Total search result: 201 (7 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
hubristic |
مغرورانه اهانت کننده |
|
|
Other Matches |
|
contumeliously |
ازروی اهانت یابی حرمتی مغرورانه |
contumelious |
اهانت کننده |
conceitedly |
مغرورانه |
lofty |
مغرورانه |
consequentially |
مغرورانه |
insolently |
مغرورانه |
haughtily |
مغرورانه |
contemptuous |
مغرورانه |
vain |
مغرورانه بطور بیهوده |
off one's high horse <idiom> |
تحقیرآمیز و مغرورانه عمل نکردن |
smirking |
لبخند مغرورانه زدن پوزخند زدن |
smirk |
لبخند مغرورانه زدن پوزخند زدن |
smirks |
لبخند مغرورانه زدن پوزخند زدن |
smirked |
لبخند مغرورانه زدن پوزخند زدن |
contempt |
اهانت |
misprize |
اهانت |
scorn |
اهانت |
impertinence |
اهانت |
despite |
اهانت |
scorned |
اهانت |
scorning |
اهانت |
scorns |
اهانت |
disdain |
اهانت |
disdained |
اهانت |
insolence |
اهانت |
disdaining |
اهانت |
disdains |
اهانت |
contumely |
اهانت |
impertinency |
اهانت |
to badmouth |
اهانت زدن |
offense |
اهانت توهین |
disdianful |
اهانت امیز |
contempt og court |
اهانت به دادگاه |
baffles |
پریشانی اهانت |
scorned |
اهانت کردن |
sniffy |
اهانت امیز |
baffle |
پریشانی اهانت |
scorning |
اهانت کردن |
baffled |
پریشانی اهانت |
scorn |
اهانت کردن |
scorns |
اهانت کردن |
treat with insolence |
اهانت کردن به |
floutingly |
ازروی اهانت |
offenses |
اهانت توهین |
disrespect |
بی حرمتی اهانت |
hubristic |
اهانت امیز |
offence |
اهانت توهین |
flouts |
اهانت کردن |
disdainful |
اهانت اور |
humiliatory |
اهانت امیز |
contemptuous |
اهانت امیز |
flouting |
اهانت کردن |
flouted |
اهانت کردن |
baffling |
پریشانی اهانت |
scornful |
اهانت امیز |
asperse |
اهانت وارداوردن |
flout |
اهانت کردن |
offensively |
بطور اهانت امیز |
offensiveness |
اهانت امیزی بدی |
offensives |
اهانت امیز تهاجمی |
No harm meant! |
قصد اهانت ندارم! |
sniffish |
بطور اهانت امیز |
offensive |
اهانت امیز تهاجمی |
injuriously |
بطور اهانت امیز |
No offence! |
قصد اهانت ندارم! |
contempt [criminal offence] |
اهانت به دادگاه [جرم جنایی] |
contempt of court |
اهانت به دادگاه [جرم جنایی] |
smear word |
عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت |
scoffs |
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن |
scoffing |
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن |
scoffed |
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن |
scoff |
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن |
That's a bit much! <idiom> |
این اهانت است ! [اصطلاح روزمره] |
Things can't remain this way. <idiom> |
این اهانت است ! [اصطلاح روزمره] |
to look at somebody with contempt |
به کسی با اهانت [تحقیر آمیز] نگاه کردن |
inviolability |
مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
contempt |
در CLممکن است این جرم به وسیله جریمه یا زندان یا هردو کیفر داده شود اهانت |
flout |
استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره |
purging a contempt of court |
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه |
flouting |
استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره |
flouts |
استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره |
flouted |
استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره |
altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
humiliates |
تحقیر کردن اهانت کردن به |
humiliated |
تحقیر کردن اهانت کردن به |
humiliate |
تحقیر کردن اهانت کردن به |
detonators |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |
steam fitter |
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار |
detonator |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
vasomotor |
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها |
interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
interceptors |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
del credere |
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها |
changer |
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
suppressive |
خنثی کننده اتش سرکوب کننده |
padding |
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها |
claqueur |
تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده |
prepossessing |
مجذوب کننده جلب توجه کننده |
expostulator |
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
stop order |
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده |
suberter |
سرنگون کننده تضعیف کننده |
sniffy |
افهار تنفر کننده فن فن کننده |
toaster |
سرخ کننده برشته کننده |
accaimer |
هلهله کننده تحسین کننده |
acknowledger |
تصدیق کننده قبول کننده |
gesticulant |
اشاره کننده وحرکت کننده |
desolator |
ویران کننده متروک کننده |
desolater |
ویران کننده متروک کننده |
lifter |
مرتفع کننده برطرف کننده |
toasters |
سرخ کننده برشته کننده |
homager |
تجلیل کننده کرنش کننده |
designative |
اشاره کننده تعیین کننده |
transmitters |
منتقل کننده مخابره کننده |
transmitter |
منتقل کننده مخابره کننده |
presenter |
ارائه کننده معرفی کننده |
presenters |
ارائه کننده معرفی کننده |
vibrator |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
vibrators |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
supplicants |
درخواست کننده تضرع کننده |
supplicant |
درخواست کننده تضرع کننده |
divider |
جدا کننده تقسیم کننده |
spell binder |
مسحور کننده مجذوب کننده |
presentor |
ارائه کننده معرفی کننده |
hangers |
اویزان کننده معلق کننده |
contractive |
جمع کننده چوروک کننده |
thickener |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
modifiers |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
thickeners |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
modifier |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
trimmer |
دستکاری کننده صاف کننده |
venerator |
تکریم کننده ستایش کننده |
intermediary |
وساطت کننده مداخله کننده |
intermediaries |
وساطت کننده مداخله کننده |
insulator |
جدا کننده عایق کننده |
discriminant |
تفکیک کننده جدا کننده |
preventive |
حفافت کننده جلوگیری کننده |
prosecutor |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
insulators |
جدا کننده عایق کننده |
diverting |
سرگرم کننده منحرف کننده |
favourer |
یاری کننده مساعدت کننده |
prosecutors |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
cogitator |
اندیشه کننده مطالعه کننده |
striking force |
نیروی تک کننده یا کمین کننده |
corruptor |
فاسد کننده منحرف کننده |
corrupter |
فاسد کننده منحرف کننده |
hanger |
اویزان کننده معلق کننده |
coordinator |
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده |
oppressive |
خورد کننده ناراحت کننده |
the producer and the consumer |
تولید کننده و مصرف کننده |
practicer |
تمرین کننده مشق کننده |
modulator demodulator |
تلفیق کننده- تفکیک کننده |
provisioner |
تدارک کننده تهیه کننده |
thwarter |
خنثی کننده مسدود کننده |
whetstone |
تیز کننده تند کننده |
fuel cooled oil cooler |
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود |
skeletonizer |
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب |
dragger |
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت |
procuring activity |
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده |
plasticizer |
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش |
parity bit |
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل |
agent authentication |
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده |
component |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
components |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
user freindly |
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد |
dismantling shot |
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده |
voltage stabilizer |
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ |
families |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
family |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
tipper |
کج کننده واژگون کننده |
army component |
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی |
flare |
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده |
supporting arms |
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده |
requistioner |
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست |
flares |
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده |
stabilisers |
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر |
stabilizer |
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر |
negative true logic |
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد |
desiccant |
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها |
delay release sinker |
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری |
analysis staff |
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده |
radar picket |
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار |
gyro repeater |
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو |
component command |
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات |
jumpers |
شوت کننده با پرش پرش کننده |
jumper |
شوت کننده با پرش پرش کننده |
out side |
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش |