Dictiornary-Farsi | مقایسه کردن سنجش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (41 milliseconds)

English	Persian
measure	مقایسه کردن سنجش


Other Matches

to contrast [with]	مقایسه کردن با [برابرکردن برای مقایسه]
measuring technique	متد سنجش اسلوب سنجش فن سنجش فن اندازه گیری
scalar	توضیح دادنی بوسیله عددی بر روی ترازو قابل سنجش با ترازو سنجش مدرج
verified	مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying	مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify	مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies	مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
ppi gauge	معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
to draw comparisons	مقایسه کردن
compares	مقایسه کردن
contrasts	مقایسه کردن
compare	مقایسه کردن
to make comparisons	مقایسه کردن
comparing	مقایسه کردن
contrast	مقایسه کردن
contrasted	مقایسه کردن
contrasting	مقایسه کردن
compared	مقایسه کردن
to compare oppsites	چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
to drow a p between two	دوچیزراباهم مقایسه یاتشبیه کردن
collates	مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collating	مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collated	مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate	مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collated	به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating	به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate	به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates	به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
summation check	بررسی تشخیص خطا با جمع کردن حروف دریافتی و مقایسه با کل آن
pair exchange sorting algorithm	نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
resemblance	مقایسه
comparisons	مقایسه
comparison	مقایسه
collations	مقایسه
collation	مقایسه
analogy	مقایسه
datum line	خط مقایسه
analogies	مقایسه
datum	سطح مقایسه
no parity	عدم مقایسه
parity checking	بازبینی مقایسه
comparison operator	عملگر مقایسه
comparator	مقایسه کننده
parity bit	بیت مقایسه
parity error	خطای مقایسه
comparableness	قابلیت مقایسه
incomparable	غیرقابل مقایسه
incomparable	مقایسه ناپذیر
logical comparison	مقایسه منطقی
parity error	غلط مقایسه
odd parity	مقایسه فرد
cf	مقایسه شود
incommensurable	مقایسه ناپذیر
comparison	روش مقایسه
incomparability	مقایسه ناپذیری
comparisons	روش مقایسه
assimilatc	مقایسه نمودن
comparatively	بطور مقایسه
frequency comparison	مقایسه فرکانس
refrence	مبنای مقایسه
analogous	قابل مقایسه
even parity	مقایسه زوج
evaluations	سنجش
ponderation	سنجش
deliberations	سنجش
evaluation	سنجش
degress of comparison	سنجش
deliberation	سنجش
scalar	سنجش
ponders	سنجش
pondering	سنجش
measurment	سنجش
appraisal	سنجش
scaling	سنجش
pondered	سنجش
appraisals	سنجش
ponder	سنجش
ponderingly	با سنجش
measurement	سنجش
measure	سنجش
assay	سنجش
assays	سنجش
g	سنجش
assessment	سنجش
assessments	سنجش
evalution	سنجش
measurements	سنجش
poneration	سنجش
to bear comparison with	قابل مقایسه بودن با
to stand comparison with	قابل مقایسه بودن با
by comparison	وقتی مقایسه می شوند
incomparably	بطور غیرقابل مقایسه
a comparison of the brain to a computer	مقایسه ای از مغز با کامپیوتر
table comparator	مقایسه کننده نوارها
incomparability	غیر قابل مقایسه
tape comparator	مقایسه کننده نوار
a beauty and an elegance beyond [ without] compare	زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
A comparison of theory and practice.	مقایسه ای از نظری و عمل.
Next to you I'm slim.	در مقایسه با تو من لاغر هستم.
comparative gage	دستگاه مقایسه کننده
paired comparisons method	روش مقایسه جفتی
comparably	بطور قابل مقایسه
between	دربین درمقام مقایسه
comparative philology	علم مقایسه زبانها
comparator	وسیله انجام مقایسه
measuring position	محل سنجش
frequency measurement	سنجش فرکانس
measuring point	نقطه سنجش
emergency measure	سنجش اضطراری
biometrics	زیست سنجش
assay	ازمایش سنجش
meter	وسیله سنجش
measuring sensitivity	حساسیت سنجش
measuring range	حیطه سنجش
measuring range	ناحیه ی سنجش
measuring rectifier	یکسوکننده سنجش
rating	سنجش توان
ratings	سنجش توان
measuring relay	رله سنجش
pulmometry	سنجش گنجایش شش
graduated steel straight edge	شینه سنجش
meters	وسیله سنجش
surveyor's chain	زنچیر سنجش
measuring generator	مولد سنجش
measuring frequency	فرکانس سنجش
measuring junction	نقطه سنجش
measuring diaphragm	ممبران سنجش
measuring diaphragm	دیافراگم سنجش
measuring current	جریان سنجش
measuring coil	بوبین سنجش
measuring method	اسلوب سنجش
measuring circuit	مدار سنجش
measuring cable	کابل سنجش
font metric	سنجش فونت
measuring period	مدت سنجش
market appraisal	سنجش بازار
sociometry	سنجش افکاراجتماعی
measuring period	دوره سنجش
assays	ازمایش سنجش
measuring junction	محل سنجش
measuring switch	کلید سنجش
high accuracy measurement	سنجش دقیق
metage	حق سنجش قپانداری
measuring unit	واحد سنجش
measuring error	خطای سنجش
measuring technique	تکنیک سنجش
datum line	خط مبنای سنجش
measuring thermocouple	عنصرحرارتی سنجش
incommensurable	سنجش ناپذیر
measuring transductor	ترانسدوکتور سنجش
comparative measurement	سنجش قیاسی
comparative measurement	سنجش مقایسهای
measuring unit	عضو سنجش
comparison	تطبیق سنجش
comparisons	تطبیق سنجش
accuracy to gage	دقت سنجش
measurable	سنجش پذیر
measurment	سنجش اندازه
colorimetry	سنجش رنگ
delib erator	سنجش کننده
measuring voltage	فشار سنجش
precision measurment	سنجش دقیق
measuring thermocouple	ترموکوپل سنجش
measuring system	سیستم سنجش
indirect measurement	سنجش غیرمستقیم
depth measurement	سنجش گودی
measuring technique	روش سنجش
volumetric analysis	سنجش حجمی
clocked	با سنجش زمان
method of measurment	روش سنجش
ponderability	سنجش پذیری
ponderable	قابل سنجش
voltage measuring	سنجش ولتاژ
voltage measuring	سنجش فشارالکتریکی
priorities	اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
That's a poor comparison.	این مقایسه ای نا مناسب است.
relational database management system	نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
priority	اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
VBScript	مقایسه شود با JAVA SCRIPT
not a patch on	به هیچ طرف مقایسه نیست با
parity error	اشتباه مقایسه خطای توازن
a comparison of men's salaries with those of women	مقایسه حقوق مردان با زنان
proportion	اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
relative	آنچه با دیگری مقایسه شود
document comparison utility	برنامه کمکی مقایسه مدارک
comparable	قابلیت مقایسه قیاس پذیر
comparable	قابل مقایسه مانند کردنی
proportions	اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
comparable	آنچه قابل مقایسه نیست
relational database	نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
milage	سنجش برحسب میل
calipers	پرگار برای سنجش
precision measuring equipment	تجهیزات سنجش دقیق
clocked input	ورودی با سنجش زمان
tangible benefits	سودهای قابل سنجش
imponderability	عدم قابلیت سنجش
mileage	سنجش برحسب میل
coductivity cell	پیل سنجش رسانندگی
scruple	واحد سنجش چیزجزئی
means test	سنجش استطاعت مالی