Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (11 milliseconds)
English
Persian
this word means a dog
معنی این کلمه سگ است
Search result with all words
synonym
کلمه مترادف کلمه هم معنی
synonyms
کلمه مترادف کلمه هم معنی
falderol
کلمه بی معنی
fallal
کلمه بی معنی
homonym
کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد
lection
اختلاف معنی یا تلفظ یک کلمه بامتن چیزی
In what sense are you using this word ?
این کلمه را به چه معنی بکار می برد ؟
The sense of this word is not clear .
معنی و مفهوم این کلمه روشن نیست
kepse motife
[ریشه کلمه ترکی است و به معنی بسته یا دسته می باشد. این نگاره بصورت بوته ای افقی با شاخه های عمودی بافته می شود و جلوه ای از برگ های دن دادنه دار را نشانمیدهد.]
Other Matches
hyphens
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphen
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
logogriph
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
search and replace
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
zero compression
روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
acceptation
قبول معنی عرف معنی مصطلح
word
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
signifies
معنی دادن معنی بخشیدن
signify
معنی دادن معنی بخشیدن
signifying
معنی دادن معنی بخشیدن
least significant bit
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
prefix
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefixes
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
statute at large
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
augmenting
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmented
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
word
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
marker
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
markers
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augment
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augments
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
worded
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
Persian rug
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
to rime one word with another
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
ring shift
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
hypertext
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
processor
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
syllables
جزء کلمه مقطع کلمه
syllable
جزء کلمه مقطع کلمه
lsb
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
keyword
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
enclitic
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
softer
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softest
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
shifted
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
softer
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softest
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
drifted
معنی
drift
معنی
meaningful
پر معنی
abstract
معنی
abstracting
معنی
abstracts
معنی
hokum
بی معنی
purporst
معنی
of no significance
بی معنی
dull
بی معنی
tosh
بی معنی
meaningfully
پر معنی
effect
معنی
witless
بی معنی
effecting
معنی
fool begged
بی معنی
pointless
بی معنی
meanings
معنی
drifts
معنی
drifting
معنی
meaning
معنی
duller
بی معنی
signification
معنی
dumber
بی معنی
dumb
بی معنی
intendment
معنی
purport
معنی
purported
معنی
purporting
معنی
purports
معنی
irrationable
بی معنی
unmeaning
بی معنی
to explain away
معنی
dumbest
بی معنی
insensate
بی معنی
dullest
بی معنی
dulling
بی معنی
dulls
بی معنی
irrational
بی معنی
neer do well or well
بی معنی
meaning less
بی معنی
definitions
معنی
definition
معنی
significance
معنی
significant
پر معنی
significantly
پر معنی
effected
معنی
synonymous
هم معنی
meaningless
بی معنی
semantics
معنی
equipollent
هم معنی
innuendoes
معنی
dulled
بی معنی
frothy
بی معنی
rigmaroles
بی معنی
rigmarole
بی معنی
translation
معنی
innuendo
معنی
implication
معنی
innuendos
معنی
implications
معنی
purports
معنی دادن
it does not make sense
معنی نمیدهد
equivalent
مترادف هم معنی
equivalents
مترادف هم معنی
trope
معنی مجازی
lexical meaning
معنی لغوی
wastrel
ادم بی معنی
to bear a meaning
معنی دادن
synonyms
واژه هم معنی
senses
شعور معنی
intends
معنی دادن
intending
معنی دادن
literal
معنی اصلی
sensed
شعور معنی
purporting
معنی دادن
literal sense
معنی لغوی
sense
شعور معنی
purported
معنی دادن
torpe
معنی مجازی
to this effect
باین معنی
purport
معنی دادن
intend
معنی دادن
inutility
اوم بی معنی
synonym
واژه هم معنی
mal
پیشوندی که معنی بد
that is to say
بدین معنی که
opposite meaning
معنی متضاد
opposite meaning
معنی وارونه
absurd
مزخرف بی معنی
parexcellence
بتمام معنی
pith
پر معنی وعمیق
meaningful
معنی دار
meaningfully
معنی دار
abstract noun
اسم معنی
polysemous
بسیار معنی
modification
تصرف در معنی
meaning
معنی دار
moral
پند معنی
ASH
معنی این لغت چیست ؟
meanings
معنی دار
ideas
مقصود معنی
idea
مقصود معنی
mystic sense
معنی رمزی
mystic sense
معنی پوشیده
twaddle
سخن بی معنی
neer do well or well
ادم بی معنی
suggesting a meaning
افاده معنی
meanest
معنی داشتن
significative
معنی دار
significant figure
رقم با معنی
jargon
سخن بی معنی
meaner
معنی داشتن
sementem
معنی ساده
mean
معنی داشتن
scat
اواز بی معنی
pregnantly
بطور پر معنی
jade
مرد بی معنی
by extension
بابسط معنی
semantics
معنی شناسی
grammatical sense
معنی دستوری
frothily
بطوربی معنی
blatherskite
سخن بی معنی
inept
ناجور بی معنی
punctual
معنی دار
figurative sense
معنی مجازی
balderdash
سخن بی معنی
affirmative
به معنی "بله "
insignificance
بی معنی گری
fall into place
معنی گرفتن
anglo
پیشوند به معنی
Anglo-
پیشوند به معنی
intent
معنی منظور
falderol
چیز بی معنی
par excellence
به تمام معنی
dyed-in-the-wool
به تمام معنی
dead dog
ادم بی معنی
by extension
باتعمیم معنی
in letter and in spirit
ئر لفظ و در معنی
fandangle
چیزبی معنی
with out rhyme or reason .
بی معنی وقافیه
inexpessive
بی اثر بی معنی
insignificancy
بی معنی گری
wish wash
سخن بی معنی
fallal
چیزبی معنی
significantly
معنی دار
ambiguity
گنگی معنی
significant
معنی دار
blat
بی معنی و بی ملاحظه
amphibolic
دارای دو معنی
ambiguities
گنگی معنی
falderal
چیز بی معنی
shade of meaning
اختلاف جزئی در معنی
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend !
معنی دوستی را هم فهمیدیم
significant digit
رقم معنی دار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com