English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
store مغازه بزرگ
storing مغازه بزرگ
d. store مغازه بزرگ
Other Matches
Laundry / Dry cleaners مغازه لباسشویی و مغازه خشکشویی
shoplifting دزدی از دکانها و مغازه ها سرقت از دکانها و مغازه ها
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
shop مغازه
shopped مغازه
shops مغازه
shopper مغازه رو
shoppers مغازه رو
shoplifters دزد مغازه
shopkeeper مغازه دار
shop lifting دزدی از مغازه ها
tuck shop مغازه قنادی
shopkeepers مغازه دار
floor walker راهنمای مغازه
shoplifter دزد مغازه
salesclerk فروشنده مغازه
store مغازه دکان
tuck shop مغازه حلویات
shopwalker راهنمای مغازه
storing مغازه دکان
to shut up a shop مغازه ای را بستن
delicatessens مغازه اغذیه فروشی
wineshop مغازه شراب فروشی
soda fountains مغازه لیموناد فروشی
soda fountain مغازه لیموناد فروشی
rotisserie مغازه خوراک پزی
stock in trade موجودی کالای مغازه
shop assistant دستیار مغازه دار
delicatessen مغازه اغذیه فروشی
bookshops مغازه کتاب فروشی
bookshop مغازه کتاب فروشی
haberdashery مغازه ملبوس مردانه
mercery مغازه پارچه فروشی
show case قفسه جلو مغازه
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
clerk کارمند دفتری فروشنده مغازه
cantina مغازه خواربار یامشروب فروشی
five and ten مغازه اجناس ارزان قیمت
clerks کارمند دفتری فروشنده مغازه
shoplifting بلند کردن جنس از مغازه
shops مغازه گردی کردن دکه
burse مغازه یابازار خرید وفروش
shopped مغازه گردی کردن دکه
shop مغازه گردی کردن دکه
sales register صندوق پول یا ماشین دخل مغازه
The goods in this shop could not be flogged. اجناس این مغازه باد کرده
shopworn کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
point of sale محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
window shop به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays [American E] . مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
cash registers ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
pos محلی در مغازه که قیمت کالاها پرداخت میشود
this shope has a well assorted(I'll-assorted)stock. اجناس این مغازه جور ( ناجور )است
cash register ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
This shop deals in goods of all sorts . دراین مغازه همه چیز معامله می شود
middlemen کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
middleman کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
demo قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
demonstrations قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
demonstration قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
barker پوست درخت کن کسیکه دم مغازه میایستد وبرای جنسی تبلیغ میکند
universal سیستم کدگزاری میلهای چاپی استاندارد برای مشخص کردن محصولات در یک مغازه
packing عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
union shop مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
EFTPOS ترمینالی در POS که به یک کامپیوتر مرکزی وصل است که پول را مستقیماگ از حساب مشتری به مغازه منتقل میکند
punch کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punched کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punches کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
wands دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
wand دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
grave بزرگ
headmen بزرگ
headman بزرگ
bulkiest بزرگ
bulkier بزرگ
nonus بزرگ
graves بزرگ
great بزرگ
gravest بزرگ
great- بزرگ
propylon در بزرگ
greatest بزرگ
majestic بزرگ
paternal grandmother نه نه بزرگ
king size بزرگ
bulky بزرگ
megapod بزرگ پا
swith بزرگ
macro بزرگ
macrocephalic بزرگ سر
eminent بزرگ
smallest بزرگ نه
biggest بزرگ
bigger بزرگ
smaller بزرگ نه
small بزرگ نه
big بزرگ
majuscular بزرگ
magacephalic بزرگ سر
long ton تن بزرگ
mighty بزرگ
mightiest بزرگ
gate در بزرگ
doyennes زن بزرگ
doyenne زن بزرگ
extensive بزرگ
voluminous بزرگ
stour بزرگ
majuscule بزرگ
dignified بزرگ
adult بزرگ
adults بزرگ
spankings بزرگ
spanking بزرگ
gates در بزرگ
mightier بزرگ
vasty بزرگ
major بزرگ
grosser بزرگ
considerably large بس بزرگ
grosses بزرگ
grossest بزرگ
grossing بزرگ
canis majoris سگ بزرگ
vast بزرگ
decuman بزرگ
extra بزرگ
extra- بزرگ
extras بزرگ
grossed بزرگ
bandog سگ بزرگ
gross بزرگ
majored بزرگ
majoring بزرگ
highs بزرگ
highest بزرگ
high بزرگ
walloping بزرگ
wallopings بزرگ
swingeing بزرگ
large بزرگ
larger بزرگ
largest بزرگ
enormous بزرگ
full bottomed بزرگ
large sized بزرگ
hugeous بزرگ
jumbo بزرگ
large sized a بزرگ
egregious بزرگ
massive بزرگ
of a large size بزرگ
canis major سگ بزرگ
massively بزرگ
jumbos بزرگ
immane بزرگ
grandsire پدر بزرگ
tankard ابخوری بزرگ
bonfires اتش بزرگ
dilating بزرگ کردن
great depression رکود بزرگ
dilates بزرگ کردن
grandsir پدر بزرگ
grandiosity بزرگ نمایی
grandame ننه بزرگ
case knife چاقوی بزرگ
mandola ماندولین بزرگ
major cycle بزرگ چرخه
grandame مادر بزرگ
charles's wain خرس بزرگ
the wain خرس بزرگ
megalopolis بزرگ شهر
dilate بزرگ کردن
tankards ابخوری بزرگ
major planets سیارات بزرگ
major epilepsy صرع بزرگ
bonfire اتش بزرگ
particianship بزرگ منشی
flaxseed تخم بزرگ
caldron کتری بزرگ
grandmothers مادر بزرگ
magnifcation بزرگ سازی
grannie مادر بزرگ
grandest بزرگ مهم
grander بزرگ مهم
grand بزرگ مهم
particianship بزرگ زادگی
major cycle چرخه بزرگ
grandurncle دایی بزرگ
hunk تکه بزرگ
grand mother مادر بزرگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com