Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
juries
مقامات رسمی نافر
jury
مقامات رسمی نافر
Other Matches
officials
مقامات رسمی
observer
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observers
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
competent authorities
مقامات صلاحیتدار
competent authorities
مقامات صالحه
monetary authorities
مقامات پولی
The competent authorities.
مقامات صلاحیتد ار
competent judicial authorities
مقامات صالحه قانونی
The health authorities .
مقامات اداره بهداشت
competant judicial authority
مقامات صلاحیت دار قضائی
Do you move in high circles ?
آیا مقامات عالی رامی شناسید ؟
pratique
اجازه مقامات بندری جهت ورود کشتی
advowee
کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
captain a protest
افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
officious
نیمه رسمی شبهه رسمی
reviews
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed
بازدید رسمی یاسان رسمی
review
بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary
مامور رسمی مقام رسمی
solemn form
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
general grant
کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
certificate of damage
تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
onlookers
نافر
onlooker
نافر
butlers
نافر
beholder
نافر
beholders
نافر
overseer
نافر
overseers
نافر
stewards
نافر
butler
نافر
wardens
نافر
observer
نافر
bailiff
نافر
trailer
نافر
trailers
نافر
by stander
نافر
looker-on
نافر
lookers-on
نافر
warden
نافر
viewers
نافر
viewer
نافر
bailiffs
نافر
steward
نافر
observers
نافر
manciple
نافر
controllers
نافر
supervisor
نافر
looker on
نافر
supervisors
نافر
surveillant
نافر
controller
نافر
intendant
نافر
exchange devaluation
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
wardens
نافر بازرس
chamberlains
نافر مالی
chamberlain
نافر مالی
supervisory routine
روال نافر
warden
نافر نگهبان
warden
نافر بازرس
supervisory program
برنامه نافر
wardens
نافر نگهبان
supervisory system
سیستم نافر
superintendents
نافر مباشر
overseers
نافر سرپرست
overseer
نافر سرپرست
bystanders
بیننده نافر
bystander
بیننده نافر
stewards
مباشر نافر
steward
مباشر نافر
proctor
نافر امتحان
superintendent
نافر مباشر
test protectors
نافر ازمایشات
supervisor request
درخواست نافر
probation officer
مامور نافر
spectator
بیننده نافر
supervisor call
فراخوانی نافر
proctor
نافر نایب
nonproductive
نافر اور
elevated pole
قطب نافر
majordomo
نافر خوانسالار
supervisor engineer
مهندس نافر
probation officers
مامور نافر
pollster
نافر انتخابات
pollsters
نافر انتخابات
progress chaser
نافر پیشرفت
official receiver
عضو نافر
controller
نافر کنترل کننده
word processing supervisor
نافر پردازش کلمه
zenith distance
فاصله ارتفاع نافر
stewardesses
نافر خرج مونث
stewardess
نافر خرج مونث
aircontroller
نافر مقدم هوایی
forward air controller
نافر مقدم هوایی
svc
فراخوانی نافر یا سرپرست
controllers
نافر کنترل کننده
zenith
نقطه قائم بر نافر
tutorials
نافر درس دانشجویان
tutorial
نافر درس دانشجویان
tutors
نافر درس دانشجویان
major domo
نافر خوان سالار
major-domo
نافر خوان سالار
major-domos
نافر خوان سالار
tutored
نافر درس دانشجویان
chamberlain
نافر پرده دار
sidewalk superintendent
نافر عملیات ساختمانی
chamberlains
نافر پرده دار
tutor
نافر درس دانشجویان
nadir
پای عمود نافر خط ندیر
parallax
اختلاف رویت با در نظر گرفتن محل دید نافر
chief army censor
افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
visitors
بازرس و نافر شرکتها مامور بررسی وضع مجانین
visitor
بازرس و نافر شرکتها مامور بررسی وضع مجانین
circle of position
دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
technical observer
بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
embarkation officer
افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
vertical circle
دایره عظیمه ماربر راس القدم و سمت القدم نافر
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
monitored
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
governs
نافذ بودن نافر بودن بر
govern
نافذ بودن نافر بودن بر
governed
نافذ بودن نافر بودن بر
formmal
رسمی
official
رسمی
orthodox
رسمی
solemn
رسمی
formal
رسمی
institutional
رسمی
unofficial
غیر رسمی
informal
غیر رسمی
missives
نامه رسمی
reprimanded
توبیخ رسمی
tuxedos
لباس رسمی
tuxedo
لباس رسمی
insignia
نشان رسمی
insignia
مدال رسمی
return
گزارش رسمی
prontonotary
سردفتراسناد رسمی
officiate
مقام رسمی
officious
غیر رسمی
returned
گزارش رسمی
pronouncement
اعلامیه رسمی
reprimand
توبیخ رسمی
pronouncements
اعلامیه رسمی
missive
نامه رسمی
officiating
مقام رسمی
career
دوره رسمی
careered
دوره رسمی
careering
دوره رسمی
careers
دوره رسمی
official
عالیرتبه رسمی
official
موثق و رسمی
officiates
مقام رسمی
officiated
مقام رسمی
state religion
مذهب رسمی
driss uniform
لباس رسمی
communique
ابلاغ رسمی
cognizance
اخطار رسمی
smallage
کرفس رسمی
dress uniform
انیفرم رسمی
dress suit
لباس رسمی شب
official document
سند رسمی
semi official
نیمه رسمی
semi officially
بطورنیم رسمی
contracts under seal
عقد رسمی
semiformal
نیمه رسمی
semiofficial
نیمه رسمی
solemn form
طریقه رسمی
formal review
سان رسمی
protests
اعتراض رسمی
protests
واخواست رسمی
protesting
اعتراض رسمی
protesting
واخواست رسمی
protested
اعتراض رسمی
protested
واخواست رسمی
formal review
بررسی رسمی
protest
اعتراض رسمی
prothonotary
سردفتراسناد رسمی
formal education
اموزش رسمی
statute mile
مایل رسمی
public submission
مناقصه رسمی
bonspiel
مسابقه رسمی
boarding call
بازدید رسمی
extra official
غیر رسمی
speedwell
سیزاب رسمی
standard time
زمان رسمی
aregular cook
اشپز رسمی
formal accountability
ذیحسابی رسمی
protest
واخواست رسمی
function
ایین رسمی
formalising
رسمی کردن
formalises
رسمی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com