Dictiornary-Farsi | مغشوش گیج و حواس پرت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 84 (1 milliseconds)

English	Persian
woolly headed	مغشوش گیج و حواس پرت


Other Matches

I simply cant concentrate.	حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
confused	مغشوش
dirty bill od lading	بارنامه مغشوش
burble	مغشوش کردن
burbled	مغشوش کردن
baffle	مغشوش کردن
burbles	مغشوش کردن
rile	مغشوش کردن
riled	مغشوش کردن
riles	مغشوش کردن
riling	مغشوش کردن
confuses	مغشوش شدن
discombobulate	مغشوش کردن
confuse	مغشوش شدن
baffling	مغشوش کردن
baffles	مغشوش کردن
haywire <idiom>	مغشوش شدن
burbling	مغشوش کردن
baffled	مغشوش کردن
hay wire	بلا استفاده مغشوش
maximum undistorted output	بیشینه صدای غیر مغشوش
distracts	حواس
distract	حواس
distractions	حواس پرتی
absentminded	حواس پرت
distraction	حواس پرتی
abstractedly	با تفرقه حواس
preoccupiedly	با حواس پریشان
mental defectives	اختلال حواس
the five senses	حواس پنجگانه
wackiness	حواس پرتی
wool-gathering	حواس پرتی
collectedness	جمعی حواس
aprosexia	تفرقه حواس
abstractedness	تفرقه حواس
sensuousness	وابستگی به حواس
wackiest	حواس پرت
absent-minded	حواس پرت
absent minded	حواس پرت
attentions	خاطر حواس
preoccupied	پریشان حواس
distraught	پریشان حواس
wacky	حواس پرت
wackier	حواس پرت
whackier	حواس پرت
absent-mindedly	حواس پرت
attention	خاطر حواس
senses	حواس پنجگانه
whackiest	حواس پرت
sensed	حواس پنجگانه
sense	حواس پنجگانه
sensorium	مرکز حواس اعضای حس
supersensible	ماوراء عالم حواس
to space out	پرت شدن حواس
haptics	علم حواس پوستی
nitwits	ادم پریشان حواس
off-putting	حواس پرت کننده
wool gather	حواس پرت بودن
sensuously	وابسته به حواس یااحساسات
collected	دارای حواس جمع
dysaesthesia	اختلال حواس جسمانی
featherhead	شخص پریشان حواس
nitwit	ادم پریشان حواس
sensuous	وابسته به حواس یااحساسات
light headed	گیج حواس پرت
light-headed	گیج حواس پرت
featherhead	ادم حواس پرت سبکسر
self collected	دارای کف نفس حواس جمع
preoccupiedly	با داشتن حواس در جای دیگر
have eyes only for <idiom>	همه حواس وتوجه را به چیزی دادن
featherbrain	ادم حواس پرت پریشان خیال
telesthesia	احساس چیزی از مسافت دوربدون دخالت حواس پنجگانه
to listen with rapt attention	با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
to p off an awkward situation	حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
mysticism	مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
unsettle	ناراحت کردن مغشوش کردن
flummoxing	اشفته کردن مغشوش کردن
flummoxes	اشفته کردن مغشوش کردن
flummoxed	اشفته کردن مغشوش کردن
unsettles	ناراحت کردن مغشوش کردن
flummox	اشفته کردن مغشوش کردن
distract	گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
distracts	گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن