Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (9 milliseconds)
English
Persian
denotation
معنای صریح
Other Matches
atto
معنای پیشوندی با معنای یک تریلیونم یا بیلیونیوم یک بیلیون
smiley
فاهری که با حروف متن ایجاد میشود که به پیام پست الکترونیکی معنای واقعی دهد مثلاگ به معنای خنده و - غیگین است
mono-
در معنای تک یا یک
negative
به معنای
non-
در معنای نه
negatives
به معنای
sharp cut
صریح
expressed
صریح
opens
صریح
expresses
صریح
explicit
صریح
expressing
صریح
clean cut
صریح
clean-cut
صریح
cleaners
صریح
definitive
صریح
clear-cut
صریح
clear cut
صریح
specific
صریح
specifics
صریح
express
صریح
clearest
صریح
straighter
رک صریح
clearer
صریح
perspicuous
صریح
clear
صریح
four-square
صریح
straight
رک صریح
uninhibited
صریح
straightest
رک صریح
clears
صریح
categorical
صریح
abstracts
صریح
abstracting
صریح
abstract
صریح
opened
صریح
open
صریح
kilos
در معنای یک هزار
inter-
در معنای بین
anti-
به معنای "مخالف "
kilo
در معنای یک هزار
pre-
در معنای پیش از
mini-
در معنای کوچک
sub-
در معنای کمتر
pre
در معنای پیش از
implications
معنای ضمنی
implication
معنای ضمنی
connotation
معنای ضمنی
positive
در معنای بله
n
در معنای نانو
connotations
معنای ضمنی
immediate access
دستیابی صریح
hypallage
قلب صریح
frank
صریح نیرومند
immediate address
آدرس صریح
noncommittal
غیر صریح
immediate mode commands
فرامین مد صریح
explicit address
آدرس صریح
inexplicit
غیر صریح
four-square
به طور صریح
express warranty
ضمانت صریح
franked
صریح نیرومند
indefinite
غیر صریح
punctual
نیشدار صریح
precise
صریح دقیق
explicit address
نشانی صریح
franks
صریح نیرومند
franking
صریح نیرومند
frankest
صریح نیرومند
express acceptance
قبول صریح
express term
شرط صریح
franker
صریح نیرومند
imprecise
غیر صریح
express
سریع صریح
expresses
سریع صریح
avowals
افهار صریح
direct object
مفعول صریح
avowal
افهار صریح
clears
صاف صریح
clearest
صاف صریح
expressing
سریع صریح
clearer
صاف صریح
strict
نص صریح محکم
stricter
نص صریح محکم
strictest
نص صریح محکم
clear
صاف صریح
expressed
سریع صریح
ampersand
علامت چاپی & به معنای "و"
micro-
در معنای خیلی کوچک
atto
پیشوندی به معنای 01 به توان 81-
g
در معنای یک هزار میلیون
hecto
پیشوندی به معنای یکصد
tera
پیشوندی به معنای یک تریلیونیم
nano
پیشوندی به معنای 01 به توان 9-
nano
پیشوندی به معنای یک بیلیونیم
suffixix
لفظ معنای الحاقی
significance
معنای مخصوص دارد
nimbuses
وندی به معنای باران زا
nimbus
وندی به معنای باران زا
quads
در معنای چهار بار
semi-
در معنای نصف یا بخش
micro-
در معنای یک میلیونیوم واحد
ultra-
در معنای بسیار بزرگ
quad
در معنای چهار بار
d. judgment
حکم صریح یا روشن
unintelligible
پیچیده غیر صریح
unequivocally
صریح اشتباه نشدنی
cold turkey
به طور صریح و بیپرده
unequivocal
صریح اشتباه نشدنی
definite
تصریح شده صریح
a word with a pejorative connotation
واژه ای با معنای ضمنی منفی
counter-
پیشوندی به معنای مخالف یاضد
super-
در معنای خیلی خوب یا قدرتمند
semantics
معنای کلمات یا نشانها در برنامه ها
pico
پیشوندی به معنای 01 به توان منفی 21
multi
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
significant
آنچه معنای مخصوصی دارد
ambiguous
آنچه دو معنای ممکن دارد
multi-
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
significantly
آنچه معنای مخصوصی دارد
expresses
دلالت کردن بر فهماندن صریح
express
دلالت کردن بر فهماندن صریح
expressed
دلالت کردن بر فهماندن صریح
expressing
دلالت کردن بر فهماندن صریح
m
علامت اختصاری مگا به معنای یک میلیون
N.A
مخفف به معنای غیر قابل اجرا
kara
به معنای رنگ سیاه
[در زبان ترکی]
null
حرفی که معنای هیچ چیز میدهد.
alinik design
واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
erase character
حرفی که به معنای انجام هیچ کار است
RTFM
خلاصه معروف درپیام به معنای " خواندن دستور کار"
u
جانشینی برای حرف یونانی "mu" به معنای میکرو یاریز میباشد
kb
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
overt collusion
تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
IF statement
عبارت برنامه نویس کامپیوتری به معنای انجام یک عمل در صورتی که یک موقعیت درست است .
IF statement
عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
kilos
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilo
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
soft keys
کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
handshaking
استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
handshakes
استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
handshake
استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
semantics
1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2-
prefixes
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefix
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
grants
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grant
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
com
پسوندی که به معنای این است که نام میدان اینترنت یک شرکت است و معمولاگ پایه آن در آمریکاست
cls
در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
dedication
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedications
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
rightsizing
فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc
leaving files open
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
idlest
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idled
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idles
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idle
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
kikalak design
طرح قوچ
[در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
dictionary
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionaries
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com