Dictiornary-Farsi | مغزه بندی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
coring	مغزه بندی


Other Matches

cores	مغزه
core	مغزه
coring	مغزه گیری
evaluation rating	درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
word warp	فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification	طبقه بندی [درجه بندی] فرش
rating	طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings	طبقه بندی کردن درجه بندی
telescopic	دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging	ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification	طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
laggin	اب بندی کردن اب بندی ناوها
lineaments	طرح بندی صورت بندی
wording	جمله بندی کلمه بندی
classifications	طبقه بندی رده بندی
lineament	طرح بندی صورت بندی
classification	طبقه بندی رده بندی
regrade	تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgraded	کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades	کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading	کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade	کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap	بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
declassification	از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
line astern	صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
security classification	طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation	علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
transparently	نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparent	نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
group	دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade	درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grade	دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups	دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades	دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades	درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
insulation testing apparatus	دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
unitized load	بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
approach formation	صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
army class manager activity	سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classifications	طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification	طبقه بندی کردن طبقه بندی
phasing	مرحله بندی مرحله بندی عملیات
black concept	علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
phased attack	تک مرحله بندی شده حمله مرحله بندی شده
nailed up	سر هم بندی
laced	بندی
neuration	رگ بندی
humidity insulation	اب بندی
hermetic sealing	اب بندی
queing	صف بندی
striation	خط بندی
taping	ته بندی
mud sill	ته بندی
snacks	ته بندی
snack	ته بندی
commisural	بندی
queuing	صف بندی
commissural	بندی
funicular	بندی
funiculars	بندی
vanation	رگ بندی
alignment	صف بندی
patching	سر هم بندی
sealing off	اب بندی
lapping	اب بندی
waterproofing	اب بندی
seal	اب بندی
alignments	صف بندی
humidity insulation	نم بندی
trimerous	سه بندی
seals	اب بندی
articular	بندی
ring clossure	حلقه بندی
sorting	طبقه بندی
grades	درجه بندی
wagering	شرط بندی
reticulation	شبکه بندی
rootage	ریشه بندی
tinkered	سرهم بندی
tinkering	سرهم بندی
rhyme scheme	قافیه بندی
sealing screw	پیچ اب بندی
sealing liquid	مایع اب بندی
sealing joint	اتصال اب بندی
seal bars	میلههای اب بندی
scheme of colour	رنگ بندی
totalization	جمع بندی
tinkers	سرهم بندی
scheduling queue	صف زمان بندی
grade	درجه بندی
regimentalation	گروه بندی
paging	صفحه بندی
queuing theory	نظریه صف بندی
sealing wax	موم اب بندی
premunition	پیش بندی
taxonomies	طبقه بندی
paragraphic	بندی فقرهای
pluralization	جمع بندی
taxonomy	طبقه بندی
formulation	صورت بندی
patchery	سرهم بندی
tinker	سرهم بندی
ranks	رتبه بندی
watertight facing	پرده اب بندی
package	عدل بندی
package	بسته بندی
packaged	عدل بندی
packaged	بسته بندی
packages	عدل بندی
packages	بسته بندی
rank	رتبه بندی
watertight diaphragm	پرده اب بندی
ranked	رتبه بندی
phantasma	چشم بندی
typification	طبقه بندی
to make a muddle of	سر هم بندی کردن
to make a mess of	سر هم بندی کردن
terracing	تراس بندی
tariff classification	تعرفه بندی
venation	رگه بندی
tabulation	جدول بندی
systemization	طبقه بندی
syllabification	هجا بندی
syllabicity	هجا بندی
syllabication	هجا بندی
summation	جمع بندی
subsumption	رده بندی
to mull a mull of	سر هم بندی کردن
to nails up	سر هم بندی کردن
typification	سنخ بندی
underpins	پی بندی کردن
triangulation	مثلث بندی
triangularization	مثلث بندی
trelliswork	داربست بندی
sealing	اب بندی کردن
partitioning	جزء بندی
toe protection	پاشنه بندی
to take a snack	ته بندی کردن
to pin up	بی بندی کردن
underpinned	پی بندی کردن
underpin	پی بندی کردن
regimentation	گروه بندی
gamble	شرط بندی
skelton	استخوان بندی
gambled	شرط بندی
single sling	باربردار یک بندی
gambles	شرط بندی
shuttering	تخته بندی
shoring	شمع بندی
self dramatization	بخود بندی
waterproofing course	لایه اب بندی
segmentation	قطعه بندی
watertight core	هسته اب بندی
snow job	سرهم بندی
waterproofing course	اندود اب بندی
stratification	طبقه بندی
stratification	چینه بندی
vernation	برگ بندی
vertebration	مهره بندی
vertebration	فقره بندی
stratification	لایه بندی
stratification	قشر بندی
steining	طوقه بندی
staping	مرحله بندی
somatotyping	سنخ بندی تن
wainscoting	تخته بندی
sealings	بتونه اب بندی
line graduation	تقسیم بندی خط
gradin	پله بندی
gipsyhood	غربال بندی
gipsydom	غربال بندی
spacing	فاصله بندی
jerry built	سر هم بندی شده
jerry-built	سر هم بندی شده
gemmulation	جرثومه بندی
colonnade	ستون بندی
colonnades	ستون بندی
formwork	قالب بندی
rationing	جیره بندی
rationing	سهمیه بندی
formatting	قالب بندی
granulating	دانه بندی
groupage	دسته بندی
layering	لایه بندی
putty	بتونه اب بندی
lattice work	شبکه بندی
lathing	تخته بندی
quota	سهمیه بندی
quotas	سهمیه بندی
laggin	عایق بندی
lacevi	بندی کردن
justification	صفحه بندی
justifications	صفحه بندی
stockade	حصار بندی
stockades	حصار بندی
netting	شبکه بندی
initialization	قالب بندی
cingulate	کمر بندی
division	طبقه بندی
bone setting	شکسته بندی

coring

مغزه بندی