Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (10 milliseconds)
English
Persian
wino
معتاد به شراب
Other Matches
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winery
کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
vinosity
حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
wineglass
لیوان شراب پیمانه شراب
addicts
معتاد
dope
معتاد
inveterate
معتاد
habitual
معتاد
addicted
معتاد
wonted
معتاد
dopes
معتاد
used
معتاد
habitue
معتاد
confirmed
معتاد
wont
معتاد به
wont
معتاد
to addict oneself
معتاد
accustomed
معتاد
addict
معتاد
hophead
معتاد
customises
معتاد کردن
customised
معتاد کردن
hyping
معتاد به موادمخدره
inure or en
معتاد کردن
hophead
شخص معتاد
customising
معتاد کردن
customize
معتاد کردن
inurement
معتاد سازی
customizes
معتاد کردن
customizing
معتاد کردن
hyped up
معتاد به موادمخدره
hyped
معتاد به موادمخدره
hype
معتاد به موادمخدره
addictive
معتاد کننده
accustoms
معتاد ساختن
accustoming
معتاد ساختن
accustom
معتاد شدن
addict
خو گرفته معتاد
customized
معتاد کردن
workaholic
معتاد به پرکاری
hypes
معتاد به موادمخدره
given
معتاد datum
addicted to nicotine
<adj.>
معتاد به نیکوتین
workaholics
معتاد به پرکاری
couch potatoes
معتاد به تلویزیون
couch potato
معتاد به تلویزیون
accustom
معتاد ساختن
addicts
: خو گرفته معتاد
landlubbers
معتاد بزندگی بری
scotopia
چشمهای معتاد بتاریکی
sappy
کودن معتاد به مشروبات
bibber
ادم معتاد به مشروب
disaccustom
غیر معتاد ساختن
dreamful
معتاد بخواب دیدن
landlubber
معتاد بزندگی بری
somnambulant
معتاد به راه رفتن در خواب
couch potato
معتاد به تلویزیون
[اصطلاح روزمره]
inure
معتاد کردن موجب شدن
inures
معتاد کردن موجب شدن
inured
معتاد کردن موجب شدن
somnambular
معتاد به راه رفتن در خواب
sesquipedalian
معتاد به استعمال لغات دراز
inuring
معتاد کردن موجب شدن
wines
شراب
bacchus
شراب
the juice of the grape
شراب
wine
شراب
viniferous
شراب زا
grcen wine
شراب تازه
pottle
رطل شراب
oenomel
شراب عسلی
grcen wine
شراب نارس
oenologist
شراب شناس
guzzler
شراب خور
it is a racy wine
شراب رادارد
winebibber
شراب خور
wineskin
مشک شراب
rhenish wine
شراب اسمانی
riesling
شراب سفید
winegrower
شراب ساز
wine cellar
شراب دخمه
vinal
بشکل شراب
vinous flavour
طعم شراب
viniferous
دارای شراب
viniculture
شراب سازی
vermt
شراب افسنطین
viticulturist
شراب ساز
wineglass
جام شراب
ustulation
سوزاندن شراب
wine maker
شراب ریز
fortified wines
شراب قوی
fortified wine
شراب قوی
wine cellar
انبار شراب
grail
جام شراب
cochineal
قرمز شراب کش
binges
شراب خواری
binge
شراب خواری
decant
ریختن شراب
decants
ریختن شراب
decanting
ریختن شراب
decanted
ریختن شراب
cider
شراب سیب
filtrate
شراب ناب
wine
شراب نوشیدن
enology
شراب شناسی
wines
شراب نوشیدن
vermouths
شراب شیرین افسنطین
vinifacteur
اسباب شراب سازی
claret
نوعی شراب قرمز
viniculture
پرورش انگور شراب
clarets
نوعی شراب قرمز
gill
پیمانهای برای شراب
cellars
جای شراب انداختن
vintnery
عمده فروشی شراب
vinic
مربوط به شراب یا الکل
fortified wines
شراب تقویت شده
loading
امیختن موادخارجی به شراب
fortified wine
شراب تقویت شده
wineshop
مغازه شراب فروشی
winepress
خمره شراب سازی
vermouth
شراب شیرین افسنطین
wineglasful
گیلاس شراب خوری
vintners
عمده فروش شراب
vintner
عمده فروش شراب
cellar
جای شراب انداختن
gladstone
نوعی شراب ارزان
bacchus
رب النوع شراب و باده
chianti
نوعی شراب قرمز
jeroboam
جام شراب بزرگ
chalice
گیلاس شراب
[در مراسم]
goblet
گیلاس شراب
[در مراسم]
maderia
شراب محصول مادریا
malmsey
شراب شیرین قبرس
chablis
نوعی شراب سفید
argol
دردشراب .ته نشین شراب
goblets
گیلاس شراب تکه
straw wine
شراب شیرین کشمش
frutex
شراب شربت الکلی
enology
مبحث شراب شناسی
fiasco
ناکامی بطری شراب
scuppernong
شراب انگور مشک
fiascos
ناکامی بطری شراب
goblet
گیلاس شراب تکه
port
شراب شیرین بارگیری کردن
crust of wine
جرم شراب در روی شیشه
sherries
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
libations
تقدیم شراب به حضور خدایان
libations
نوشابه پاشی نوشیدن شراب
libation
تقدیم شراب به حضور خدایان
sherris
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
gourmet
خبره خوراک شراب شناس
to lay down wine
شراب را انبار کردن یا جادادن
sherry
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
amontillado
نوعی شراب تلخ و سفیداسپانیایی
vinometer
الت سنجش الکل شراب
sack
شراب سفید پرالکل وتلخ
libation
نوشابه پاشی نوشیدن شراب
altar of credence
[جایگاه نان و شراب مقدس]
sacked
شراب سفید پرالکل وتلخ
sacks
شراب سفید پرالکل وتلخ
gourmets
خبره خوراک شراب شناس
buret
تنگ مخصوص شراب مقدس
buretto
تنگ مخصوص شراب مقدس
nectar
شراب لذیذ خدایان یونان شهد
punch
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
wine cooler
هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
tartarous
دردی شکل مشتق از درده شراب
birl
شراب نوشیدن وجام را بدیگری دادن
tent
اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
wine taster
جام شراب مخصوص نمونه گیری
tents
اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
punched
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
dionysus
>دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
punches
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
rhenish
شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
bacchic ornament
[وابسته به باکوس خدای میگساری و شراب در روم]
vinous eloquence
فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
tasters
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
taster
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
lord's table
میز مخصوص شراب ونان وعشای ربانی
daiquiri
مشروب مخلوط از شراب واب پرتقال و شکر
wine taster
کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
tokay
انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
The milk
[the wine]
has already turned
[gone off]
.
شیر
[شراب]
پیش از این بریده شده است.
viticulture
صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
canary
رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
canaries
رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
When drink enters, wisdom departs.
<proverb>
آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
wine palm
هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود
horsy
معتاد به اسب سواری یا اسب دوانی
to transubstantiate
تغییر دادن ماده
[نان و شراب مربوط به عشاربانی]
به بدن و خون عیسی مسیح
[دین]
Charbughra
چایی دارویست که با زنجفیل و هل درست شده و در آن شکر، شراب، تریاک و حشیش نیز به کار میرود.
wine does not a with me
شراب بمن نمیسازد باده بمن سازگار نیست
wine seller
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
horsey
وابسته به اسب دوانی معتاد به اسب دوانی
to drink wine
می خوردن شراب خوردن
winebag
مشک شراب مشک
oenology
می شناسی شراب شناسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com