Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
English
Persian
expectation
مقدار امید ریاضی
expectations
مقدار امید ریاضی
expected value
مقدار امید ریاضی
Other Matches
mathematical expectation
امید ریاضی
von neuman morgensterm utility index
شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
polyamide
پلی امید ترکیبی شامل چند گروه امید
to dash one's hopes
امید کسی را نا امید کردن
set
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabling
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
hoped
امید
trusts
امید
trusted
امید
trust
امید
hopes
امید
esperance
امید
hoping
امید
expectations
امید
expectation
امید
expectant of
به امید
In the hope of. Hopingg that . . . .
به امید …
hope
امید
desperate
بی امید
bereft of hope
نا امید
amide
امید
life expectancies
امید زندگی
wet blanket
نا امید کردن
expectance
امید توقع
life expectancies
امید به زندگی
ray of hope
روزنه امید
let someone down
نا امید کردن
wet blankets
نا امید کردن
lay one's hopes on
امید بستن به
disappoints
نا امید کردن
unpromising
بدون امید
life expectancy
امید به زندگی
promising
امید بخش
expectancy
امید توقع
gray
نا امید بد بخت
to indulge a hope
امید پروردن
silver lining
روزنهی امید
disappoint
نا امید کردن
to cherish the hope that ...
امید بپرورند که ...
See you again . So long.
به امید دیدار
life expectancy
امید زندگی
To give up hope
[abandon hope]
قطع امید کردن
to r. one's hops in a person
امید به کسی بستن
To give up in despaer . To lose hope .
قطع امید کردن
towardly
امید بخش مطلوب
turn over
<idiom>
نا امید وافسرده شدن
a rosy future
آینده امید بخشی
prospect
[of something]
امید موفقیت
[در چیزی]
to build one's hope upon
امید خودراروی 0000قراردادن
hope
[for something]
امید
[برای چیزیی]
dosage
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
prospect of success
چشم داشت یا امید کامیابی
respires
امید تازه پیدا کردن
rosy
<adj.>
امید بخش
[نوید دهنده]
to inspire a personwith hopes
روح امید در کسی دمیدن
respired
امید تازه پیدا کردن
it promisews to be easy
امید میرود اسان باشد
if things shape well
مایه امید واری بودن
respire
امید تازه پیدا کردن
hope against hope
<idiom>
در نومیدی بسی امید است
To set ones hopes on something.
امید خودرا به چیزی بستن
respiring
امید تازه پیدا کردن
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
I hope it serves ( answerew ) your purpose ( meets your view ) .
امید وارم نظرتان را تأمین کند
to lay down ones hopes
از چیزی امید بریدن یا دست کشیدن
There is little hope
امید چندانی نمی رود (نیست )
bandwidth
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
Something wI'll turn up .
خدا بزرگ است ( نباید ما یوس ونا امید شد )
mathematical notation
نشانه گذاری ریاضی
[ریاضی]
drastic times call for drastic measures
<idiom>
[زمانی که شما فوق العاده بی امید هستید و میخواهید یک تصمیم موثر بگیرید]
groupies
دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
groupie
دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
mathematical logic
منطق ریاضی
[ریاضی]
He's a wet blanket.
او
[مرد]
آدم روح گیری
[نا امید کننده ای یا ذوق گیری]
است.
gain ground
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
checksum
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
scratch one's back
<idiom>
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
While there is life there is hope .
<proverb>
تا زندگى هست امید هست.
sizes
مقدار
iso quant
مقدار
percentages
مقدار
modicum
مقدار کم
size
مقدار
spatter
مقدار کم
penny worth
مقدار کم
spatters
مقدار کم
royalty tonnage
مقدار
spattered
مقدار کم
scantling
مقدار
spattering
مقدار کم
dealt
مقدار
measurment
مقدار
sup
مقدار
deals
مقدار
percentage
مقدار
supped
مقدار
supping
مقدار
sups
مقدار
mouthful
مقدار
mouthfuls
مقدار
what
چه مقدار
deal
مقدار
batch
مقدار
batches
مقدار
outturn
مقدار
soupcon
مقدار کم
valuing
مقدار
smidgin
مقدار کم
quantities
مقدار
sum
مقدار
summa
مقدار
t value
مقدار تی
volume
مقدار
volumes
مقدار
sprinkling
مقدار کم
magnitude
مقدار
volume discount
مقدار
extent
حد مقدار
quantum
مقدار
truth table
دو مقدار
total
مقدار
amounting
مقدار
value
مقدار
values
مقدار
amounted
مقدار
amounts
مقدار
amount
مقدار
smidgen
مقدار کم
single valued
تک مقدار
quantity
مقدار
tremendous
مقدار زیاد
doses
مقدار مجاز
dosed
مقدار دارو
dose
مقدار دارو
dosed
مقدار مجاز
value
قدر مقدار
rotation
مقدار چرخش یک شی
hoists
مقدار کشش
resistance
مقدار مقاومت
guest element
عنصر کم مقدار
values
قدر مقدار
valuing
قدر مقدار
proper value
ویژه مقدار
instantaneous value
مقدار لحظهای
hoisted
مقدار کشش
initial value
مقدار اولیه
trace element
عنصر کم مقدار
dosing
مقدار دارو
medium
مقدار متوسط
content
مقدار مندرجات
mediums
مقدار متوسط
dosing
مقدار مجاز
doses
مقدار دارو
hoist
مقدار کشش
calorific power
مقدار حرارتی
certificate of measurement
گواهی مقدار
debit balance
مقدار بدهکاری
drib
مقدار کمی
eigenvalue
ویژه مقدار
slights
مقدار ناچیز
slighting
مقدار ناچیز
slightest
مقدار ناچیز
slighter
مقدار ناچیز
slighted
مقدار ناچیز
slight
مقدار ناچیز
contenting
مقدار مندرجات
data value
مقدار داده
critical valve
مقدار بحرانی
certificate of quantity
گواهی مقدار
characteristic number
ویژه مقدار
characteristic number
مشخصه مقدار
average value
مقدار میانگین
characteristic root
ویژه مقدار
characteristic root
مشخصه مقدار
proper value
مشخصه مقدار
absorbance
مقدار جذب
constatnt
مقدار ثابت
average value
مقدار متوسط
auxiliary value
مقدار کومکی
absolute value
مقدار مطلق
electrical quantity
مقدار الکتریسیته
parameter
مقدار ثابت
parameters
مقدار ثابت
sufficient
مقدار کافی
constants
مقدار ثابت
constant
مقدار ثابت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com