English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
hubristic مغرورانه اهانت کننده
Other Matches
contumeliously ازروی اهانت یابی حرمتی مغرورانه
contumelious اهانت کننده
conceitedly مغرورانه
lofty مغرورانه
consequentially مغرورانه
insolently مغرورانه
haughtily مغرورانه
contemptuous مغرورانه
vain مغرورانه بطور بیهوده
off one's high horse <idiom> تحقیرآمیز و مغرورانه عمل نکردن
smirking لبخند مغرورانه زدن پوزخند زدن
smirk لبخند مغرورانه زدن پوزخند زدن
smirks لبخند مغرورانه زدن پوزخند زدن
smirked لبخند مغرورانه زدن پوزخند زدن
contempt اهانت
misprize اهانت
scorn اهانت
impertinence اهانت
despite اهانت
scorned اهانت
scorning اهانت
scorns اهانت
disdain اهانت
disdained اهانت
insolence اهانت
disdaining اهانت
disdains اهانت
contumely اهانت
impertinency اهانت
to badmouth اهانت زدن
offense اهانت توهین
disdianful اهانت امیز
contempt og court اهانت به دادگاه
baffles پریشانی اهانت
scorned اهانت کردن
sniffy اهانت امیز
baffle پریشانی اهانت
scorning اهانت کردن
baffled پریشانی اهانت
scorn اهانت کردن
scorns اهانت کردن
treat with insolence اهانت کردن به
floutingly ازروی اهانت
offenses اهانت توهین
disrespect بی حرمتی اهانت
hubristic اهانت امیز
offence اهانت توهین
flouts اهانت کردن
disdainful اهانت اور
humiliatory اهانت امیز
contemptuous اهانت امیز
flouting اهانت کردن
flouted اهانت کردن
baffling پریشانی اهانت
scornful اهانت امیز
asperse اهانت وارداوردن
flout اهانت کردن
offensively بطور اهانت امیز
offensiveness اهانت امیزی بدی
offensives اهانت امیز تهاجمی
No harm meant! قصد اهانت ندارم!
sniffish بطور اهانت امیز
offensive اهانت امیز تهاجمی
injuriously بطور اهانت امیز
No offence! قصد اهانت ندارم!
contempt [criminal offence] اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
contempt of court اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
smear word عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
scoffs اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffing اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffed اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoff اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
That's a bit much! <idiom> این اهانت است ! [اصطلاح روزمره]
Things can't remain this way. <idiom> این اهانت است ! [اصطلاح روزمره]
to look at somebody with contempt به کسی با اهانت [تحقیر آمیز] نگاه کردن
inviolability مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
contempt در CLممکن است این جرم به وسیله جریمه یا زندان یا هردو کیفر داده شود اهانت
flout استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
purging a contempt of court جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
flouting استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flouts استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flouted استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
humiliates تحقیر کردن اهانت کردن به
humiliated تحقیر کردن اهانت کردن به
humiliate تحقیر کردن اهانت کردن به
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com