Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
intake
مقدارجذب چیزی به درون
intakes
مقدارجذب چیزی به درون
Other Matches
enclose
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
empty
بدون چیزی در درون
emptiest
بدون چیزی در درون
emptied
بدون چیزی در درون
empties
بدون چیزی در درون
emptier
بدون چیزی در درون
contain
قرار دادن چیزی در درون
contained
قرار دادن چیزی در درون
contains
قرار دادن چیزی در درون
fullest
پر کردن درون چیزی تا حد امکان
indravgnt
ریزش چیزی سوی درون
full
پر کردن درون چیزی تا حد امکان
indraft
ریزش چیزی بسوی درون
indraght
ریزش چیزی بسوی درون
internal evidence
مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
encapsulated
چیزی که درون چیز دیگری قرار دارد
intercoastal
رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
in line processing
پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
inly
از درون
reentrant
درون رو
inbound
به درون
interiorly
از درون
inhaul line
درون کش
in the recesses of the heart
در درون دل
interiors
درون
inside
درون
endocarp
درون بر
abintra
از درون
insides
درون
cores
درون
core
درون
interior
درون
inward
درون
ben
درون
internally
از درون
endogenous
درون زا
inputted
درون گذاشت
inpouring
بسوی درون
inrush
درون یورش
insalivate
درون یورش
inbuilt
درون بافته
inputted
درون داد
input
درون داد
input
درون گذاشت
introverts
درون گرا
online
درون خطی
intrapsychic
درون روانی
influent
درون ریز
ingression
درون روی
intramuscular
درون عضلانی
inner directed
درون وابسته
introvert
درون گرا
inlier
درون هشته
talent
درون داشت
intramuscular
درون ماهیچهای
innate
درون زاد
intrastate
درون ایالتی
intradermal
درون پوستی
intradermic
درون پوستی
interpolations
درون گیری
interpolations
درون یابی
intramolecular
درون مولکولی
interpolation
درون گیری
interpolation
درون یابی
on line
درون خطی
intrafusal
درون دوکی
intraindividual
درون فردی
intrapersonal
درون فردی
intracranial
درون جمجمهای
introflexion
سوی درون
intracellular
درون یاختهای
intrastate
درون کشوری
intravenously
درون وریدی
intravenous
درون وریدی
interstitial
درون شبکهای
intrauterine
درون رحمی
located inside
در درون قرارگرفته
talents
درون داشت
talented
درون داشت
inbreeding
درون همسری
inwards or inward
سوی درون
introversion
درون گرایی
introjection
درون فکنی
intramolecular
درون ذرهای
emigration
درون کوچکی
endocrine
درون ریز
endogenous variable
متغیر درون زا
endogeny
درون زایی
endolymph
درون- لنف
entrance
درون رفت
endomorph
درون دگرگون
entranced
درون رفت
entrancing
درون رفت
underground water
اب درون زمین
transcrystalline
درون بلورهای
endophagous
درون خوار
endoplasm
درون مایه
endopsychic
درون روانی
self reflection
درون اندیشی
endoscope
درون بین
endosmose
درون راند
endocrinology
درون ریزشناسی
throughout
از درون وبیرون
insight
درون بینی
autochthonous
درون خیز
ataraxia
ارامش درون
insights
درون بینی
ingrowing
درون رویان
endobiotic
درون بافتی
endocardium
درون شامه دل
endoderm
درون پوست
endogamous
درون همسری
endogamy
درون همسری
endogen
درون زایی
subversion
درون واژگونی
intercontinental
درون بری
endogenous
درون زاد
immigration
درون کوچی
inland
درون کشور
introspective
درون نگر
assimilation
درون سازی
interiors
درونی درون
interior
درونی درون
subjectivism
درون گرایی
retropulsion
درون ریزی
inborn
درون زاد
introspection
درون نگری
idiotropic
درون نگر
entoderm
درون پوست
feeds
درون گذاشت
feed
درون گذاشت
pronation
درون گرداندن
introspection
درون گرایی
entrances
درون رفت
entoptic
درون چشمی
endozoic
درون جانوری
entotic
درون گوشی
introspective
درون نگرانه
endothelium
درون پوش
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
relevance
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
pushed
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaces
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replacing
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
via
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
queried
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
queries
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replace
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
querying
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
push
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
query
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
to esteem somebody or something
[for something]
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
on line system
سیستم درون خطی
upcountry
درداخل یا درون کشور
inflexion
کجسازی سوی درون
online operation
عمل درون خطی
screwthread
خان درون پیچ
in house
درون ساختمان یک شرکت
in-house
درون ساختمان یک شرکت
on line storage
حافظه درون خطی
within group variance
پراکنش درون گروهی
on line operation
عمل درون خطی
on line operation
عملکرد درون خطی
infalling
ریزش بسوی درون
endogenous depression
افسردگی درون زاد
endogen
گیاه درون روییده
inbuilt
که درون سیستم است
endocrine gland
غده درون ریز
online storage
انباره درون خطی
pitman
کارگر درون معدن
self examination
درون خویشتن بینی
self scrutiny
درون خویشتن بینی
site license
مجوز درون سازمانی
inland
درون مرزی داخله
incurvation
خمیدگی سوی درون
interpolate
درون یابی کردن
interpolated
درون یابی کردن
interpolates
درون یابی کردن
incurvation
خم سازی سوی درون
in line coding
کدگذاری درون برنامهای
incurved
خمیده سوی درون
interpolating
درون یابی کردن
interstitial atom
اتم درون شبکهای
introversive type
سنخ درون گرا
introverts
بسوی درون کشیدن
intra uterine
واقع در درون زهدان
introspective psychology
روانشناسی درون نگر
at home and abroad
در درون و بیرون کشور
intramolecular rearrangement
نوارایی درون مولکولی
intramolecular force
نیروی درون مولکولی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com