Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
form drag
مقاومت ناشی از شکل جسم
Search result with all words
knee brace
پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
Other Matches
series resistance
مقاومت ورودی مقاومت سری مقاومت ماقبل
low cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
varistor
مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
impedance
مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
choke impedance
امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
insulation resistance
مقاومت الکتریکی مقاومت ایزولاسیون
resilience
درجه مقاومت فرش در برابر سایش
[این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
look ahead
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
reluctivity
مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
grid suppressor
مقاومت میرایی شبکه مقاومت شبکه سوپرسورشبکه
grid bias resistance
مقاومت پلاریزاسیون شبکه مقاومت بایاس شبکه
descended
ناشی
amateurish
ناشی
on account of somebody
[something]
ناشی از
Due to
ناشی از
mala filde
ناشی
due
ناشی از
result
ناشی
maladroit
ناشی
resultant
ناشی
resulting
ناشی
muffs
ناشی
muffing
ناشی
muffed
ناشی
muff
ناشی
resulted
ناشی
dilettanti
ناشی
dilettantes
ناشی
emergent
ناشی
skilless
ناشی
even tual
ناشی
gauche
ناشی کج
ill
ناشی
ill-
ناشی
ills
ناشی
therefrom
ناشی از ان
skill less
ناشی
dilettante
ناشی
rhapsodical
ناشی از احساسات
sequent
منتج ناشی
adipic
ناشی ازچربی
novices
ادم ناشی
emanated
ناشی شدن
awkward
بی لطافت ناشی
privative
ناشی از محرومیت
unskil
ناشی بی مهارت
premune
ناشی از جلوگیری
variorum
ناشی ازچندمنبع
internal
ناشی ازدرون
unperfect
ناشی نابلد
emanate
ناشی شدن
unfortunate
ناشی ازبدبختی
awkwardness
ناشی گری
toxic
ناشی از زهراگینی
issue
ناشی شدن
issued
ناشی شدن
emanating
ناشی شدن
issues
ناشی شدن
guttural
ناشی از گلو
novice
ادم ناشی
tisy
ناشی از مستی
abnerval
ناشی از عصب
emanates
ناشی شدن
negligent
ناشی از بی مبالاتی
awkward age
سن خامکار
[ناشی]
due to an accident
ناشی از یک حادثه
rise
ناشی شدن
rises
ناشی شدن
rises
ناشی شدن از
rise
ناشی شدن از
jackleg
ناشی نادرست
irritative
ناشی از تحریک
as green as grass
<idiom>
کم تجربه و ناشی
stingy
ناشی از خست
gremie
بی تجربه و ناشی
dittographic
ناشی ازتکراراشتباهی
gaucherie
ناشی گری
hypostatic
ناشی از ته نشینی
resistance
مقاومت
durability
مقاومت
weakest
کم مقاومت
high resistance
پر مقاومت
weaker
کم مقاومت
weak
کم مقاومت
passively
بی مقاومت
strength
مقاومت
strengths
مقاومت
weaknesses
کم مقاومت
resists
مقاومت
resisting
مقاومت
resisted
مقاومت
resistors
مقاومت
resist
مقاومت
total resistance
مقاومت کل
line resistance
مقاومت خط
resistor
مقاومت
renitency
مقاومت
line of resistance
خط مقاومت
associative facilitation
سهولت ناشی از تداعی
associative inhibition
بازداری ناشی از تداعی
profits a prendre
حقوق ناشی از مزارعه
occupation authorities
اقتدارات ناشی از اشغال
pot valour
دلپری ناشی از مستی
rube
ادم دهاتی ناشی
royalistic
ناشی از شاه پرستی
interoceptive
ناشی از امعاء واحشاء
arise
