English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
swivel مفصل گردنده
swivelled مفصل گردنده
swivels مفصل گردنده
Other Matches
constant speed drive چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
glenoid fossa or cavity گودی مفصل کاسه مفصل
in eyre گردنده
swivels گردنده
gyrant گردنده
rotative گردنده
wheeler گردنده
swivelled گردنده
roller door در گردنده
revolvable گردنده
rotary گردنده
swivel گردنده
rotors گردنده
ambulatory گردنده
gyral گردنده
trochoid گردنده
ambulant گردنده
driven گردنده
rotor گردنده
itineratly بطور گردنده
circumsolar دورخورشید گردنده
runners گردنده گشتی
magnet wheel چرخ گردنده
runner گردنده گشتی
rotary گردنده چرخنده
circumambient گردنده بدور
rotator ماهیچه گردنده
excursive اواره گردنده
rotor plates جوشنهای گردنده
gyratory چرخی گردنده
revolving گردنده دورانی
pivot arm میله گردنده
rotary wing aircraft هواپیما با بال گردنده
rundle استوانه گردنده گوی
bucket تیغه گردنده توربین
rotor قسمت گردنده ماشین
churns بوسیله اسباب گردنده
churned بوسیله اسباب گردنده
churn بوسیله اسباب گردنده
rotors قسمت گردنده ماشین
buckets تیغه گردنده توربین
roasting jack سیخ کباب گردنده
stator جزء ثابت در هر ماشین گردنده
precess در خط سیر محورجسم گردنده تغییرپیداشدن
choppers هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
overshot گردنده به نیروی ابی که ازبالا میریزد
chopper هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
potter wheel صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
windage کاهش دور وسیله گردنده دراثر پسای هوا
giants stride تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
blade flapping حرکت تیغههای گردنده هلیکوپتر حول لولای افقی
ledger blade تیغه پارچه بری که دریک جاایستاده و پره گردنده دارد
bulb root وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
pantoscope دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردوازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
panoramic camera دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردو ازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
tack weld وسیلهای برای سنجش ونمایش سرعت شفت گردنده جوش موقتی
quill shaft شفت گردنده باریکی با سرهزارخار مانند که در مادگی دیگری جفت میشود
joint مفصل
commissure مفصل
socket مفصل
pivot مفصل
Hinduism مفصل
pivoted مفصل
pivots مفصل
baom joomok یک مفصل
anarthrous بی مفصل
sockets مفصل
fine drawn مفصل
copious مفصل
spacious مفصل
fulsome مفصل
inventorial مفصل
copulas مفصل
hinge مفصل
articulation مفصل
juncture مفصل
voluminous مفصل
hinges مفصل
copula مفصل
linkage point مفصل
jointless بی مفصل
coupling مفصل
inarticulate بی مفصل
disjoint از مفصل دراوردن
diarthrosis مفصل متحرک
detail part قسمت مفصل
trunnion مفصل افقی
toggle joint مفصل زانویی
hip joint مفصل ران
largo اهسته و مفصل
gimmal مفصل لولا
choke joint مفصل چوکی
scape مفصل اصلی
knee joint مفصل زانو
universal joint مفصل چرخنده
in great detail با جزئیات مفصل
glene کاسه مفصل
ginglymus مفصل لولایی
multiple cable joint مفصل انشعاب
hinge joint مفصل لولایی
synosteology مفصل شناسی
synarthrosis مفصل بی حرکت
swivel joint مفصل گردان
steering swivel مفصل فرمان
high tea عصرانه مفصل
articulation مفصل بندی
luncheon غذای مفصل
swivels مفصل گردان
splicing مفصل بافته
pigtails مفصل دم خوکی
facet بند مفصل
splices مفصل بافته
spliced مفصل بافته
facets بند مفصل
articulation مفصل لولا
luncheons غذای مفصل
clip مفصل کابل
juncture پیوستگی مفصل
clipped مفصل کابل
clippings مفصل کابل
arthritis التهاب مفصل
clips مفصل کابل
arthritis اماس مفصل
palaver گفتگوی مفصل
ample فراوان مفصل
splice مفصل بافته
ankylosis جمود مفصل
articulate مفصل دارکردن
arthrology مفصل شناسی
swivel مفصل گردان
joint مفصل پیوندگاه
sleeves موف مفصل
sleeve موف مفصل
ball and socket joint مفصل ساچمه ای
pigtail مفصل دم خوکی
articulates مفصل دارکردن
abarticulation مفصل متحرک
articulating مفصل دارکردن
hip مفصل ران
hips مفصل ران
swivelled مفصل گردان
In ditail . Diffusively . بطور مفصل ( مفصلا")
kettle drum دمامه عصرانه مفصل
kettledrum دمامه عصرانه مفصل
kettledrums دمامه عصرانه مفصل
double jointed دارای مفصل کاذب
arthritic مبتلا به اماس مفصل
double-jointed دارای مفصل کاذب
joint مفصل اتصال ضربهای
thurl مفصل خاصره گوسفند
naker دمامه عصرانه مفصل
amplified مفصل گفتن یانوشتن
luxation در رفتگی مفصل استخوان
amplifying مفصل گفتن یانوشتن
joint resistance مقدار مقاومت مفصل
acondylose بدون بند یا مفصل
diffusively بطور منتشر و یا مفصل
hitsu shiubi مفصل انگشت وسط
dimerous دارای مفصل دوبخشی
disjoint در رفتن از مفصل درامدن
enarthrosis مفصل کام و زبانهای
arthropathy ناخوشی بند یا مفصل
amplify مفصل گفتن یانوشتن
arthropoda جانوران مفصل دار
cable joint مفصل اتصال کابل
cable jointing sleeve مفصل انشعاب کابل
choke flange joint مفصل چوکی ال شکل
arthropod جانور مفصل دار
gabfest محاوره طولانی و مفصل
acondylous بدون بند یا مفصل
clamping sleeve مفصل مهار کننده
amplifies مفصل گفتن یانوشتن
turnstile تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstiles تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
commutator سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
hip joint مفصل استخوان خاصره وران
arthritic مربوط به ورم و اماس مفصل
internode قسمت میان دو بندیا مفصل
rabbet joint بست یا مفصل کنش کاوی
to give a long recital of something دادن یک شرح مفصل و طولانی از چیزی
submission hold کانستنس یاشکستن دست از مفصل تاارنج
garnet حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
garnets حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
monographist نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
dactylus بند یا مفصل بزرگ پای حشرات
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
to talk something over with somebody با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
to detail something چیزی را مفصل [با همه جزییات] شرح دادن
To explain something in detail . چیزی را بطور مفصل ومشروح توضیح دادن
programming specification مستند مفصل قدمهای دقیق برنامه نویسی
I'll speak at length on this subject. دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
vane pump خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
The specifications of this machine are fully detailed in the catalog . مشخصات این دستگاه در کاتولوگ مفصل شرح داده شده
ball and socket joint [مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
gomphosis اتصال و جوش خوردن استخوان دندان به ارواره مفصل متحرک
sallenders جوشهای خشک در زیر مفصل خرگوشی پای عقب اسب
swivelled اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivels اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
recital [of something] شرح کامل محتویات [شرح مفصل ] چیزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com