English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
Other Matches
hardened site حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
windproof مقاوم در مقابل باد
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
cold wet clothing لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
stiffer مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiff مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
soil shear strength قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
trend مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
miss موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sensing تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
misses موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trends مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
sabot کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
clues گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clue گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
frangible bullet گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
fire ball گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
ogive ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
splinterproof ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
dud منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
maximum ordinate حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
resistant مقاوم
resistor مقاوم
refractory مقاوم
resisters مقاوم
tolerant مقاوم
resistors مقاوم
plasma plating مقاوم
resister مقاوم
renitent مقاوم
adamant مقاوم یکدنده
resistive force نیروی مقاوم
rigid cores هستههای مقاوم
resisting moment لنگر مقاوم
moment of resistence لنگر مقاوم
hardened site پایگاه مقاوم
stabile مقاوم در برابرگرما
adamantly مقاوم یکدنده
stand up <idiom> مقاوم بودن
counterpoise نیروی مقاوم
forcing cone مخروط مقاوم
water resistant مقاوم در برابر اب
weatherproof مقاوم در برابرهوا
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
torsion resistant مقاوم در برابر پیچش
resistant to heat مقاوم در برابر گرما
resistance to tempering مقاوم در برابر بازپخت
internal resisting moment لنگر مقاوم درونی
resistance to failure مقاوم در برابر ترک
passive earth pressure فشار مقاوم خاک
resistance to cracking مقاوم در برابر شکستگی
lightfast مقاوم در برابر نور
heat resisting steels فولادهای مقاوم حرارتی
drag force نیروی مقاوم حرکت
wear resistant مقاوم در بربر سائیدگی
heat fast paint رنگ مقاوم گرما
swelling resistant مقاوم در برابر تورم
creep resistant مقاوم در برابر خزش
passive earth pressure رانش مقاوم خاک
drag chain conveyor نقاله با زنجیر مقاوم
resister اسباب مقاوم دربرابر برق
insulant ماده مقاومت کننده مقاوم
earthquake proof foundation غیر مقاوم درمقابل زلزله
resistor اسباب مقاوم دربرابر برق
resistors اسباب مقاوم دربرابر برق
deadman پایه استقرارسنگر دستک مقاوم
resisters اسباب مقاوم دربرابر برق
defendant مقاوم درمقابل زور و فشار
resistance to plastic deformation مقاوم در برابر تغییر شکل
stainless steel فولاد مقاوم در برابر خوردگی
defendants مقاوم درمقابل زور و فشار
resistance to corrosion مقاوم در برابر زنگ زدگی
acid resistant ماده مقاوم در برابر اسید
fracture proof مقاوم در برابر شکستگی نشکن
thermistor الت مقاوم درمقابل برق
side spray بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
acid fast مقاوم در برابر رنگ بری اسید
phosphate esters مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
resistance to deflaction مقاوم در برابر تغییر شکل خمشی
incolen الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد
cassette پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassettes پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
pressure cabin هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
monel الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
immune مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
ballistics of penetration شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
plasma plating ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
cylinder liner رگکش سخت و مقاوم در برابرسایش در جدار داخلی سیلندراز جنس الیاژهای سبک یامواد نرم دیگر
photoresist روش تبدیل تصاویر فتوگرافیک پس از تغییر فضاهای مقاوم نسبت به نور. در مسافت PCB به کار می رود
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
in consideration of در مقابل
as opposed to در مقابل
anti در مقابل
as compared to در مقابل
opposed مقابل
in front <adv.> در مقابل
title مقابل
fore <adv.> در مقابل
at front <adv.> در مقابل
versus prep در مقابل
titles مقابل
at the fore <adv.> در مقابل
at the front <adv.> در مقابل
vis a vis مقابل
vis-a-vis مقابل
opposite مقابل
opposites مقابل
in the front <adv.> در مقابل
versus در مقابل
lead collision course مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
angle of arrival زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
anti thesis وضع مقابل
inverse برعکس مقابل
counterpart نقطه مقابل
counterweights وزنه مقابل
counter weight وزنه مقابل
counterparts نقطه مقابل
counterweight وزنه مقابل
respondents طرف مقابل
respondent طرف مقابل
contrary مقابل خلاف
point blank مقابل هدف
counterpoint نقطه مقابل
orientated هدف مقابل
point-blank مقابل هدف
alternative hypothesis فرضیه مقابل
water resistance مقاومت در مقابل اب
off مقابل عازم
from opposite directions از دو طرف مقابل
contralateral muscles عضلات مقابل
in comparison to [compared with] در قبال [در مقابل]
opposite the house مقابل خانه
on payment در مقابل وجه
obverse طرف مقابل
dead against درست مقابل
opposed piston engine موتورپیستون مقابل
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
sonnal deung مقابل تیغه دست
counter مقابل دستگاه شمارنده
countered مقابل دستگاه شمارنده
countering مقابل دستگاه شمارنده
release documents against واگذاری اسناد در مقابل
opposit stroke pistons پیستون مقابل گرد
capitals در مقابل حالت کوچک
aboral نقطه مقابل دهان
torsional rigidity استحکام در مقابل پیچش
wear resistance مقاومت در مقابل سایش
mouse مقابل حساسیت Mouse
mouses مقابل حساسیت Mouse
driveway راه مقابل خانه
rival طرف مقابل دعوا
rivaling طرف مقابل دعوا
rivalled طرف مقابل دعوا
rivalling طرف مقابل دعوا
rivals طرف مقابل دعوا
hard سخت در مقابل نرم
harder سخت در مقابل نرم
hardest سخت در مقابل نرم
caps در مقابل حالت کوچک
light resistance مقاومت در مقابل نور
blocks دفاع در مقابل ابشار
documents against payment اسناد در مقابل پرداخت
boring stay قسمت ساکن مقابل
cash against documents پول در مقابل اسناد
rivaled طرف مقابل دعوا
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
forward حرکت به جلو یا مقابل
equity versus efficiency برابری در مقابل کارائی
forwarded حرکت به جلو یا مقابل
block دفاع در مقابل ابشار
antipode نقطهء مقابل یا متقاطر
flood protection حفافت در مقابل طغیان
front wall دیوار مقابل اسکواش
blocked دفاع در مقابل ابشار
laws versus tendencies قوانین در مقابل تمایلات
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
rebellion یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
rebellions یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
thermostability قابلیت استحکام در مقابل حرارت
denial operations عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
d/p تحویل اسناددر مقابل پرداخت
than <conj.> از [در مقابل] [پس از صفت عالی افضل]
coefficient of drag ضریب مقاومت در مقابل حرکت
flame safety ایمنی در مقابل شعله اتش
fascia plate تابلوی مقابل دریک وسیله
payment against a draft پیش پرداخت در مقابل برات
impluse response رفتار در مقابل فشار ضربهای
exorable قابل تحریک در مقابل التماس
stenothermy کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
actinautographic دارای حساسیت در مقابل نور
notche sensitivity index ضریب حساسیت در مقابل شیار
abneural واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
jump height curve منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
to backtrack <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com