موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
polygarchy حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
truckman معامله گر
selling معامله
sells معامله
transactions معامله
transaction معامله
transactor معامله گر
sell معامله
trucks معامله
truck معامله
treament معامله
negotiation معامله
negotiations معامله
trucking معامله
trucked معامله
bargained معامله
dealing معامله
bargains معامله
bargaining معامله
penny worth معامله
bargain معامله
unauthorized transaction معامله فضولی
cause of a transaction جهت معامله
reason for a transaction جهت معامله
private treaty معامله خصوصی
truckage مبادله معامله
treater طرف معامله
terms of trade شرایط معامله
reciprocal treatment معامله متقابله
not negotiable غیرقابل معامله
object of transaction مورد معامله
merchantable قابل معامله
unconscionable bargain معامله نامعقول
do business معامله کردن
strike a bargain معامله کردن
trade in for معامله کردن
short sale معامله سلف
to do business معامله کردن
forward dealing معامله به وعده
forward purchase معامله سلف
spot transaction معامله نقدی
He goes on and on . He is most persistent . ول کن معامله نیست
dealing in futures معامله سلف
to make a market of معامله کردن
reciprocation معامله متقابله
retorsion معامله به مثل
credit sale اعتبار در معامله
invitation to treat دعوت به معامله
fictitious transaction معامله صوری
hedgehoggy سخت معامله
transaction on change معامله در بورس
to take معامله قماری
valid transaction معامله صحیح
bargain معامله باصرفه
transact معامله کردن
sell-outs معامله کردن
bargains معامله باصرفه
performance انشاء معامله
sell out معامله کردن
ventured معامله قماری
ventures معامله قماری
venturing معامله قماری
speculative معامله قماری
sell-out معامله کردن
performances انشاء معامله
negotiable قابل معامله
trucks معامله کردن
transacted معامله کردن
deal معامله کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com