Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
sycophancy
مفت خوری کاسه لیسی
Other Matches
parasitism
کاسه لیسی
toadyism
مداهنه کاسه لیسی
porringer
کاسه اش خوری
To sponge on some one .
کاسه لیسی کردن ( چاپلوسی کردن یا انگه شدن )
There are wheels within wheels .
کاسه ای زیر نیم کاسه است
gullibility
گول خوری فریب خوری
cunnilingus
فرج لیسی
cunnilinctus
فرج لیسی
penilingus
قضیب لیسی
fellatio
قضیب لیسی
geophagism
گل خوری
voraciousness
پر خوری
gastronomy
پر خوری
soakage
خیس خوری
fidgeted
لول خوری
fidgeting
لول خوری
fidgets
لول خوری
malleation
چکش خوری
geophagy
خاک خوری
ichthyophagy
ماهی خوری
milk jug
شیر خوری
gorging
پر خوری کردن
gorges
پر خوری کردن
gorged
پر خوری کردن
gorge
پر خوری کردن
lap n
بازبان خوری
slopping
اشغال خوری
slopped
اشغال خوری
slop
اشغال خوری
fidget
لول خوری
weldabikity
جوش خوری
flunkeyism
جیفه خوری
swirls
چرخ خوری
swirling
چرخ خوری
swirled
چرخ خوری
drinking was his ruin
نوشابه خوری
swirl
چرخ خوری
eleemosynary
صدقه خوری
fruitarianism
میوه خوری
gut
احشاء پر خوری
weldability
جوش خوری
guts
احشاء پر خوری
geophagism
خاک خوری
gutting
احشاء پر خوری
sauce-boats
فزف سوس خوری
sauce-boat
فرف چاشنی خوری
sauce-boat
فزف سوس خوری
teaspoons
قاشق چای خوری
malty
خو گرفته به ابجو خوری
sauce boat
فرف چاشنی خوری
refectories
سالن ناهار خوری
sauce boat
فزف سوس خوری
cafeteria messing
ناهار خوری همگانی
nephalism
پرهیز از نوشابه خوری
omophagia
گوشت خام خوری
broadside messing
ناهار خوری گروهی
demitasse
فنجان قهوه خوری
lucubration
دود چراغ خوری
airing
هوا خوری بادبان
dining rooms
اطاق ناهار خوری
dining room
اطاق ناهار خوری
sauce-boats
فرف چاشنی خوری
teaspoon
قاشق چای خوری
tea spoon
قاشق چای خوری
sinecures
مفت خوری وولگردی
sinecure
مفت خوری وولگردی
salle a manger
اطاق ناهار خوری
weatherability
قابلیت هوا خوری
table spoon
قاشق سوپ خوری
tea cup
فنجان چای خوری
teapoy
میز چای خوری
tepoy
میز چای خوری
glad-rags
لباس پلو خوری
wineglasful
گیلاس شراب خوری
tureen
فرف سوپ خوری
tureen
قدح سوپ خوری
tea services
سرویس چای خوری
refectory
سالن ناهار خوری
tea sets
سرویس چای خوری
tea set
سرویس چای خوری
tureens
قدح سوپ خوری
tea service
سرویس چای خوری
serviceability
بکار خوری بدردخوری
tureens
فرف سوپ خوری
geophagy
گل خوری زمین خواری
gormand
خوش سلیقگی در خوراک پر خوری
dinette
اطاق کوچک ناهار خوری
it a day
روزی یک فنجان چای خوری
to be the anvil or the hammer
یا تو سر می زنی یا تو سر می خوری
[در زندگی]
.
