English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (9 milliseconds)
English Persian
gun moll معشوقه دزد مسلح
Other Matches
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
sweetheart معشوقه
girls معشوقه
chamberer معشوقه
girlfriend معشوقه
dowsabel معشوقه
fancy woman معشوقه
peat معشوقه
maitred'hotel معشوقه
girlfriends معشوقه
doxy معشوقه
sweethearts معشوقه
hetaera معشوقه
hetaira معشوقه
lady love معشوقه
ladylove معشوقه
lass n معشوقه
girl معشوقه
mistress معشوقه دلبر
paramour عاشق معشوقه
stallion معشوقه فاحشه
luv معشوق یا معشوقه
mistresses معشوقه دلبر
stallions معشوقه فاحشه
pets معشوقه نوازش کردن
pet معشوقه نوازش کردن
delilah دلیله معشوقه سامسون
petted معشوقه نوازش کردن
loved معشوقه دوست داشتن
love معشوقه دوست داشتن
loves معشوقه دوست داشتن
leveret بچهء خرگوش یکساله معشوقه
weaponed مسلح
armed مسلح
ripest مسلح
in arms مسلح
armoured مسلح
ripe مسلح
armor bearer مسلح
riper مسلح
reinforced مسلح
flat مسلح
flattest مسلح
mailed مسلح
weapons مسلح شده
ferroconcrete بتون مسلح
weapons مسلح کردن
activated mine مین مسلح
armed to the teeth کاملا` مسلح
armement مسلح کردن
arm مسلح کردن
armored cable کابل مسلح
armed mine مین مسلح
armed peace صلح مسلح
armed guard گارد مسلح
armed ammunition مهمات مسلح
enarm مسلح کردن
heavily armed کاملا مسلح
gunship هلیکوپتر مسلح
to carry a weapon مسلح بودن
to be packing [heat] [colloquial] مسلح بودن
ice crete بتون مسلح
mailed fist نیروی مسلح
pistoleer مسلح به طپانچه
poised mine مین مسلح
privateer کشتی مسلح
reenforce مسلح کردن
reinforced coat اندود مسلح
reinforced coating اندود مسلح
service component نیروی مسلح
to take up arms مسلح شدن
to pack a weapon [colloquial] مسلح بودن
weapon مسلح شده
ripest مسلح شدن
ripe مسلح شدن
reinforces مسلح کردن
forcing مسلح کردن
armed مسلح شده
forces مسلح کردن
banditry سرقت مسلح
armed forces نیروهای مسلح
force مسلح کردن
bandit سارق مسلح
riper مسلح شدن
bandits سارق مسلح
services نیروهای مسلح
unarmed غیر مسلح
reinforced concrete بتون مسلح
reinforced concrete بتن مسلح
equipping مسلح کردن
equips مسلح کردن
arming مسلح شدن
equip مسلح کردن
cock مسلح کردن
reinforce مسلح کردن
cocking مسلح کردن
cocks مسلح کردن
arming مسلح کردن
weapon مسلح کردن
unarm غیر مسلح کردن
deactivates غیر مسلح کردن
deactivate غیر مسلح کردن
deactivated غیر مسلح کردن
deactivating غیر مسلح کردن
forearm از پیش مسلح کردن
up in arms مسلح واماده جنگ
forearms از پیش مسلح کردن
sword arm دست مسلح شمشیرباز
reinforced concrete facing پرده بتن مسلح
rearmament دوباره مسلح شدن
disarm غیر مسلح کردن
disarmed غیر مسلح کردن
armed forces police دژبان نیروهای مسلح
arming vane پروانه مسلح کننده
armed helicopter هلی کوپتر مسلح
arming system دستگاه مسلح کننده
arming system سیستم مسلح کننده
armed mine مین مسلح شده
disarmament غیر مسلح کردن
arming range برد مسلح شدن
armed forces courier پیک نیروهای مسلح
arming wire سیم مسلح کننده
arming delay تاخیر در مسلح شدن
disarms غیر مسلح کردن
actuate مسلح کردن مین
delay arming مسلح کننده تاخیری
actuated mine مین مسلح شده
actuator دستگاه مسلح کننده
uncharged غیر مسلح شارژ نشده
rearm دوباره مسلح شدن یا کردن
rearmed دوباره مسلح شدن یا کردن
rearms دوباره مسلح شدن یا کردن
reinforced concrete facing membrane پرده بتن مسلح نما
joint مشترک بین نیروهای مسلح
arming range مسافت مسلح شدن گلوله
fitted mine مین مسلح اماده به کار
cocking circuit مدار مسلح کننده مین
heavily armed مسلح به جنگ افزار سنگین
arming vane پروانه مسلح کننده بمب
enarm مسلح شدن اماده کارزار کردن
chevalier سرباز سواره نظام و مسلح سوار
battalia بسیج دستههای نظامی ونیروهای مسلح
privateer درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
hoplite سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
service component نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
joint exercise تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
joint task force نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
lashkar گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
safing از حالت مسلح بودن خارج کردن
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
arm مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
brigand سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
brigands سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
masochism لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
order arms فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
recoil operated مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
national component هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
rearming تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
garnished علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
permissive action link ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
moorings سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
characteristic actuation probability احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
uniservice متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
capital ship کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
icing مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
cocked hats کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
cocked hat کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
military services نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
armor مسلح کردن زره پوش کردن
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
geometrical percentage درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com