English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 29 (4 milliseconds)
English Persian
We were admitted gratis . مفتی راهمان دادند
Other Matches
I was tipped off . به من رساندند (خصوصی خبر دادند ؟محرمانه اطلاع دادند )
We lost our way in the dark. راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
mufti مفتی
juristconsult مفتی
hitchhike مسافرت مفتی
Money for jam . Money for old rope . پول یا مفتی
hitch-hikes مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hiking مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hiked مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hike مفتی سوار ماشین کسی شدن
we were ordered to stay دستور دادند بمانیم
the wheat was scanted گندم را کم کم بیرون دادند
tea was served round به همه چای دادند
The crowd was pressing against the gate . جمعیت به درورودی فشار می دادند
They gave me permission by way of an exception ... آنها به من استثنأ اجازه دادند ...
I heard it through the grapevine. افرادی به طورغیر رسمی به من آگاهی دادند.
The demonstrators were waving the flags. تظاهر کنندگان پرچمها راتکان می دادند
They shook hand and made up. با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
almonry [قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
prestation خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
The passenger was admitted into the USA. به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
landwehr بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
golden horde سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
automates نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com