[از گوته]
soaks
عمل خیساندن خیس خوری
soak
عمل خیساندن خیس خوری
teabowl
فنجان چای خوری بی دسته
tablespoonful
بقدر یک قاشق سوپ خوری
tablespoonfuls
بقدر یک قاشق سوپ خوری
tablespoonsful
بقدر یک قاشق سوپ خوری
teaspoonful
بقدر یک قاشق چای خوری
teaspoonfuls
بقدر یک قاشق چای خوری
teaspoonsful
بقدر یک قاشق چای خوری
drinking cup
کاسه
socket
کاسه
mazard
کاسه
calycle
کاسه گل
in a lump sum
یک کاسه
pappus
کاسه گل
messmate
هم کاسه
chalices
کاسه
calix
کاسه گل
lump sums
یک کاسه
bowl
کاسه
bowls
کاسه
crania
کاسه سر
skulls
کاسه سر
cotyla
کاسه
skull
کاسه سر
calyx
کاسه گل
chalice
کاسه
cupule
کاسه
lump sum
یک کاسه
craniums
کاسه سر
cranium
کاسه سر
sockets
کاسه
tap room
جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
scollop
فرف صدف خوری یاصدف پزی
mess hall
سالن غذا خوری سرباز خانه
stein
لیوان دسته دار ابجو خوری
mazer
جام مشروب خوری چوبی بزرگ
crapulent
وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
stooge
کاسه لیس
stuffing box
کاسه نمد
minion
کاسه لیس
kiss-ass
[American E]
کاسه لیس
husks
غلاف یا کاسه گل
turtleback
کاسه پشت
husk
غلاف یا کاسه گل
patellae
کاسه زانو
patella
کاسه زانو
seal
کاسه نمد
seals
کاسه نمد
scutum
کاسه زانو
sockets
کاسه بندگاه
scal
کاسه نمد
socket
کاسه بندگاه
socket
کاسه چشم
ass-kisser
[American E]
کاسه لیس
bowl
کاسه رهنما
puppet
کاسه لیس
lickspittle
کاسه لیس
fawner
کاسه لیس
toady
کاسه لیس
brown-noser
کاسه لیس
cat's paw
کاسه لیس
suck-up
کاسه لیس
doormat
کاسه لیس
yes-man
کاسه لیس
kneecap
کاسه زانو
kneecaps
کاسه زانو
A bowl hotter than the soup it contains.
<proverb>
کاسه از آش گرمتر.
bootlicker
کاسه لیس
arse-licker
کاسه لیس
sealings
کاسه نمدها
bowls
کاسه رهنما
eye socket
کاسه چشم
ball bearing
کاسه ساچمه
ball bearings
کاسه ساچمه
glene
کاسه مفصل
glene
کاسه چشم
cranial nerve
عصب کاسه سر
hard shell
کاسه دار
brainpan
کاسه مغز
kegler
کاسه ساز
knee cap
کاسه زانو
knee pan
کاسه زانو
kneepan
کاسه زانو
loricate
کاسه دار
lickspittle
کاسه لیس
corolla
جام گل کاسه گل
flower cup
غلاف کاسه گل
eager beaver
کاسه گرم تر از اش
craniography
شرح کاسه سر
oil seal
کاسه نمد
eyehole
کاسه چشم
dipper stick
کاسه بیل
eye sockets
کاسه چشم
cup seal
بوبند کاسه
high chairs
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
he swore off drinking
سوگند خوردکه از نوشابه خوری دست بکشد
high chair
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
sockets
سرپیچ کاسه چشم
labyrinth seal
کاسه نمد لایبرنت
They put the blane on him . he was the scapegoat.
کاسه کوزه ها سر اوشکست
She had three bowls of soup.
سه کاسه سوپ خورد
drinking vessel
فرف ابخوری کاسه
inferior calyx
کاسه پایین افتاده
housemaid's knee
اماس کاسه زانو
hardshell
کاسه دار سخت
carapace
کاسه سنگ پشت
consolidated debt
بدهی یک کاسه شده
calipash
کاسه لاک پشت
patellar
مانند کاسه زانو
stifle bone
کاسه زانوی اسب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com