English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (5 milliseconds)
English Persian
resistor مقاوم
resistors مقاوم
refractory مقاوم
resister مقاوم
resisters مقاوم
tolerant مقاوم
resistant مقاوم
plasma plating مقاوم
renitent مقاوم
Other Matches
hardened site حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
stand up <idiom> مقاوم بودن
forcing cone مخروط مقاوم
resisting moment لنگر مقاوم
counterpoise نیروی مقاوم
moment of resistence لنگر مقاوم
hardened site پایگاه مقاوم
water resistant مقاوم در برابر اب
resistive force نیروی مقاوم
weatherproof مقاوم در برابرهوا
adamantly مقاوم یکدنده
adamant مقاوم یکدنده
rigid cores هستههای مقاوم
stabile مقاوم در برابرگرما
wear resistant مقاوم در بربر سائیدگی
internal resisting moment لنگر مقاوم درونی
heat resisting steels فولادهای مقاوم حرارتی
heat fast paint رنگ مقاوم گرما
windproof مقاوم در مقابل باد
resistant to heat مقاوم در برابر گرما
torsion resistant مقاوم در برابر پیچش
swelling resistant مقاوم در برابر تورم
passive earth pressure فشار مقاوم خاک
passive earth pressure رانش مقاوم خاک
resistance to cracking مقاوم در برابر شکستگی
resistance to failure مقاوم در برابر ترک
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
resistance to tempering مقاوم در برابر بازپخت
lightfast مقاوم در برابر نور
drag force نیروی مقاوم حرکت
drag chain conveyor نقاله با زنجیر مقاوم
creep resistant مقاوم در برابر خزش
fracture proof مقاوم در برابر شکستگی نشکن
resistance to corrosion مقاوم در برابر زنگ زدگی
defendant مقاوم درمقابل زور و فشار
resistance to plastic deformation مقاوم در برابر تغییر شکل
stainless steel فولاد مقاوم در برابر خوردگی
resisters اسباب مقاوم دربرابر برق
resistors اسباب مقاوم دربرابر برق
thermistor الت مقاوم درمقابل برق
resistor اسباب مقاوم دربرابر برق
defendants مقاوم درمقابل زور و فشار
acid resistant ماده مقاوم در برابر اسید
resister اسباب مقاوم دربرابر برق
earthquake proof foundation غیر مقاوم درمقابل زلزله
deadman پایه استقرارسنگر دستک مقاوم
insulant ماده مقاومت کننده مقاوم
phosphate esters مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
resistance to deflaction مقاوم در برابر تغییر شکل خمشی
acid fast مقاوم در برابر رنگ بری اسید
cold wet clothing لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
incolen الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد
monel الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
pressure cabin هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
cassettes پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassette پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
immune مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
plasma plating ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
stiff مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffer مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
photoresist روش تبدیل تصاویر فتوگرافیک پس از تغییر فضاهای مقاوم نسبت به نور. در مسافت PCB به کار می رود
cylinder liner رگکش سخت و مقاوم در برابرسایش در جدار داخلی سیلندراز جنس الیاژهای سبک یامواد نرم دیگر
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
accelerators ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com