Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English
Persian
parity check
مقابله کردن توازن
Other Matches
parity check
مقابله توازن
parity checking
مقابله توازن
checks
مقابله کردن مقابله
check
مقابله کردن مقابله
checked
مقابله کردن مقابله
acounter
مقابله کردن
beard
مقابله کردن
collate
مقابله کردن
repels
مقابله کردن
repelling
مقابله کردن
counter
مقابله کردن
beards
مقابله کردن
repelled
مقابله کردن
collates
مقابله کردن
collating
مقابله کردن
repel
مقابله کردن
collated
مقابله کردن
countering
مقابله کردن
countered
مقابله کردن
emergency drill
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
recaption
مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
collating
مقابله وتطبیق کردن
collates
مقابله وتطبیق کردن
collate
مقابله وتطبیق کردن
collated
مقابله وتطبیق کردن
checked
مقابله کردن بررسی
check
مقابله کردن بررسی
checks
مقابله کردن بررسی
rencontre
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencounter
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
retaliation
تلافی کردن مقابله کردن به مثل
countering
مقابله کردن تلافی کردن
countered
مقابله کردن تلافی کردن
counter
مقابله کردن تلافی کردن
reluctate
مقابله کردن بی میلی کردن
equipoise
توازن
equilibrium
توازن
balance
توازن
harmonies
توازن
balances
توازن
poise
توازن
harmony
توازن
parity
توازن
unbalancing
عدم توازن
even parity
توازن زوج
budget balance
توازن بودجه
unbalances
عدم توازن
unbalance
عدم توازن
parity bit
بیت توازن
odd parity
توازن فرد
parity checking
توازن سنج
balance theory
نظریه توازن
no parity
عدم توازن
balance of power
توازن قوا
parity check
بررسی توازن
static balance
توازن ایستا
parity checking
بررسی توازن
parity
بیت توازن
heat balance
توازن گرمایی
parity bit
ذره توازن
beam scale
توازن تیر
odd parity check
بررسی توازن فرد
air parity
توازن قوای هوایی
demographic balance
توازن گروههای سنی
passive trade balance
توازن تجارتی منفی
dynamic balance
تعادل و توازن حرکتی
unfavorable balance of trade
توازن نامطلوب تجارتی
imbalance
عدم توازن ناهماهنگی
imbalances
عدم توازن ناهماهنگی
parity
توازن قوای نظامی
even parity check
بررسی توازن زوج
parity error
اشتباه مقایسه خطای توازن
equilibrium price
قیمت در حالت توازن و تعادل
dissymetry
درجه عدم توازن یک مدار سه فاز
degrees of unbalance in a three phase sy
درجه عدم توازن یک مدار سه فاز
make ends meet
دخل و خرج را در توازن نگه داشتن
asymetry
درجه عدم توازن یک مدار سه فاز
bobbles
برای لحظهای توازن رااز دست دادن
bobble
برای لحظهای توازن رااز دست دادن
contrast
مقابله
checks
مقابله
contrasts
مقابله
confrontations
مقابله
check
مقابله
contrasting
مقابله
contrasted
مقابله
confrontation
مقابله
bucking
مقابله
checked
مقابله
echo check
مقابله
checking
مقابله
counterview
مقابله
collations
مقابله
collation
مقابله
controlment
مقابله
transfer check
مقابله
opposition
مقابله
automatic check
مقابله خودکار
crossecheck
مقابله مجدد
overflow check
مقابله سرریز
arithmetic check
مقابله حسابی
sight check
مقابله نظری
system check
مقابله سیستم
retaliation
مقابله به مثل
dynamic check
مقابله پویا
spell checker
مقابله گر املائی
opposability
مقابله پذیری
sum check
مقابله جمعی
sight check
مقابله چشمی
reciprocity
مقابله به مثل
modulo n check
مقابله به پیمانه
check indicator
نماینده مقابله
limit check
مقابله حدود
loop checking
مقابله حلقه
validity check
مقابله اعتبار
casting out nines
مقابله نه نهی
algebra
جبر و مقابله
built in check
مقابله توکار
spot check
مقابله موضعی
diagnostic check
مقابله تشخیصی
spot checks
مقابله موضعی
marginal check
مقابله مرزی
check list
سیاهه مقابله
check point
نقطه مقابله
bucking coil
پیچک مقابله
twin check
مقابله توام
cyclic check
مقابله چرخهای
sequence checking
مقابله ترتیبی
sequence check
مقابله ترتیب
visual check
مقابله بصری
data check
مقابله داده ها
visual check
مقابله دیداری
parity check
مقابله ایستایی
checks and balance
کنترل و مقابله
cross-examination
پرسش و مقابله
selection check
مقابله گزینش
check boxes
جعبههای مقابله
cross-examinations
پرسش و مقابله
checklist
سیاهه مقابله
reciprocates
مقابله به مثل نمودن
counter military
مقابله باعملیات نظامی
vertical parity check
مقابله توان عمدی
reciprocate
مقابله به مثل نمودن
check indicator
مشخص کننده مقابله
checking program
برنامه مقابله کننده
hardware check
مقابله سخت افزاری
duplication check
مقابله از راه تکرار
odd even check
مقابله فرد و زوج
syntax checker
مقابله نحوه گری
dump check
مقابله حین روبرداری
machine check interrupt
وقفه مقابله ماشین
reciprocated
مقابله به مثل نمودن
tick off
نشان رسیدگی و مقابله
longitudinal redundancy check
مقابله افزونگی طولی
checkpoint restart
اغازگر مجدد نقطه مقابله
Touché!
خوب مقابله کردی!
[در بحثی]
disaster control
روش مقابله با سوانح و بلایا
programmable check
مقابله برنامه ریزی شده
i raked all algebra
جبر و مقابله را زیر و روکردم
programmed check
مقابله برنامه ریزی شده
lrc
Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
checkpoints
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
check-points
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
desk checking
فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
break even point
نقطه توازن دخل وخرج دخل و خرج سر به سر
assistance
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
north atlantic treaty organization (nato
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
resists
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisting
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resist
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisted
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com