English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
resistance to cracking مقاوم در برابر شکستگی
Search result with all words
fracture proof مقاوم در برابر شکستگی نشکن
Other Matches
water resistant مقاوم در برابر اب
resistance to tempering مقاوم در برابر بازپخت
resistant to heat مقاوم در برابر گرما
resistance to failure مقاوم در برابر ترک
swelling resistant مقاوم در برابر تورم
creep resistant مقاوم در برابر خزش
lightfast مقاوم در برابر نور
torsion resistant مقاوم در برابر پیچش
stainless steel فولاد مقاوم در برابر خوردگی
acid resistant ماده مقاوم در برابر اسید
resistance to corrosion مقاوم در برابر زنگ زدگی
resistance to plastic deformation مقاوم در برابر تغییر شکل
acid fast مقاوم در برابر رنگ بری اسید
resistance to deflaction مقاوم در برابر تغییر شکل خمشی
hardened site حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
howitzer توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
doubled up سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
density سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
densities سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomun [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
renitent مقاوم
refractory مقاوم
resisters مقاوم
plasma plating مقاوم
resistant مقاوم
tolerant مقاوم
resistors مقاوم
resistor مقاوم
resister مقاوم
triplicate سه برابر سه برابر کردن
hardened site پایگاه مقاوم
stand up <idiom> مقاوم بودن
resistive force نیروی مقاوم
adamant مقاوم یکدنده
resisting moment لنگر مقاوم
moment of resistence لنگر مقاوم
adamantly مقاوم یکدنده
rigid cores هستههای مقاوم
forcing cone مخروط مقاوم
weatherproof مقاوم در برابرهوا
counterpoise نیروی مقاوم
stabile مقاوم در برابرگرما
wear resistant مقاوم در بربر سائیدگی
internal resisting moment لنگر مقاوم درونی
drag force نیروی مقاوم حرکت
passive earth pressure فشار مقاوم خاک
passive earth pressure رانش مقاوم خاک
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
drag chain conveyor نقاله با زنجیر مقاوم
heat resisting steels فولادهای مقاوم حرارتی
heat fast paint رنگ مقاوم گرما
windproof مقاوم در مقابل باد
resister اسباب مقاوم دربرابر برق
thermistor الت مقاوم درمقابل برق
resisters اسباب مقاوم دربرابر برق
deadman پایه استقرارسنگر دستک مقاوم
resistors اسباب مقاوم دربرابر برق
resistor اسباب مقاوم دربرابر برق
earthquake proof foundation غیر مقاوم درمقابل زلزله
insulant ماده مقاومت کننده مقاوم
defendants مقاوم درمقابل زور و فشار
defendant مقاوم درمقابل زور و فشار
without recourse عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
phosphate esters مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
incolen الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد
cold wet clothing لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
cassettes پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
pressure cabin هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
monel الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
cassette پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
labefaction شکستگی
jaggies شکستگی
fracture شکستگی
infirmness شکستگی
fractures شکستگی
fractured شکستگی
decropitude شکستگی
decrepitude شکستگی
vulnerability شکستگی
consenescence شکستگی
brokenness شکستگی
break down شکستگی
sawtooth distortion شکستگی
aliasing شکستگی
breaking شکستگی
breakages شکستگی
breakage شکستگی
disconsolateness دل شکستگی
disconsolation دل شکستگی
fracturing شکستگی
oblique joint شکستگی کج
head crash شکستگی هد
distortion شکستگی
distortions شکستگی
heartbreak دل شکستگی
ruptures شکستگی
cracks شکستگی
fractions شکستگی
fraction شکستگی
rupturing شکستگی
refraction شکستگی
rupture شکستگی
crack شکستگی
break شکستگی
nicks شکستگی
nicking شکستگی
nicked شکستگی
nick شکستگی
breaks شکستگی
red brittleness شکستگی سرخ
black brittleness شکستگی سیاه
black short شکستگی سیاه
blue brittle شکستگی ابی
wrack کشتی شکستگی
crack up درهم شکستگی
crack-up درهم شکستگی
cold brittleness شکستگی سرد
shipwrecks کشتی شکستگی
heartbreaking مایه دل شکستگی
shipwreck کشتی شکستگی
wreck کشتی شکستگی
wrecking کشتی شکستگی
wrecks کشتی شکستگی
sound distortion شکستگی صدا
shipwrecked کشتی شکستگی
strike joint شکستگی طولی
fracture شکستگی استخوان
crashingly شکستگی خرابی
crashing شکستگی خرابی
crashes شکستگی خرابی
fracturing گسیختن شکستگی
crash شکستگی خرابی
hot brittle شکستگی گرم
fractures شکستگی استخوان
hydrogen embrittleness شکستگی هیدروژنی
image cintraction شکستگی تصویر
image distortion شکستگی تصویر
fractures گسیختن شکستگی
fractured شکستگی استخوان
crashed شکستگی خرابی
compound fractures شکستگی باز
fracture گسیختن شکستگی
fractured گسیختن شکستگی
fracturing شکستگی استخوان
compound fracture شکستگی باز
d. age شکستگی فرتوتی
knack صدای شکستگی
wrech کشتی شکستگی
immune مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
compound f. شکستگی استخوان بازخم
hardening distortion شکستگی سخت گردانی
fractural مربوط به شکستگی استخوان
to allow for breakage شکستگی راحساب کردن
stiffer مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
plasma plating ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
stiff مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
photoresist روش تبدیل تصاویر فتوگرافیک پس از تغییر فضاهای مقاوم نسبت به نور. در مسافت PCB به کار می رود
cylinder liner رگکش سخت و مقاوم در برابرسایش در جدار داخلی سیلندراز جنس الیاژهای سبک یامواد نرم دیگر
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
accelerators ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
eq برابر با
doubled دو برابر
identical برابر
tantamount برابر
double دو برابر
paripassu برابر
one fold یک برابر
homological برابر
euqal برابر
as much a دو برابر
equipollent برابر
ninefold نه برابر
level with each other برابر
bracketed برابر
he is twice the man he was دو برابر
decuple ده برابر
one hundred times as many صد برابر
doubled up دو برابر
vs در برابر
tripling سه برابر
two fold دو برابر
square برابر
abreast برابر
opposite برابر
equal برابر
equaled برابر
equaling برابر
threefold سه برابر
equalling برابر
three fold سه برابر
equals برابر
tenfold ده برابر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com