English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (7 milliseconds)
English Persian
archdeacon معاون اسقف
archdeacons معاون اسقف
Other Matches
mates معاون کشتی معاون ناخدا
mated معاون کشتی معاون ناخدا
mate معاون کشتی معاون ناخدا
bishop اسقف
bishops اسقف
metropolitan bishop سر اسقف
miter تاج اسقف
dioceses قلمرو اسقف
archbshop اسقف بزرگ
miters تاج اسقف
mitre تاج اسقف
mitres تاج اسقف
archbishop اسقف اعظم
archbishops اسقف اعظم
diocese قلمرو اسقف
diocese اسقف نشین
dioceses اسقف نشین
prelatess زن اسقف یا متران
provisor اسقف نافرخرج
prince bishop شاهزاده اسقف
primate of england سر اسقف YORK
prelature اسقف نشین
cathedra [صندلی اسقف در کلیسا]
vestment لباس رسمی اسقف
archbishopric مقام یا قلمرو اسقف
archiepiscopal متعلق به اسقف بزرگ
prelature قلمرو اسقف اعظم
diocesan وابسته به قلمرو اسقف
miyred مانند کلاه اسقف
mitriform مانند کلاه اسقف
hierarch سرکشیش اسقف بزرگ
prelates اسقف اعظم کشیش ارشد
exarch نایب السطنه اسقف اعظم
prelate اسقف اعظم کشیش ارشد
patriarchate مقام بطریق یا اسقف بزرگ
archdiocesan وابسته بقلمرو اسقف اعظم
archdiocese قلمرو مذهبی اسقف اعظم
prelatic وابسته به اسقف بزرگ متران وار
pontifical وابسته به پاپ یا اسقف جامه اسقفی
vice chancellor معاون
helpmeet معاون
advisor معاون
adjoint معاون
acologte معاون
girl friday معاون زن
depts معاون
coajutor معاون
asst معاون
vice-chancellors معاون
second in command معاون
vice-chancellor معاون
dept معاون
accessorial معاون
adjuncts معاون
accessory معاون
aid معاون
aided معاون
aiding معاون
deputies معاون
deputy معاون
adjunct معاون
assistant معاون
assistants معاون
second-best معاون
second best معاون
under-secretary معاون وزارت
vice governor معاون فرمانداری
veep معاون مدیرکل
undersecretary معاون وزارتخانه
lieutenant governor معاون فرماندار
vicars معاون خلیفه
vicar معاون خلیفه
under-secretaries معاون وزارت
subdean معاون dean
subdeacon معاون شماس
vice president معاون [رئیس]
subdeacon معاون خادم
accessory معاون جرم
Solicitor General معاون دادستان
adjoint معاون استاد
abetter or abettor معاون جرم
Solicitors General معاون دادستان
accessory to a riot معاون فتنه
acolytes معاون یاکمک
counsellor and procurer معاون جرم
accessary معاون جرم
acolyte معاون یاکمک
gremial پارچهای که اسقف هنگام اجرای برخی ایین هاروی دامن میاندازد
curates معاون کشیش بخش
curate معاون کشیش بخش
mate's receipt رسید معاون ناخدا
coadjutor معاون یاری کننده
veep معاون رئیس جمهور
vice chancellor معاون رئیس دانشگاه
subprincipal معاون رئیس مدرسه
assistant chief of staff معاون رئیس ستاد
accomplice شریک یا معاون جرم
subdeacon معاون گماشته روحانی
vice-chancellor معاون رئیس دانشگاه
script assistant معاون برنامه نویسی
vice-chancellors معاون رئیس دانشگاه
wingman معاون رسد هوایی
deacons خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
deacon خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
executive officer معاون یکان افسر تیر
executives افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
assistant secretary of the army معاون وزیر نیروی زمینی
executive افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
under secretary زیر نظارت دبیر کل معاون وزیر
vice presidency مقام یا محل اقامت معاون رئیس جمهور
procurators معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
bailiffs مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
bailiff مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
procurator معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
surrogate نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
petty officer معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officers معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
second in command معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com