Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (25 milliseconds)
English
Persian
instantiate
معرفی کردن بوسیله کنسرت
Other Matches
concerts
کنسرت
concert
کنسرت
rave-up
کنسرت پر سروصدا و پرهیجان
impresarios
مدیریاراهنمای اپرا و کنسرت
rave-ups
کنسرت پر سروصدا و پرهیجان
impresario
مدیریاراهنمای اپرا و کنسرت
scissoring
1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
introduce
معرفی کردن
recommends
معرفی کردن
nominating
معرفی کردن
representations
معرفی کردن
introduces
معرفی کردن
bring forward
معرفی کردن
introducing
معرفی کردن
inset
معرفی کردن
insets
معرفی کردن
recommending
معرفی کردن
representation
معرفی کردن
presents
معرفی کردن
speak well for
معرفی کردن
introduced
معرفی کردن
nominate
معرفی کردن
recommend
معرفی کردن
nominates
معرفی کردن
presented
معرفی کردن
present
معرفی کردن
presenting
معرفی کردن
to register
[with a body]
اسم نویسی کردن
[خود را معرفی کردن]
[در اداره ای]
[اصطلاح رسمی]
reported
معرفی کردن خود
report
معرفی کردن خود
preconize
بعموم معرفی کردن
reports
معرفی کردن خود
to r.someone as a
کسی را به سمتی معرفی کردن
meet
معرفی شدن به ملاقات کردن
meets
معرفی شدن به ملاقات کردن
to report oneself
حاضر شدن وخود را معرفی کردن
to give publicity to
بعموم نشان دادن یا معرفی کردن
to proclam someone a traitor
کسیرا بعموم خائن معرفی کردن
to i. any one into abenefice
کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن
to report to the police
خود را به پلیس معرفی کردن
[بخاطر خلافی]
personation
خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
osmose
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
bear arms
سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
to scrape down
تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
lyophilization
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
ratten
بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
boolean algebra
قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
walkthrough
جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
wipes
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipe
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiped
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiping
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
baptizing
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizes
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
house
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
electrotype
بوسیله برق چاپ کردن
semaphore
بوسیله پرچم مخابره کردن
latches
بوسیله کلون محکم کردن
shields
بوسیله سپر حفظ کردن
chafes
بوسیله اصطکاک گرم کردن
shield
بوسیله سپر حفظ کردن
chafe
بوسیله اصطکاک گرم کردن
step down
کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
latch
بوسیله کلون محکم کردن
chafing
بوسیله اصطکاک گرم کردن
wet down
بوسیله اب پاشی خیس کردن
hyphenate
بوسیله خط دارای فاصله کردن
gravitate
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
vectorial
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
to proclaim meetings
بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
polices
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
to file a petition
بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
policed
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
to shield
بوسیله سپر
[پوشش]
حفظ کردن
police
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
gravitated
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitates
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitating
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
electrolyze
تجزیه کردن بوسیله جریان برق
postcards
بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
vector
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
thermostat
:بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
latensify
بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
thermostats
:بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
roentgenize
بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
postcard
بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
photoengrave
بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
whet
عمل تیز کردن بوسیله مالش
vectors
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
faradize
بوسیله القای برق معالجه کردن
declares
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declare
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declaring
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
to file an application to somebody
از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
labiovelar
تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
talk out
بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
scalded cream
سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
percutaneous perspiration
عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
psychanalyze
بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
seams
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
pyrogravure
نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
lixiviate
تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
seam
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
maieutics
فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
barff's precess
حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
manual
عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
lifemanship
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
to walk the chalk
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
sifting
روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
reclame
معرفی
representation
معرفی
reference
معرفی
presentation
معرفی
designations
معرفی
presentations
معرفی
representations
معرفی
designation
معرفی
designative
معرفی کننده
nominator
معرفی کننده
introduction
معارفه معرفی
nuncupatory
معرفی کننده
presentable
شایان معرفی
presentee
معرفی شده
letter of reference
معرفی نامه
representer
معرفی کننده
letters
معرفی نامه
introductions
معارفه معرفی
letter
معرفی نامه
letter of introduction
معرفی نامه
garrote
اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
garotte
اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
bouse
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
phototostat
رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
introduction
معرفی رسمی اشناسازی
algebra
قوانینی که برای معرفی
presentably
بطور قابل معرفی
letterman
دارنده معرفی نامه
initial campaign
معرفی کالا به بازار
net authentication
معرفی ایستگاههای شبکه
introductions
معرفی رسمی اشناسازی
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
horizon
افق فکری بوسیله افق محدود کردن
horizons
افق فکری بوسیله افق محدود کردن
computer generations
روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
roll out
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
social credit
تصادی معرفی شده است
good wine needs no bush
چیزخوب نیازمند به معرفی نیست
quantification
معرفی عناصر یک جسم تعریف
id
کارتی که ضخص را معرفی میکند
reagency
امادگی برای واکنش یا معرفی
I have been referred. (introduced,recommended)to you by MR. . . .
از جانب آقای ... به شما معرفی شده ام
technologically
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
subscripted variable
عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
who are your reference?
چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
Can you recommend a guest house?
آیا میتوانید یک پانسیون به من معرفی کنید؟
tag
نوار پشت پوتین کارت معرفی
tags
نوار پشت پوتین کارت معرفی
Can you recommend a hotel?
آیا میتوانید یک هتل به من معرفی کنید؟
predefined
آنچه قبلا معرفی شده است
technological
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
ambulances
بوسیله امبولانس حمل کردن امبولانس
ambulance
بوسیله امبولانس حمل کردن امبولانس
report tothe director
خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
bring up
<idiom>
معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
toastmistress
بانوی معرفی کننده ناطق سرمیز غذا
name
کلمه معرفی فایل ذخیره شده مشخص
names
کلمه معرفی فایل ذخیره شده مشخص
Type cable
مشخصات کابل معرفی شده توسط IBM
proceed time
زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
functional
مشخصاتی که نتایجی که تولید یک برنامه را معرفی می کنند
Can you recommend a good restaurant?
آیا میتوانید یک رستوران خوب معرفی کنید؟
key
کد عددی برای معرفی کلیدی که انتخاب شده است
polar
سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
toastmaster
کسی که ناطقین بعد از صرف شام را معرفی میکند
toastmasters
کسی که ناطقین بعد از صرف شام را معرفی میکند
menus
انتخاب دستورات از لیستی از انتخابها معرفی شده به اپراتور
menu
انتخاب دستورات از لیستی از انتخابها معرفی شده به اپراتور
identification tag
پلاک شناسایی اتیکت اسم کارت معرفی نامه
setting up
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
set
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
flow diagram
نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
category wiring
یکی از 5 سطح استاندارد معرفی شده توسط EIA / TIA
flowchart
نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
ccitt
انجمن بین المللی که پروتکلهای ارتباطی و استانداردها را معرفی می کنند
sets
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
operates
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
distorts
معرفی اختلافات نامط لوب بین سیگنال ورودی و خروجی یک وسیله
operated
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
operate
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
enquiry
کد کنترل مخصوص که تقاضایی برای معرفی یا وضعیت یا داده یک وسیله است
distort
معرفی اختلافات نامط لوب بین سیگنال ورودی و خروجی یک وسیله
anchor cell
خانهای در برنامه صفحه گسترده که ابتدای مجموعه خانه ها را معرفی میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com