Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 216 (11 milliseconds)
English
Persian
dose
مقدار دارو
dosed
مقدار دارو
doses
مقدار دارو
dosing
مقدار دارو
Search result with all words
doze
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozed
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozes
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozing
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dosage
مقدار تجویز شده دارو
dosage
مقدار استعمال دارو
dosage
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages
مقدار تجویز شده دارو
dosages
مقدار استعمال دارو
dosages
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dose rate
نواخت جذب دارو میزان جذب دارو مقدار اثر دارو
dosimetry
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
Other Matches
set
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tables
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
drugs
دارو
medicinally
با دارو
materia medica
دارو
cured
دارو
cure
دارو
natural philosophy
دارو
drugged
دارو
drug
دارو
drugging
دارو
puisne judge
دارو جز
pill
حب دارو
pills
حب دارو
pharmaceutic
دارو
cures
دارو
medication
دارو
medications
دارو
pharmaceutical
دارو
pharmaceuticals
دارو
medics
دارو
medicament
دارو
medicines
دارو
medicaments
دارو
medicine
دارو
remedied
دارو
remedies
دارو
remedy
دارو
remedying
دارو
pouch kit
جای دارو
philter
مهر دارو
philtre
مهر دارو
dosed
یک خوراک دارو
male fern
کیل دارو
withdrawals
ترک دارو
withdrawal
ترک دارو
dose
یک خوراک دارو
alkahest
نوش دارو
calomel
کرم دارو
dosing
یک خوراک دارو
cure all
نوش دارو
chemic
دارو فروش
dosage
یک خوراک دارو
substance withdrawal
ترک دارو
dosages
یک خوراک دارو
troche
قرص دارو
muller
دارو ساز
hyssop
اشنان دارو
lungwort
سینه دارو
doses
یک خوراک دارو
pouch kit
جعبه دارو
bandwidth
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
miyhridate
زهر دارو پادزهر
pillbox
قوطی حب دارو وغیره
medications
دارو
[به طور کلی ]
pillboxes
قوطی حب دارو وغیره
orthopathy
معالجه بدون دارو
hocus
نوشابه دارو زده
diatessaron
ترکیبی ازچهار دارو
drug holiday
ترک موقت دارو
drug abuse
سوء استفاده از دارو
seasoning
دارو زنی بچوب
withdrawal symptoms
نشانههای ترک دارو
doze
دوز یک خوراک دارو
dozing
دوز یک خوراک دارو
dozed
دوز یک خوراک دارو
drugs of every description
[of all descriptions]
همه نوع دارو
drugs
دارو
[به طور کلی ]
withdrawal syndrome
نشانگان ترک دارو
resolutive
دارو یا عامل گدازنده
dozes
دوز یک خوراک دارو
vial
شیشه کوچک دارو
nauseant
دارو و یا چیزدیگری که تهوع اورد
drug
دارو خوراندن تخدیر کردن
iamatology
مبحث دارو شناسی پزشکی
drugged
دارو خوراندن تخدیر کردن
drugs
دارو خوراندن تخدیر کردن
dopes
دارو دادن تخدیر کردن
drugging
دارو خوراندن تخدیر کردن
spaced out
<idiom>
از خوردن دارو گیج شدن
dope
دارو دادن تخدیر کردن
love potion
مهر دارو شربت عشق امیز
rodenticide
دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
This drug excites the nerves.
این دارو اعصاب را تحریک می کند
love philtre
مهر دارو شربت سحر امیز
gallipot
پیاله کوچک مخصوص مرهم و دارو
stateroom
اتاق ویژه تختخواب دارو مجلل
cold turkey
<idiom>
ترک کردن اعتیاد بدون دارو
potions
دارو یا زهر ابکی شربت عشق
potion
دارو یا زهر ابکی شربت عشق
love potions
مهر دارو شربت عشق امیز
pulsatilla
شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
pharmacodynamics
مبحث اثر دارو بر ساختمان موجودات زنده
lay off
<idiom>
بیش از این استفاده نکردن (دارو،سیگار)
reconstituent
دارو یا چیز دیگری که نیرووبافت تازه به بدن بدهد
muller
سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
check total
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
spatter
مقدار کم
quantum
مقدار
batches
مقدار
dealt
مقدار
batch
مقدار
iso quant
مقدار
spattering
مقدار کم
value
مقدار
spatters
مقدار کم
values
مقدار
modicum
مقدار کم
extent
حد مقدار
valuing
مقدار
spattered
مقدار کم
amount
مقدار
royalty tonnage
مقدار
truth table
دو مقدار
volume discount
مقدار
sprinkling
مقدار کم
volumes
مقدار
volume
مقدار
magnitude
مقدار
sizes
مقدار
smidgin
مقدار کم
amounted
مقدار
smidgen
مقدار کم
amounting
مقدار
amounts
مقدار
single valued
تک مقدار
quantity
مقدار
soupcon
مقدار کم
scantling
مقدار
quantities
مقدار
summa
مقدار
t value
مقدار تی
size
مقدار
penny worth
مقدار کم
outturn
مقدار
percentage
مقدار
sup
مقدار
deals
مقدار
sum
مقدار
supping
مقدار
measurment
مقدار
total
مقدار
supped
مقدار
what
چه مقدار
mouthfuls
مقدار
mouthful
مقدار
sups
مقدار
deal
مقدار
percentages
مقدار
theoretical value
مقدار نظری
rated value
مقدار نامی
doses
مقدار مجاز
equally
<adv.>
همان مقدار
sales
{pl}
مقدار فروش
just as well
<adv.>
همان مقدار
turn-over
مقدار فروش
quantity of money
مقدار پول
volume of sales
مقدار فروش
dosed
مقدار مجاز
thermal power
مقدار حرارتی
threshold value
مقدار استانه
trace compounds
ترکیبات کم مقدار
value
قدر مقدار
infinite quantity
مقدار بی نهایت
hoisted
مقدار کشش
hoists
مقدار کشش
on a grand scale
<adv.>
به مقدار زیاد
hoist
مقدار کشش
transmittance
مقدار عبور
true value
مقدار حقیقی
dosing
مقدار مجاز
voltaism
مقدار ولتاژبرق
turnover
مقدار فروش
so much
<idiom>
مقدار زیاد
in a way
<idiom>
به مقدار از چیزی
values
قدر مقدار
rotation
مقدار چرخش یک شی
logical value
مقدار منطقی
mort
مقدار زیاد
drib
مقدار کمی
nominal value
مقدار اسمی
optimum value
مقدار بهینه
quantity discount
مقدار تخفیف
quantity of capital
مقدار سرمایه
debit balance
مقدار بدهکاری
data value
مقدار داده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com