English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
vice chancellor معاون رئیس دانشگاه
vice-chancellor معاون رئیس دانشگاه
vice-chancellors معاون رئیس دانشگاه
Other Matches
vice president معاون [رئیس]
veep معاون رئیس جمهور
subprincipal معاون رئیس مدرسه
assistant chief of staff معاون رئیس ستاد
president رئیس دانشگاه
presidents رئیس دانشگاه
Chancellors رئیس دانشگاه
Chancellor رئیس دانشگاه
rector رئیس دانشگاه رهبر
rectors رئیس دانشگاه رهبر
procurator معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
procurators معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
vice presidency مقام یا محل اقامت معاون رئیس جمهور
chancellery رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
chancellory رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
Masters of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Master of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
mates معاون کشتی معاون ناخدا
mate معاون کشتی معاون ناخدا
mated معاون کشتی معاون ناخدا
lord high stew of england رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
paymaster general رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcee بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcees بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
vice-chancellor معاون
dept معاون
asst معاون
depts معاون
vice-chancellors معاون
aiding معاون
aided معاون
aid معاون
advisor معاون
accessorial معاون
acologte معاون
vice chancellor معاون
adjoint معاون
second in command معاون
adjuncts معاون
second-best معاون
accessory معاون
girl friday معاون زن
second best معاون
assistant معاون
coajutor معاون
adjunct معاون
deputies معاون
deputy معاون
helpmeet معاون
assistants معاون
abetter or abettor معاون جرم
undersecretary معاون وزارتخانه
subdean معاون dean
subdeacon معاون شماس
accessory to a riot معاون فتنه
accessary معاون جرم
vicars معاون خلیفه
adjoint معاون استاد
lieutenant governor معاون فرماندار
vicar معاون خلیفه
Solicitors General معاون دادستان
accessory معاون جرم
counsellor and procurer معاون جرم
Solicitor General معاون دادستان
subdeacon معاون خادم
acolytes معاون یاکمک
vice governor معاون فرمانداری
veep معاون مدیرکل
archdeacon معاون اسقف
under-secretary معاون وزارت
under-secretaries معاون وزارت
acolyte معاون یاکمک
archdeacons معاون اسقف
curate معاون کشیش بخش
mate's receipt رسید معاون ناخدا
script assistant معاون برنامه نویسی
wingman معاون رسد هوایی
curates معاون کشیش بخش
coadjutor معاون یاری کننده
subdeacon معاون گماشته روحانی
accomplice شریک یا معاون جرم
universities دانشگاه
university دانشگاه
college دانشگاه
academy دانشگاه
colleges دانشگاه
Univ دانشگاه
executives افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
executive افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
executive officer معاون یکان افسر تیر
assistant secretary of the army معاون وزیر نیروی زمینی
the institution of a universit تاسیس دانشگاه
polytechnic دانشگاه فناوری
senior technical college دانشگاه فناوری
staff college دانشگاه جنگ
state university دانشگاه ایالتی
state university دانشگاه دولتی
academies دانشگاه اموزشگاه
college of [music, technology,...] دانشگاه فناوری
academy دانشگاه هنر
University of Applied Sciences [UAS] دانشگاه فناوری
academical دانشجوی دانشگاه
technical university دانشگاه فنی
under secretary زیر نظارت دبیر کل معاون وزیر
chaired کرسی استادی در دانشگاه
chairs کرسی استادی در دانشگاه
chairing کرسی استادی در دانشگاه
extramural مربوط به خارج از دانشگاه
chair کرسی استادی در دانشگاه
semester دوره 61 هفتهای دانشگاه
war college دانشگاه عالی جنگ
oxonian وابسته به دانشگاه اکسفورد
semesters دوره 61 هفتهای دانشگاه
proctor مدیر اجرایی دانشگاه
matriculant قبول شده در دانشگاه
bailiffs مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
bailiff مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
matriculating در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculates در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculate در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
academic costume لباس رسمی استادی دانشگاه
matriculated در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
faculties استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
academicals لباس رسمی استادی دانشگاه
send down دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
As a university professor , his performance stank. طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
He was not admitted to the university. اورا به دانشگاه راه ندادند
mattriculation نام نویسی دردانشکده یا دانشگاه
in the schools مشغول دادن امتحانات دانشگاه
faculty استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
He is majoring in mathematic at the university. در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند
matriculation امتحان ورودی دانشگاه کنکور
donnish وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
matriculation دخول یا نام نویسی در دانشگاه
spring practice دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
alma mater سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
ox man کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
underclassman شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
sixth form دورهی آماده سازی برای دانشگاه
prep schools دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prep school دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
command and general staff college دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
general staff college دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
sixth forms دورهی آماده سازی برای دانشگاه
berkeley unix گونهای از UNIX که توسط دانشگاه کالیفرنیا
varsity تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
matriculates در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
advisee کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
academia حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
he went out in the poll امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
school doctor استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
great go امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
matriculate در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculated در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
jayvee عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه
upper classes وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
matriculating در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
poll degree درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
upper class وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
upperclassman کسیکه در کلاسهای عالی دانشگاه یا دبیرستان درس میخواند
O levels آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
O level آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
matricular وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
university extension تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
bachelors مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
bachelor مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
petty officer معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officers معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
administers رئیس
administering رئیس
administered رئیس
warden رئیس
provost رئیس
head master رئیس
headsman رئیس
higher up رئیس
sheik رئیس
chairmen رئیس
chairman رئیس
director رئیس
chiefs رئیس
chief رئیس
mugwump رئیس
provosts رئیس
syndic رئیس
administer رئیس
sheikhs رئیس
rulers رئیس سر
leader رئیس
superintendents رئیس
Deans رئیس
superior رئیس
master رئیس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com