English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
to read between the lines معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
Other Matches
mystic sense معنی پوشیده
of an unknown parentage پوشیده تبار پوشیده گهر
zero compression روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
incommunicativeness کم سخنی
dialogue هم سخنی
dialogues هم سخنی
acceptation قبول معنی عرف معنی مصطلح
lambency نرم سخنی
laconicism کوته سخنی
pass a remark سخنی گفتن
speak a word سخنی بگویید
to interject a remark سخنی را بطور معترضه گفتن
laconism کوته سخنی سخن پر مغز
signifying معنی دادن معنی بخشیدن
signify معنی دادن معنی بخشیدن
signifies معنی دادن معنی بخشیدن
claptrap سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
to interject a remark سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
to get in a word edgeways سخنی درمیان حرف ادم پرگوپراندان
paradoxicality چگونگی سخنی که درفاهرمهمل ودرمعنی درست باشد
snow capped دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
enjambment دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
worded موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
sense دریافتن
realises دریافتن
realising دریافتن
realised دریافتن
discover دریافتن
suss دریافتن
realize دریافتن
realized دریافتن
realizes دریافتن
realizing دریافتن
discovering دریافتن
perceiving دریافتن
apprehends دریافتن
deduce دریافتن
apprehending دریافتن
apprehend دریافتن
deducing دریافتن
perceives دریافتن
perceived دریافتن
perceive دریافتن
apperceive دریافتن
to take in دریافتن
discovered دریافتن
apprehended دریافتن
discovers دریافتن
comprehends دریافتن
comprehending دریافتن
comprehended دریافتن
comprehend دریافتن
deduced دریافتن
find out دریافتن
deduces دریافتن
to catch on دریافتن
to find out دریافتن
sensed دریافتن
senses دریافتن
intue مستقیما دریافتن
look for <idiom> سعی دریافتن
intue با فراست دریافتن
to lay a wager ربودن دریافتن
sense دریافتن جهت
to make out سر دراوردن دریافتن
to pierce a mystery وازی را دریافتن
senses دریافتن جهت
sensed دریافتن جهت
understand دریافتن درک کردن
pick out انتخاب کردن دریافتن
understands دریافتن درک کردن
to obtain legal advice مشاوره حقوقی دریافتن
orphan خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphaned خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphans خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
to pick out باگوش پیدا کردن دریافتن
to thrash out the truth حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
crypto پوشیده
defilade پوشیده
veiled پوشیده
larvated پوشیده
dressed پوشیده
occult پوشیده
latent پوشیده
covert پوشیده
shaded پوشیده
overcast پوشیده
impenetrable پوشیده
furriest خز پوشیده
furry خز پوشیده
privates پوشیده
inapparent پوشیده
recondite پوشیده
private پوشیده
feathered پوشیده
florid پوشیده از گل
crested پوشیده
painted پوشیده
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
storehouse انبار سر پوشیده
stubbly پوشیده از کاهبن
storehouses انبار سر پوشیده
covert پوشیده پوشپر
snow clad برف پوشیده
solvated حلال پوشیده
robed in bleck سیاه پوشیده
snowy پوشیده از برف
feathery پوشیده ازپر
surmounted with snow پوشیده از برف
shrubby پوشیده از بوته
sadly dressed جامه غم پوشیده
uncovered غیر پوشیده
grassy پوشیده از چمن
plumbeous پوشیده از سرب
secret اسرارامیز پوشیده
scanned image تصویر پوشیده
secrets اسرارامیز پوشیده
icier پوشیده از یخ بسیارسرد
icy پوشیده از یخ بسیارسرد
shod کفش پوشیده
rolling country زمین پوشیده
scurvy پوشیده از شوره
iciest پوشیده از یخ بسیارسرد
verrucose پوشیده از گندمه
bosky پوشیده ازبیشه
cryptical پوشیده مرموز
cryptogenous پوشیده سبب
cryptonimous پوشیده نام
cryptonym نام پوشیده
defiladed area منطقه پوشیده
bosky پوشیده از بوته
enclosed bridge پل فرماندهی سر پوشیده
efflorescent پوشیده ازگرداملاح
concealed پوشیده شده
covered space فضای پوشیده
covered space فضای سر پوشیده
acloud پوشیده از ابر
covered approach مسیر پوشیده
beetle پوشیده شدن
beetles پوشیده شدن
covered position موضع پوشیده
cloudy پوشیده از ابر
glace پوشیده ازشکر
habilitate لباس پوشیده
latent defect نقض پوشیده
masked depression افسردگی پوشیده
masked epilepsy صرع پوشیده
indoor swimming pool استخر سر پوشیده
ivied پوشیده از پاپیتال
overgrown with plants پوشیده از گیاه
panoplied زره پوشیده از سر تا پا
kerchiefed or chift بادستمال پوشیده
blotchy پوشیده از لکه
verrucous پوشیده از گندمه
armor basis پوشیده با زره
scutate پوشیده از فلسهای بزرگ
occultly بطور پوشیده یا پنهان
dressed inred جامه سرخ پوشیده
clarence درشکه چهارچرخه پوشیده
culverts مجرای سر پوشیده ابرو
culvert مجرای سر پوشیده ابرو
ermined جامه قاقم پوشیده
he is thinly dressed کم لباس پوشیده است
he wears black سیاه پوشیده است
dressed up to the nines با دقت لباس پوشیده
pruinose پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
reconditely بطور پوشیده یا عمیق
rich clad جامه فاخر پوشیده
dressed in scarlet جامه سرخ پوشیده
hiddenly بطور پوشیده و مکتوم
frosted پوشیده ازشبنم یخ زده
in mourning جامه ماتم پوشیده
incog پوشیده بانام عوضی
gesso سطح پوشیده از بتونه
bushed ازبوته پوشیده شده
there was no secrecy about it مطلب پوشیده ای نبود
covered approach راه نفوذی پوشیده
solvated proton پروتون حلال پوشیده
stellular پوشیده ازستارگان کوچک
verdant پوشیده از سبزه بی تجربه
heavily overcast ابری پوشیده [ هواشناسی]
woolfell پوست پوشیده ازپشم
woolskin پوست پوشیده ازپشم
smudgier پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgiest پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgy پوشیده از کثافت یا گل و غیره
squamose پوشیده از فلس یاپولک
woody چوبی پوشیده از چوب
tussocky پوشیده ازکلاله مو یا علف
defilade گودال پوشیده از دید و تیر
radar clutter منطقه پوشیده از دید رادار
masks زمین پوشیده از دید و تیر
puberulent پوشیده شده از موهای ریز
pollinose پوشیده ازگردههای زرد رنگ
toffie apple [British English] سیب با ژلاتین پوشیده شده
turfy پوشیده از ریشه یا کلوخ چمنی
smoggy پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
mask زمین پوشیده از دید و تیر
the matter was kept private مطلب را پوشیده نگاه داشتند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com