Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
resistance to plastic deformation
مقاوم در برابر تغییر شکل
Search result with all words
resistance to deflaction
مقاوم در برابر تغییر شکل خمشی
Other Matches
water resistant
مقاوم در برابر اب
resistance to failure
مقاوم در برابر ترک
lightfast
مقاوم در برابر نور
swelling resistant
مقاوم در برابر تورم
resistance to cracking
مقاوم در برابر شکستگی
resistance to tempering
مقاوم در برابر بازپخت
creep resistant
مقاوم در برابر خزش
resistant to heat
مقاوم در برابر گرما
torsion resistant
مقاوم در برابر پیچش
acid resistant
ماده مقاوم در برابر اسید
resistance to corrosion
مقاوم در برابر زنگ زدگی
stainless steel
فولاد مقاوم در برابر خوردگی
fracture proof
مقاوم در برابر شکستگی نشکن
acid fast
مقاوم در برابر رنگ بری اسید
photoresist
روش تبدیل تصاویر فتوگرافیک پس از تغییر فضاهای مقاوم نسبت به نور. در مسافت PCB به کار می رود
hardened site
حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
fastness of color
عدم تغییر رنگ
[در برابر نور، آب و فرسایش]
to keep pace with something
<idiom>
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
howitzer
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
densities
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomun
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
sensitive to corrosion
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
resistor
مقاوم
resistors
مقاوم
resistant
مقاوم
renitent
مقاوم
resister
مقاوم
resisters
مقاوم
refractory
مقاوم
tolerant
مقاوم
plasma plating
مقاوم
triplicate
سه برابر سه برابر کردن
adamant
مقاوم یکدنده
moment of resistence
لنگر مقاوم
resistive force
نیروی مقاوم
forcing cone
مخروط مقاوم
rigid cores
هستههای مقاوم
stand up
<idiom>
مقاوم بودن
weatherproof
مقاوم در برابرهوا
counterpoise
نیروی مقاوم
adamantly
مقاوم یکدنده
hardened site
پایگاه مقاوم
stabile
مقاوم در برابرگرما
resisting moment
لنگر مقاوم
end strings
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
drag force
نیروی مقاوم حرکت
drag chain conveyor
نقاله با زنجیر مقاوم
heat fast paint
رنگ مقاوم گرما
windproof
مقاوم در مقابل باد
wear resistant
مقاوم در بربر سائیدگی
heat resisting steels
فولادهای مقاوم حرارتی
internal resisting moment
لنگر مقاوم درونی
passive earth pressure
رانش مقاوم خاک
shell proof
مقاوم در مقابل گلوله
passive earth pressure
فشار مقاوم خاک
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
earthquake proof foundation
غیر مقاوم درمقابل زلزله
resisters
اسباب مقاوم دربرابر برق
resister
اسباب مقاوم دربرابر برق
deadman
پایه استقرارسنگر دستک مقاوم
defendant
مقاوم درمقابل زور و فشار
defendants
مقاوم درمقابل زور و فشار
resistor
اسباب مقاوم دربرابر برق
resistors
اسباب مقاوم دربرابر برق
thermistor
الت مقاوم درمقابل برق
insulant
ماده مقاومت کننده مقاوم
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
phosphate esters
مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
plastic
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
bomb proof
پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
incolen
الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد
cold wet clothing
لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
monel
الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
pressure cabin
هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
cassettes
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassette
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
change over
تغییر روش تغییر رویه
changing
تغییر کردن تغییر دادن
changed
تغییر کردن تغییر دادن
changes
تغییر کردن تغییر دادن
change
تغییر کردن تغییر دادن
immune
مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
stiff
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffer
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
plasma plating
ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
cylinder liner
رگکش سخت و مقاوم در برابرسایش در جدار داخلی سیلندراز جنس الیاژهای سبک یامواد نرم دیگر
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
carbon seal
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
angular travel
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
accelerators
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
level with each other
برابر
square
برابر
tripled
سه برابر
two fold
دو برابر
triple
سه برابر
ninefold
نه برابر
triples
سه برابر
eq
برابر با
tripling
سه برابر
versus
در برابر
equal
برابر
one hundred times as many
صد برابر
equaled
برابر
for
در برابر
one fold
یک برابر
paripassu
برابر
equipollent
برابر
squares
برابر
homological
برابر
sixfold
شش برابر
equals
برابر
he is twice the man he was
دو برابر
doubled up
دو برابر
equalling
برابر
vs
در برابر
decuple
ده برابر
double
دو برابر
euqal
برابر
abreast
برابر
doubled
دو برابر
as much a
دو برابر
sextuple
شش برابر
bracketed
برابر
tantamount
برابر
squared
برابر
threefold
سه برابر
equaling
برابر
opposites
برابر
even
<adj.>
برابر
breast
برابر
breasts
برابر
opposite
برابر
three fold
سه برابر
symmetric
برابر
equalled
برابر
tenfold
ده برابر
squaring
برابر
identical
برابر
equilateral
دو پهلو برابر
quintuple
پنج برابر
parallels
برابر خط موازی
lifelong
برابر یک عمر
reduplicate
دو برابر کردن
counterweight
وزنه برابر
EC
پیشوند برابر با ex-
mustn't
برابر است با not must
counterweights
وزنه برابر
parallelling
برابر خط موازی
senary
شش برابر ششگانه
parallelled
برابر خط موازی
equalizer
برابر کننده
par
برابر کردن
trebled
سه برابر کردن
peer to each other
برابر با یکدیگر
deuce
برابر درامتیاز 04
trebly
بطور سه برابر
trebles
سه برابر کردن
trebling
سه برابر کردن
triply
بطور سه برابر
triplex
سه برابر کردن
triple precision
دقت سه برابر
triple precision
با دقت سه برابر
equalizers
برابر کننده
counterbalance
نیروی برابر
septuple
هفت برابر
parallelize
برابر کردن
plain
صاف برابر
plainest
صاف برابر
paralleling
برابر خط موازی
plains
صاف برابر
paralleled
برابر خط موازی
sevenfold
هفت برابر
parallel
برابر خط موازی
sextuple
شش برابر کردن
counterbalances
نیروی برابر
counterbalanced
نیروی برابر
treble
سه برابر کردن
treble our casualties
سه برابر تلفات ما
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com