English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (7 milliseconds)
English Persian
marginal check مقابله مرزی
Other Matches
emergency drill تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
check مقابله کردن مقابله
checks مقابله کردن مقابله
checked مقابله کردن مقابله
bordered خط مرزی
bordering خط مرزی
boundaries مرزی
paralic مرزی
boundary مرزی
border خط مرزی
marginal مرزی
mete : خط مرزی
borderline مرزی
borderline schizophrenia اسکیزوفرنی مرزی
borderline state حالت مرزی
boundar trench نهرچه مرزی
boundary conditions شرایط مرزی
frontier خط فاصل مرزی
mete سنگ مرزی
marginal checking بررسی مرزی
marginal consciousness هشیاری مرزی
rubicon مرز خط مرزی
marginal test ازمون مرزی
frontalier نیروهای مرزی
oversea برون مرزی
outpost پایگاه مرزی
border land زمین مرزی
border stone سنگ مرزی
marginal check برسی مرزی
boundary effect اثر مرزی
frontalier یکان مرزی
frontier treaty معاهده مرزی
extraterritoriality برون مرزی
extraterritorial برون مرزی
cleavage plane سطح مرزی
outposts پایگاه مرزی
exterritorial برون مرزی
critical frequency فرکانس مرزی
boundary layer لایه مرزی
boundary surface سطح مرزی
boundary trench نهرچه مرزی
marchland زمین مرزی
limiting voltage ولتاژ مرزی
border installations تاسیسات مرزی
coastal frontier نوار مرزی ساحلی
costal frontier نوار مرزی ساحلی
exterritoriality حقوق برون مرزی
extraterritoriality حقوق برون مرزی
frontalier جزو یکان مرزی
catchment حوزه ابریز مرزی
borderline psychosis روان پریشی مرزی
terry سربازمدافع مرزی انگلیس
borderline mental deficiency نقص عقلی مرزی
surface boundary layer لایه مرزی سطح
laminar boundary layer لایه مرزی خطی
high seas ابهای برون مرزی
barrier combat air patrol گشتی مرزی هوایی
inland درون مرزی داخله
touch in goal محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
borderline mental retardation عقب ماندگی ذهنی مرزی
touch in goal line ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
boundary 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
boundaries 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
overseas ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
drop shot ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
service line حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
service line خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
oversea command یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
reynolds stress تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
This new frontier incident probably means war. این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
checks مقابله
checked مقابله
check مقابله
echo check مقابله
collation مقابله
collations مقابله
counterview مقابله
contrast مقابله
contrasted مقابله
controlment مقابله
contrasting مقابله
contrasts مقابله
opposition مقابله
checking مقابله
confrontation مقابله
confrontations مقابله
transfer check مقابله
bucking مقابله
opposability مقابله پذیری
overflow check مقابله سرریز
parity checking مقابله توازن
parity check مقابله ایستایی
parity check مقابله توازن
dynamic check مقابله پویا
modulo n check مقابله به پیمانه
visual check مقابله بصری
selection check مقابله گزینش
visual check مقابله دیداری
validity check مقابله اعتبار
twin check مقابله توام
system check مقابله سیستم
loop checking مقابله حلقه
sum check مقابله جمعی
spell checker مقابله گر املائی
limit check مقابله حدود
sight check مقابله چشمی
sequence checking مقابله ترتیبی
sequence check مقابله ترتیب
sight check مقابله نظری
diagnostic check مقابله تشخیصی
algebra جبر و مقابله
countering مقابله کردن
acounter مقابله کردن
bucking coil پیچک مقابله
collate مقابله کردن
built in check مقابله توکار
cross-examination پرسش و مقابله
countered مقابله کردن
collates مقابله کردن
collated مقابله کردن
beards مقابله کردن
repelled مقابله کردن
repelling مقابله کردن
repels مقابله کردن
beard مقابله کردن
cross-examinations پرسش و مقابله
collating مقابله کردن
counter مقابله کردن
casting out nines مقابله نه نهی
check boxes جعبههای مقابله
check indicator نماینده مقابله
reciprocity مقابله به مثل
retaliation مقابله به مثل
checks and balance کنترل و مقابله
repel مقابله کردن
spot checks مقابله موضعی
crossecheck مقابله مجدد
cyclic check مقابله چرخهای
data check مقابله داده ها
spot check مقابله موضعی
checklist سیاهه مقابله
check list سیاهه مقابله
arithmetic check مقابله حسابی
check point نقطه مقابله
automatic check مقابله خودکار
reciprocates مقابله به مثل نمودن
check مقابله کردن بررسی
checks مقابله کردن بررسی
checked مقابله کردن بررسی
tick off نشان رسیدگی و مقابله
syntax checker مقابله نحوه گری
reciprocate مقابله به مثل نمودن
collate مقابله وتطبیق کردن
collating مقابله وتطبیق کردن
reciprocated مقابله به مثل نمودن
collated مقابله وتطبیق کردن
collates مقابله وتطبیق کردن
parity check مقابله کردن توازن
hardware check مقابله سخت افزاری
check indicator مشخص کننده مقابله
counter military مقابله باعملیات نظامی
longitudinal redundancy check مقابله افزونگی طولی
duplication check مقابله از راه تکرار
machine check interrupt وقفه مقابله ماشین
vertical parity check مقابله توان عمدی
dump check مقابله حین روبرداری
odd even check مقابله فرد و زوج
checking program برنامه مقابله کننده
checkpoint restart اغازگر مجدد نقطه مقابله
i raked all algebra جبر و مقابله را زیر و روکردم
programmed check مقابله برنامه ریزی شده
programmable check مقابله برنامه ریزی شده
Touché! خوب مقابله کردی! [در بحثی]
disaster control روش مقابله با سوانح و بلایا
rencontre با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencounter با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
lrc Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
desk checking فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
check-points محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
intercoastal رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
assistance کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
north atlantic treaty organization (nato پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
recaption مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
retaliation تلافی کردن مقابله کردن به مثل
limitrophe مجاور مرزی مجاور
resisted مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
reluctate مقابله کردن بی میلی کردن
counter مقابله کردن تلافی کردن
countered مقابله کردن تلافی کردن
resist مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resists مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
countering مقابله کردن تلافی کردن
resisting مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com