Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
defendant
مقاوم درمقابل زور و فشار
defendants
مقاوم درمقابل زور و فشار
Other Matches
thermistor
الت مقاوم درمقابل برق
earthquake proof foundation
غیر مقاوم درمقابل زلزله
stiffer
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiff
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
passive earth pressure
فشار مقاوم خاک
pressure cabin
هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
knee brace
پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
hardened site
حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
cabin pressure
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
in d. from
درمقابل
in contrast with
درمقابل
against
درمقابل
cut it with a knife
درمقابل
on the other hand
<adv.>
درمقابل
on the other hand
<idiom>
درمقابل
otherwise
<adv.>
درمقابل
on the other side
<adv.>
درمقابل
by the same token
<adv.>
درمقابل
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
درمقابل
apart from that
<adv.>
درمقابل
alternatively
<adv.>
درمقابل
pressurized cabin
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
gainst
برعلیه درمقابل
for
درمقابل برله
against payment
درمقابل وجه
bayed
دفاع کردن درمقابل
bays
دفاع کردن درمقابل
in security for
یعنوان وثیقه درمقابل
vis a vis
شخص روبرو درمقابل
vis-a-vis
شخص روبرو درمقابل
shield
حفافت کردن درمقابل
bay
دفاع کردن درمقابل
brace
درمقابل فشارمقاومت کردن
shields
حفافت کردن درمقابل
braced
درمقابل فشارمقاومت کردن
to keep at bay
دفاع کردن درمقابل
little frog in a big pond
<idiom>
قطرهای درمقابل دریا
baying
دفاع کردن درمقابل
pitot static system
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
renitent
مقاوم
resister
مقاوم
plasma plating
مقاوم
refractory
مقاوم
resisters
مقاوم
tolerant
مقاوم
resistor
مقاوم
resistors
مقاوم
resistant
مقاوم
v
مخفف versus به معنی درمقابل
thermolabile
بی ثبات یا ناپایدار درمقابل حرارت
To make a stand against injustice.
درمقابل ستم ایستادگی کردن
To stand up to someone . To assert oneself.
درمقابل کسی قد علم کردن
to defend oneself
[against]
از خود دفاع کردن
[درمقابل]
resistive force
نیروی مقاوم
adamant
مقاوم یکدنده
hardened site
پایگاه مقاوم
forcing cone
مخروط مقاوم
rigid cores
هستههای مقاوم
counterpoise
نیروی مقاوم
moment of resistence
لنگر مقاوم
adamantly
مقاوم یکدنده
resisting moment
لنگر مقاوم
stabile
مقاوم در برابرگرما
weatherproof
مقاوم در برابرهوا
water resistant
مقاوم در برابر اب
stand up
<idiom>
مقاوم بودن
It sinds into insignificance beside his invention .
این درمقابل اختراع اوهیچ است
drag force
نیروی مقاوم حرکت
drag chain conveyor
نقاله با زنجیر مقاوم
creep resistant
مقاوم در برابر خزش
resistant to heat
مقاوم در برابر گرما
swelling resistant
مقاوم در برابر تورم
resistance to tempering
مقاوم در برابر بازپخت
internal resisting moment
لنگر مقاوم درونی
resistance to cracking
مقاوم در برابر شکستگی
wear resistant
مقاوم در بربر سائیدگی
resistance to failure
مقاوم در برابر ترک
heat resisting steels
فولادهای مقاوم حرارتی
passive earth pressure
رانش مقاوم خاک
shell proof
مقاوم در مقابل گلوله
torsion resistant
مقاوم در برابر پیچش
windproof
مقاوم در مقابل باد
heat fast paint
رنگ مقاوم گرما
lightfast
مقاوم در برابر نور
buck fever
هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
counterpose
درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
stainless steel
فولاد مقاوم در برابر خوردگی
fracture proof
مقاوم در برابر شکستگی نشکن
deadman
پایه استقرارسنگر دستک مقاوم
resistance to plastic deformation
مقاوم در برابر تغییر شکل
insulant
ماده مقاومت کننده مقاوم
resisters
اسباب مقاوم دربرابر برق
resistance to corrosion
مقاوم در برابر زنگ زدگی
resistor
اسباب مقاوم دربرابر برق
acid resistant
ماده مقاوم در برابر اسید
resister
اسباب مقاوم دربرابر برق
resistors
اسباب مقاوم دربرابر برق
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
دارای فشار یکسان خط هم فشار
bank protection
حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
robustness
قدرت پوشش یک سیستم وتوانایی آن درمقابل ضربه وافتادن
d/a
acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
phosphate esters
مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
resistance to deflaction
مقاوم در برابر تغییر شکل خمشی
acid fast
مقاوم در برابر رنگ بری اسید
best ball
بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
cold wet clothing
لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
incolen
الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد
bomb proof
پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
plene administravit
دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
cassette
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassettes
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
monel
الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
creditor's bill
رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
parliamentarism
سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
private decument
درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
immune
مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
low head plant
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
plasma plating
ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
photoresist
روش تبدیل تصاویر فتوگرافیک پس از تغییر فضاهای مقاوم نسبت به نور. در مسافت PCB به کار می رود
cylinder liner
رگکش سخت و مقاوم در برابرسایش در جدار داخلی سیلندراز جنس الیاژهای سبک یامواد نرم دیگر
energy absorber
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
carbon seal
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
white hope
بوکسور سفیدپوست درمقابل بوکسور سیاه پوست
to pay against receipt
در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
armor protection
حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
pitot pressure
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
thermal stress
ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
accelerators
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
constructive notice
ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
pragmatism
مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
round robin (tournament or contest)
<idiom>
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
bunt
فشار با سر
distraint
فشار
fantod
فشار
barometric pressure
فشار جو
hydraulic pressure
فشار اب
line of thrust
خط فشار
thrust
فشار
thrusting
فشار
weight
فشار
low pressure
فشار کم
isopiestic
هم فشار
pressor
فشار زا
pressing
فشار
back pressure
پی فشار
back iron
بن فشار
ice push
فشار یخ
atmospheric pressure
فشار جو
isobare
هم فشار
sense of pressure
حس فشار
pressure sense
حس فشار
pressure curve
خم فشار
thrusts
فشار
presses
فشار
exertions
فشار
exertion
فشار
brunt
فشار
growing pains
فشار
pushes
فشار
strain
فشار
pushed
فشار
stresses
فشار
isobar
هم فشار
pressure vessel
فشار
isobars
هم فشار
stress
فشار
isobar
تک فشار
stressing
فشار
push
فشار
strains
فشار
tension
فشار
compression
فشار
atmospheres
فشار جو
atmosphere
فشار جو
water pressure
فشار اب
stroking
فشار با پا
impact
فشار
stroke
فشار با پا
stroked
فشار با پا
tensions
فشار
zipping
فشار
total pressure
فشار کل
impacts
فشار
pressured
فشار
pressures
فشار
zipped
فشار
zips
فشار
strokes
فشار با پا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com