رخ دادن ناشی شدن
arises
رخ دادن ناشی شدن
arising
رخ دادن ناشی شدن
perjurious
ناشی از پیمان شکنی
intuitional
ناشی از درک مستقیم
ebb current
جریان ناشی از افت اب
absorption losses
تلفات ناشی از جذب
despiteous
ناشی ازکینه یالج
renunciative
ناشی از انکار نفس
thoughtless
لاقید ناشی از بی فکری
renunciatory
ناشی از انکار نفس
inexpertness
ناشی گری بی تخصصی
diastrophic
ناشی ازتغییرات ارضی
damage feasant
خسارت ناشی از حیوانات
sentiment
ضعف ناشی ازاحساسات
transmissions
خطای ناشی از اختلال در خط
result
ناشی شدن نتیجه
kinetic energy
نیروی ناشی ازحرکت
ravening
حریص ناشی از حرص
come
رخ دادن ناشی شدن
inexpertly
ازروی ناشی گری
indiscriminate
ناشی از عدم تبعیض
occupation disease
امراض ناشی از کار
left handed
واقع در سمت چپ ناشی
comes
رخ دادن ناشی شدن
resulting
ناشی شدن نتیجه
resulted
ناشی شدن نتیجه
impiteous
ناشی از سخت دلی
transmission
خطای ناشی از اختلال در خط
scorbutic
ناشی از کمبود ویتامین C
shear stress
تنش ناشی از برش
flows
ناشی شدن فلو
ingenious
با هوش ناشی از زیرکی
well-intentioned
ناشی از نیت خوب
flowed
ناشی شدن فلو
well meaning
ناشی از قصد خوب
well-meaning
ناشی از قصد خوب
tutelar authority
اختیار ناشی از قیومت
wind wave
خیز اب ناشی از باد
flow
ناشی شدن فلو
proceeded
ناشی شدن از عایدات
wind wave
موج ناشی از باد
use inheritance
وراثت ناشی از کاربرد
short sighted
ناشی از کوته نظری
internal
باطنی ناشی ازدرون
toxic psychosis
روان پریشی ناشی از سم
shear crack
ترک ناشی از برش
vinculo matrimonii
ناشی از علقه زوجیت
proceed
ناشی شدن از عایدات
shear failure
گسیختگی ناشی از برش
war risks
خطرات ناشی از جنگ
coupling resistance
مقاومت اتصالی
critical resistance
مقاومت بحرانی
compression strength
مقاومت فشاری
conductor resistance
مقاومت هادی
input resistance
مقاومت ورودی
insulance
مقاومت ایزولاسیون
irresistable
مقاومت ناپذیر
internal impedance
مقاومت داخلی
winding resistance
مقاومت اهمی
wire wound resistor
مقاومت پیچکی
coupling resistance
مقاومت پیوست
Power of resistance(endurance).
تاب مقاومت
integrate resistor
مقاومت مجتمع
creep strength
مقاومت خزشی
creep resistance
مقاومت خزش
irresistibility
مقاومت ناپذیری
internal resistance
مقاومت داخلی
line resistance
مقاومت خطی
weatherability
مقاومت جوی
non resistance
عدم مقاومت
low resistor
مقاومت کم اهم
carbon resistor
مقاومت کربنی
magneto resistance
مقاومت مغناطیسی
capacitive reactance
مقاومت خازنی
main line of resistance
خط اصلی مقاومت
main line of resistance
خط مقاومت اصلی
metallized resistor
مقاومت فلزپوش
buffing resistance
مقاومت میرایی
buckling resistance
مقاومت کمانش
load resistance
مقاومت بار
low resistivity
مقاومت مخصوص کم
collector resistance
مقاومت کلکتور
wear resistance
مقاومت سایش
coil resistance
مقاومت بوبین
cohesive bond
مقاومت چسبندگی
low resistance
مقاومت کوچک
circuit resistance
مقاومت مدار
choke impedance
مقاومت سلف
water resistance
مقاومت در مقابل اب
characteristic strength
مقاومت مشخصه
center of resistance
مرکز مقاومت
nickel silver
مقاومت ورشویی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com