English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
The health authorities . مقامات اداره بهداشت
Other Matches
competent authorities مقامات صلاحیتدار
officials مقامات رسمی
The competent authorities. مقامات صلاحیتد ار
competent authorities مقامات صالحه
monetary authorities مقامات پولی
competent judicial authorities مقامات صالحه قانونی
jury مقامات رسمی نافر
juries مقامات رسمی نافر
yamen اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
competant judicial authority مقامات صلاحیت دار قضائی
Do you move in high circles ? آیا مقامات عالی رامی شناسید ؟
pratique اجازه مقامات بندری جهت ورود کشتی
advowee کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
hygiene بهداشت
health بهداشت
hygienics بهداشت
mental hygiene بهداشت روانی
health insurance بیمه بهداشت
hygiene علم بهداشت
health certificate گواهی بهداشت
sanitary engineering مهندسی بهداشت
mental health بهداشت روانی
social health بهداشت اجتماعی
social hygiene بهداشت اجتماعی
hygeist متخصص بهداشت
hygeist بهداشت دان
hygienically مطابق بهداشت
The Physics of Radiation Protection بهداشت پرتوی
bill of health گواهی بهداشت
Health physics فیزیک بهداشت
certificate of health گواهی بهداشت
The Physics of Radiation Protection فیزیک بهداشت
insanitation فقدان بهداشت
public health بهداشت همگانی
sanitarily از لحاظ بهداشت
hygienist متخصص بهداشت
hygienics علم بهداشت
Health physics بهداشت پرتوی
world health organization سازمان بهداشت جهانی
pedology مبحث بهداشت کودکان
sanitation مراعات اصول بهداشت بهسازی
clean bill of health گواهی نامه بهداشت کشتی
to keep one's health موافب بهداشت خود بودن
scotland yard اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
captain a protest افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
constitutionalize برای بهداشت مزاج گردش کردن
sanitarian کارشناس بهداشتی جانبدار بهداشت همگانی
flight sister افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
hygeian وابسته به دارگونهء تندرستی مربوط به رب النوع صحت بهداشت
general grant کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
certificate of damage تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
headquarters اداره کل اداره مرکزی
personnel کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
sanitize مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
office اداره
cutcherry اداره
cutchery اداره
bureaus اداره
bureau اداره
handling اداره
department اداره
departments اداره
workplace اداره
workplaces اداره
prefecture اداره
offices اداره
helm اداره
directorates اداره
operation اداره
maladmidistration سو اداره
serviced اداره
service اداره
gestion اداره
management اداره
directorate اداره
managements اداره
helms اداره
medical department اداره بهداری
wieldy اداره شدنی
government house اداره حکومتی
weather bureau اداره هواشناسی
headquarters اداره کل شهربانی
department بخش اداره
gestion اداره کردن
labour office اداره کارگزینی
the police headquaters اداره کل شهربانی
steerage اداره تربیت
service bureau اداره خدماتی
tobacco department اداره دخانیات
gerent اداره کننده
security force اداره امنیت
officiating اداره کردن
head office اداره مرکزی
mismanagement سوء اداره
labor service اداره کار
legal department اداره حقوقی
intelligence service اداره اطلاعات
intelligence department اداره اطلاعات
Near our office . نزدیک اداره ما
india office اداره امورهندوستان
maladministration سوء اداره
administer اداره کردن
administered :اداره کردن
administering :اداره کردن
maladminister بد اداره کردن
officiate اداره کردن
household art فن اداره خانه
officiated اداره کردن
manageability قابلیت اداره
officiates اداره کردن
administers :اداره کردن
penology اداره زندان
department of trusteeship اداره سرپرستی
department of trusteeship اداره قیمومت
paperless office اداره بی کاغذ
dipartment of publications اداره نگارش
dipartment of publications اداره مطبوعات
claimant agency اداره کارپردازی
depaartment of accounts اداره محاسبات
office manager رئیس اداره
prefecture اداره ریاست
porotocol department اداره تشریفات
criminal i. department اداره اگاهی
the d. poliee اداره اگاهی
police headquarters اداره کل شهربانی
customs house اداره گمرک
deparment of trusteeship اداره قیمومت
deparment of trusteeship اداره سرپرستی
customhouse اداره گمرک
custom house اداره گمرک
department of publications اداره نگارش
department of publications اداره انطباعات
criminal investigation department اداره اگاهی
labouroffice اداره کارگزینی
bureaus of census اداره سرشماری
aminister اداره کردن
financial agency اداره مالیه
ministration اداره خدمت
administration of estate اداره ترکه
full command اداره کامل
administrant اداره کننده
misconduct سوء اداره
departments بخش اداره
financial agency اداره دارایی
record office اداره بایگانی کل
public health pepartment اداره بهداری
misgovernment سوء اداره
bureaus of census اداره امار
misgovern بد اداره کردن
finance office اداره دارایی
proconsulate سمت یا اداره
financial a اداره مالیه
audit office اداره حسابرسی
audit departmant اداره حسابرسی
audit departmant اداره ممیزی
management system سیستم اداره
mismanaging بد اداره کردن
strategies فن اداره جنگ
customs اداره گمرک
operates اداره کردن
operated اداره کردن
operate اداره کردن
rule اداره کردن
helms اداره کردن
helm اداره کردن
strategy فن اداره جنگ
mismanages بد اداره کردن
mismanaged بد اداره کردن
mismanage بد اداره کردن
housekeeping اداره منزل
conducts اداره کردن
conducting اداره کردن
conducted اداره کردن
conduct اداره کردن
managing اداره کردن
manages اداره کردن
managed اداره کردن
manage اداره کردن
maintain اداره کردن
registry offices اداره ثبت
registry office اداره ثبت
mans اداره کردن
man اداره کردن
directs اداره کردن
directed اداره کردن
direct اداره کردن
plays اداره مسابقه
playing اداره مسابقه
played اداره مسابقه
play اداره مسابقه
directors اداره کننده
director اداره کننده
administrations اداره کردن
administration اداره کردن
Department of labor [American English] اداره کار
runs اداره کردن
run اداره کردن
mishandling بد اداره کردن
mishandles بد اداره کردن
mishandled بد اداره کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com