Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
twin check
مقابله توام
Other Matches
emergency drill
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
stealing from a protected palce
سرقت توام با هتک حرز دزدی توام با هتک حرز
check
مقابله کردن مقابله
checked
مقابله کردن مقابله
checks
مقابله کردن مقابله
adnate
توام
biparous
توام زا
joint
توام
gemini
توام
mixed
توام
twin
توام
duad
توام
geminate
توام
twinned
توام
gemel
توام
integrate
توام کردن
integrated staff
ستاد توام
amalgamated
توام کردن
amalgamate
توام کردن
amalgamates
توام کردن
accompany
توام کردن
twain
توام دوقلو
integrated training
اموزش توام
accompanies
توام کردن
accompanied
توام کردن
geminate
توام کردن
deprived
توام با محرومیت
intergrowth
رویش توام
twin check
بررسی توام
integrates
توام کردن
twin
توام کردن
twinned
توام کردن
mixed graze
توام زمین
mixed air
توام هوا
reatrain
عملکرد توام
amalgamating
توام کردن
integrating
توام کردن
easeful
توام باراحتی
aluminum coating by spraying amalgamate
توام کردن
rainsquall
باران توام باتوفان
blizzards
بادشدید توام بابرف
participant observation
مشاهده توام با مشارکت
blizzard
بادشدید توام بابرف
integrated defense
پدافند هوایی توام
twin bill
دو مسابقه توام در یک برنامه
armstand dive
شیرجه توام با بالانس
charge coupled device
دستگاه توام با بار
hypocritical
توام با تدلیس و تزویر
effective faith
ایمان توام باعمل
conjugate
درهم امیختن توام
work relief
استراحت توام با کار
masque
نمایش توام با موسیقی ورقص
synergy
کار توام اشتراک مساعی
integrated defense
پدافند ازمناطق توام دفاعی
adnate
مربوط باعضاء تناسلی توام
integrated reservoir operation
بهره برداری توام از چندمخزن
synergism
کار توام ودسته جمعی
to wed one quality to onether
دوصفت راباهم توام کردن
kleptolagnia
تحریک جنسی توام با دزدی
malicious prosecution
پیگرد یا دستگیری توام با سوء نیت
tinged with cnvy
حساسیت امیز توام بارشک یاحسادت
auxesis
رشد توام باعدم تقسیم یاخته
pleuropneumonia
ذات الجنب توام با سینه پهلو
androgyny
وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
rule of reason
تفسیر قانونی توام با سوء نیت
High Mass
عشاء ربانی توام با موسیقی وبخور
poll degree
درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
object lessons
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lesson
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
controlment
مقابله
confrontations
مقابله
echo check
مقابله
bucking
مقابله
opposition
مقابله
counterview
مقابله
checking
مقابله
contrasting
مقابله
contrasted
مقابله
contrasts
مقابله
checks
مقابله
transfer check
مقابله
confrontation
مقابله
collation
مقابله
collations
مقابله
check
مقابله
checked
مقابله
contrast
مقابله
vaude
نمایش جوربجور واریته درام کوچکی که توام بارقص واواز باشد
check boxes
جعبههای مقابله
dynamic check
مقابله پویا
diagnostic check
مقابله تشخیصی
data check
مقابله داده ها
cyclic check
مقابله چرخهای
crossecheck
مقابله مجدد
visual check
مقابله بصری
limit check
مقابله حدود
visual check
مقابله دیداری
marginal check
مقابله مرزی
modulo n check
مقابله به پیمانه
loop checking
مقابله حلقه
opposability
مقابله پذیری
parity check
مقابله توازن
parity check
مقابله ایستایی
parity checking
مقابله توازن
selection check
مقابله گزینش
sequence check
مقابله ترتیب
sequence checking
مقابله ترتیبی
sight check
مقابله چشمی
sight check
مقابله نظری
sum check
مقابله جمعی
system check
مقابله سیستم
validity check
مقابله اعتبار
spell checker
مقابله گر املائی
collating
مقابله کردن
cross-examinations
پرسش و مقابله
counter
مقابله کردن
countered
مقابله کردن
countering
مقابله کردن
acounter
مقابله کردن
arithmetic check
مقابله حسابی
automatic check
مقابله خودکار
collate
مقابله کردن
cross-examination
پرسش و مقابله
repels
مقابله کردن
beard
مقابله کردن
beards
مقابله کردن
collates
مقابله کردن
collated
مقابله کردن
algebra
جبر و مقابله
repel
مقابله کردن
repelled
مقابله کردن
repelling
مقابله کردن
reciprocity
مقابله به مثل
retaliation
مقابله به مثل
checks and balance
کنترل و مقابله
checklist
سیاهه مقابله
spot checks
مقابله موضعی
check point
نقطه مقابله
spot check
مقابله موضعی
check indicator
نماینده مقابله
check list
سیاهه مقابله
built in check
مقابله توکار
bucking coil
پیچک مقابله
casting out nines
مقابله نه نهی
overflow check
مقابله سرریز
vertical parity check
مقابله توان عمدی
collates
مقابله وتطبیق کردن
reciprocate
مقابله به مثل نمودن
collating
مقابله وتطبیق کردن
syntax checker
مقابله نحوه گری
check
مقابله کردن بررسی
tick off
نشان رسیدگی و مقابله
checked
مقابله کردن بررسی
reciprocated
مقابله به مثل نمودن
checks
مقابله کردن بررسی
collate
مقابله وتطبیق کردن
reciprocates
مقابله به مثل نمودن
collated
مقابله وتطبیق کردن
parity check
مقابله کردن توازن
hardware check
مقابله سخت افزاری
counter military
مقابله باعملیات نظامی
check indicator
مشخص کننده مقابله
duplication check
مقابله از راه تکرار
longitudinal redundancy check
مقابله افزونگی طولی
dump check
مقابله حین روبرداری
checking program
برنامه مقابله کننده
machine check interrupt
وقفه مقابله ماشین
odd even check
مقابله فرد و زوج
disaster control
روش مقابله با سوانح و بلایا
checkpoint restart
اغازگر مجدد نقطه مقابله
i raked all algebra
جبر و مقابله را زیر و روکردم
programmed check
مقابله برنامه ریزی شده
Touché!
خوب مقابله کردی!
[در بحثی]
programmable check
مقابله برنامه ریزی شده
lrc
Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
rencontre
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencounter
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
checkpoint
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
desk checking
فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
checkpoints
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
check-points
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
gall
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
melodramas
نمایش توام با موسیقی واوازکه پایانی خوش داشته باشد عشق خوش فرجام
melodrama
نمایش توام با موسیقی واوازکه پایانی خوش داشته باشد عشق خوش فرجام
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
assistance
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
north atlantic treaty organization (nato
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
recaption
مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
retaliation
تلافی کردن مقابله کردن به مثل
resists
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resist
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
reluctate
مقابله کردن بی میلی کردن
counter
مقابله کردن تلافی کردن
countered
مقابله کردن تلافی کردن
resisted
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisting
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com