English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
swelling resistant مقاوم در برابر تورم
Other Matches
water resistant مقاوم در برابر اب
creep resistant مقاوم در برابر خزش
lightfast مقاوم در برابر نور
resistance to tempering مقاوم در برابر بازپخت
torsion resistant مقاوم در برابر پیچش
resistant to heat مقاوم در برابر گرما
resistance to cracking مقاوم در برابر شکستگی
resistance to failure مقاوم در برابر ترک
stainless steel فولاد مقاوم در برابر خوردگی
resistance to corrosion مقاوم در برابر زنگ زدگی
acid resistant ماده مقاوم در برابر اسید
fracture proof مقاوم در برابر شکستگی نشکن
resistance to plastic deformation مقاوم در برابر تغییر شکل
resistance to deflaction مقاوم در برابر تغییر شکل خمشی
acid fast مقاوم در برابر رنگ بری اسید
hardened site حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
howitzer توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
stagflation تورم + رکود تورم همراه با رکود
density سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
densities سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomon [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomun [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
refractory مقاوم
resisters مقاوم
resister مقاوم
plasma plating مقاوم
resistant مقاوم
tolerant مقاوم
resistor مقاوم
resistors مقاوم
renitent مقاوم
triplicate سه برابر سه برابر کردن
adamantly مقاوم یکدنده
moment of resistence لنگر مقاوم
resisting moment لنگر مقاوم
rigid cores هستههای مقاوم
stand up <idiom> مقاوم بودن
forcing cone مخروط مقاوم
hardened site پایگاه مقاوم
adamant مقاوم یکدنده
weatherproof مقاوم در برابرهوا
counterpoise نیروی مقاوم
stabile مقاوم در برابرگرما
resistive force نیروی مقاوم
internal resisting moment لنگر مقاوم درونی
wear resistant مقاوم در بربر سائیدگی
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
windproof مقاوم در مقابل باد
passive earth pressure رانش مقاوم خاک
passive earth pressure فشار مقاوم خاک
heat fast paint رنگ مقاوم گرما
heat resisting steels فولادهای مقاوم حرارتی
drag force نیروی مقاوم حرکت
drag chain conveyor نقاله با زنجیر مقاوم
resistors اسباب مقاوم دربرابر برق
thermistor الت مقاوم درمقابل برق
insulant ماده مقاومت کننده مقاوم
resisters اسباب مقاوم دربرابر برق
resistor اسباب مقاوم دربرابر برق
earthquake proof foundation غیر مقاوم درمقابل زلزله
defendant مقاوم درمقابل زور و فشار
deadman پایه استقرارسنگر دستک مقاوم
defendants مقاوم درمقابل زور و فشار
resister اسباب مقاوم دربرابر برق
without recourse عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
phosphate esters مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
cold wet clothing لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
incolen الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
protuberances تورم
protuberancy تورم
goutiness تورم
bulge تورم
protuberance تورم
bulged تورم
bulges تورم
antinode تورم
bulging تورم
inflationary تورم
inflation تورم
swelling تورم
swellings تورم
cumulative inflation تورم
unemployment inflation dilemma تورم
turgescence تورم
tumidness تورم
tumescence تورم
deflation ضد تورم
monel الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
cassettes پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassette پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
pressure cabin هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
persistent inflation تورم دائمی
galloping inflation تورم چهارنعل
galloping inflation تورم شدید
persistent inflation تورم مداوم
gas inflation تورم گاز
galloping inflation تورم افسارگسیخته
galloping inflation تورم تازنده
chronic inflation تورم مزمن
hidden inflation تورم پنهان
creeping inflation تورم خزنده
creeping inflation تورم ارام
monetary inflation تورم پولی
inflationism تورم گرایی
inflation rate نرخ تورم
anti drumming sheet ورق ضد تورم
imported inflation تورم وارداتی
hyperinflation تورم حاد
hyperinflation تورم شدید
hidden inflation تورم خزنده
disinflationary کاهنده تورم
inflation تورم پول
bulge تورم [آماس]
lump بادکردگی [تورم]
turgor برامدگی [تورم]
bulge بادکردگی [تورم]
turgor تورم [آماس]
tumidity تورم [آماس]
tumescence تورم [آماس]
protuberance تورم [آماس]
turgidity بادکردگی تورم
lump تورم [آماس]
undersirable inflation تورم نامطلوب
hepatitis تورم کبد
reflation بازآوری تورم
reflation تورم عمدی
protuberance بادکردگی [تورم]
swelling بادکردگی [تورم]
tumescence بادکردگی [تورم]
secular inflation تورم مزمن
protuberance برامدگی [تورم]
swelling برامدگی [تورم]
tumescence برامدگی [تورم]
disinflation کاهش تورم
rate of inflation نرخ تورم
tumidity برامدگی [تورم]
swelling تورم [آماس]
secular inflation تورم قرنی
lump برامدگی [تورم]
tumidity بادکردگی [تورم]
turgor بادکردگی [تورم]
struma گواتر تورم
structural inflation تورم ساختاری
stagflation تورم رکود
bulge برامدگی [تورم]
reflated تورم ایجاد کردن
enlarged tonsils تورم لوزه ها [پزشکی]
reflating تورم ایجاد کردن
runaway inflation تورم افسار گسیخته
anticipated inflation تورم مورد انتظار
reflates تورم ایجاد کردن
unexpected inflation تورم غیر منتظره
tumescence ورم حالت تورم
reflate تورم ایجاد کردن
strumous دارای تورم بالشی
strumose دارای تورم بالشی
tumefaction ورم حالت تورم
immune مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
supply push inflation تورم ناشی از فشار عرضه
unexpected inflation تورم پیش بینی نشده
anticipated inflation تورم پیش بینی شده
frost heave تورم خاک در اثر یخبندان
expectational inflation تورم پیش بینی شده
expectational inflation تورم قابل پیش بینی
excess demand inflation تورم ناشی از مازاد تقاضا
goiterogenic ایادکننده تورم غده تیروئید
demand pull inflation تورم ناشی از فشار تقاضا
cost push inflation تورم ناشی از فشار هزینه
swells باد غرور داشتن تورم
swelled باد غرور داشتن تورم
ingotism تورم و رشد بیش از حدبلورها
inflationism پیروی از روش تورم اقتصادی
inflatable قابل تورم یا باد کردن
wage push inflation تورم ناشی از فشار مزد
swell باد غرور داشتن تورم
stiff مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffer مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
plasma plating ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
stiffest مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
goitrogenic ایجاد کننده تورم غده تیروئید
trade off between inflation and رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
mark up price inflation تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
photoresist روش تبدیل تصاویر فتوگرافیک پس از تغییر فضاهای مقاوم نسبت به نور. در مسافت PCB به کار می رود
cylinder liner رگکش سخت و مقاوم در برابرسایش در جدار داخلی سیلندراز جنس الیاژهای سبک یامواد نرم دیگر
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
natural rate hypothesis هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
phillips curve شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
hot money منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
accelerators ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
deflate خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflates خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com