Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
counter
مقابل دستگاه شمارنده
countered
مقابل دستگاه شمارنده
countering
مقابل دستگاه شمارنده
Other Matches
up/down counter
شمارنده الکترونیکی که با هر پاس ورودی یک شمارنده کم یا زیاد میکند
abneural
واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
countering
شمارنده
computer
شمارنده
counter
شمارنده
conuter
شمارنده
computers
شمارنده
enumerator
شمارنده
countered
شمارنده
repeat counter
شمارنده تکرار
multiplier
بس شمارنده افزاینده
loop counter
شمارنده حلقه
program counter
شمارنده برنامه
line counter
شمارنده سطر
binary counter
شمارنده دودویی
numerator
شمارنده شمارشگر
modulo n counter
شمارنده به پیمانه
ring counter
شمارنده حلقهای
frequency counter
شمارنده فرکانس
current location counter
شمارنده مکان فعلی
enumerative
وابسته بشمردن شمارنده
resets
تنظیم ثبات یا شمارنده دروضعیت اولیه اش
reset
تنظیم ثبات یا شمارنده دروضعیت اولیه اش
rewound
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinds
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinding
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewind
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
non operable instruction
دستوری که تابعی انجام نمیدهد ولی شمارنده برنامه را افزایش میدهد
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
opposite
مقابل
at the front
<adv.>
در مقابل
in the front
<adv.>
در مقابل
opposites
مقابل
opposed
مقابل
in front
<adv.>
در مقابل
fore
<adv.>
در مقابل
as compared to
در مقابل
versus prep
در مقابل
vis-a-vis
مقابل
vis a vis
مقابل
in consideration of
در مقابل
at front
<adv.>
در مقابل
versus
در مقابل
at the fore
<adv.>
در مقابل
titles
مقابل
as opposed to
در مقابل
title
مقابل
anti
در مقابل
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
do nothing instruction
دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
anti thesis
وضع مقابل
counterweight
وزنه مقابل
counterweights
وزنه مقابل
counterpoint
نقطه مقابل
opposite the house
مقابل خانه
opposed piston engine
موتورپیستون مقابل
alternative hypothesis
فرضیه مقابل
water resistance
مقاومت در مقابل اب
orientated
هدف مقابل
obverse
طرف مقابل
on payment
در مقابل وجه
contralateral muscles
عضلات مقابل
point-blank
مقابل هدف
point blank
مقابل هدف
counterpart
نقطه مقابل
off
مقابل عازم
in comparison to
[compared with]
در قبال
[در مقابل]
respondent
طرف مقابل
inverse
برعکس مقابل
from opposite directions
از دو طرف مقابل
dead against
درست مقابل
counter weight
وزنه مقابل
respondents
طرف مقابل
contrary
مقابل خلاف
counterparts
نقطه مقابل
instruction counter
شمارنده دستورالعمل شمارشگر دستورالعمل
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
forward
حرکت به جلو یا مقابل
torsional rigidity
استحکام در مقابل پیچش
release documents against
واگذاری اسناد در مقابل
mouse
مقابل حساسیت Mouse
kukutsu dachi
ایستادن در مقابل حریف
mouses
مقابل حساسیت Mouse
driveway
راه مقابل خانه
forwarded
حرکت به جلو یا مقابل
block
دفاع در مقابل ابشار
sonnal deung
مقابل تیغه دست
flood protection
حفافت در مقابل طغیان
shell proof
مقاوم در مقابل گلوله
equity versus efficiency
برابری در مقابل کارائی
front wall
دیوار مقابل اسکواش
aboral
نقطه مقابل دهان
caps
در مقابل حالت کوچک
opposit stroke pistons
پیستون مقابل گرد
drip proof enclosure
حفافت در مقابل ریزش اب
antipode
نقطهء مقابل یا متقاطر
hard
سخت در مقابل نرم
harder
سخت در مقابل نرم
documents against payment
اسناد در مقابل پرداخت
hardest
سخت در مقابل نرم
blocks
دفاع در مقابل ابشار
blocked
دفاع در مقابل ابشار
passing on the oath to the other party
رد قسم به طرف مقابل
rivalled
طرف مقابل دعوا
rivals
طرف مقابل دعوا
rivaling
طرف مقابل دعوا
wear resistance
مقاومت در مقابل سایش
rival
طرف مقابل دعوا
rivalling
طرف مقابل دعوا
capitals
در مقابل حالت کوچک
boring stay
قسمت ساکن مقابل
light resistance
مقاومت در مقابل نور
cash against documents
پول در مقابل اسناد
rivaled
طرف مقابل دعوا
windproof
مقاوم در مقابل باد
laws versus tendencies
قوانین در مقابل تمایلات
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
impluse response
رفتار در مقابل فشار ضربهای
rebellion
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
fascia plate
تابلوی مقابل دریک وسیله
payment against a draft
پیش پرداخت در مقابل برات
denial operations
عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
insolation
در مقابل اشعه افتاب قراردادن
coefficient of drag
ضریب مقاومت در مقابل حرکت
rebellions
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
actinautographic
دارای حساسیت در مقابل نور
d/p
تحویل اسناددر مقابل پرداخت
than
<conj.>
از
[در مقابل]
[پس از صفت عالی افضل]
thermostability
قابلیت استحکام در مقابل حرارت
notche sensitivity index
ضریب حساسیت در مقابل شیار
stenothermy
کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
flame safety
ایمنی در مقابل شعله اتش
exorable
قابل تحریک در مقابل التماس
would just as soon
<idiom>
توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری
adjacent
آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
relicta verificatione
تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
stance
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
documents aganist acceptance
تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
stances
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
stances
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stance
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
to backtrack
<idiom>
<verb>
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
to row back
<idiom>
<verb>
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
sheet down
ثابت کردن بادبان در مقابل باد
socage
سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
to backtrack
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
soccage
سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
bullet
در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
jump height curve
منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
fin de non recevoir
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
to resist an attack
در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
ballooner
بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
balloon jib
بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
bullets
در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
thermosetting
قابل سفت شدن در مقابل حرارت
to row back
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
unit
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
midcourt
منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
bomb proof
پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
soil shear strength
قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
slides
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slide
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
audible
تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
survivability
قابلیت مقاومت در مقابل دشمن توان زندگی
forecourts
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
to make a goal
توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
projection of a point
خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
troop safety
حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
streamline
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com