Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
exposure dose
مقدار دوز مصرفی
Other Matches
sumptuary law
قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
expendable property
کالای مصرفی اماد مصرفی
maximal oxygen consumption per minute
حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
maximal oxygen consumption
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
sets
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tables
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
inputted
مصرفی
disutility
بی مصرفی
disposability
مصرفی
needlessness
بی مصرفی
input
مصرفی
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
consumption expenditures
هزینههای مصرفی
consumption goods
کالاهای مصرفی
consumables
کالاهای مصرفی
consumption lending
وام مصرفی
consumption diseconomies
زیانهای مصرفی
consumption credit
اعتبار مصرفی
consumer's goods
کالای مصرفی
coloring agent
رنگ مصرفی
consumer industries
صنایع مصرفی
consumable
ماده مصرفی
consumable stock
موجودی مصرفی
consumer capital
سرمایه مصرفی
nonexpendable
غیر مصرفی
autoconsumption
خود مصرفی
affluent society
جامعه مصرفی
commodity
کالای مصرفی
expendable supplies
کالاهای مصرفی
commodities
کالای مصرفی
expendable items
اقلام مصرفی
Consumer ( consrmers ) goods .
کالاهای مصرفی
consumer goods
اشیاء مصرفی
consumer goods
کالاهای مصرفی
consumer goods
کالای مصرفی
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
expendable items
اقلام مصرفی شدنی
consumer nondurables
کالاهای مصرفی بی دوام
consumption economies
صرفه جوئیهای مصرفی
durable consumption goods
کالاهای مصرفی بادوام
maxvo
حداکثر اکسیژن مصرفی
nondurable consumer goods
کالاهای مصرفی بی دوام
consumer durable goods
کالاهای مصرفی بادوام
consumer durables
کالاهای مصرفی پر دوام
There is no market for it in Iran .
درایران مصرفی ندارد
commodity command
یکان امادکالاهای مصرفی
bar stock
ماده اولیه مصرفی
commodity market
بازار کالای مصرفی
maxvo
بیشینه اکسیژن مصرفی
consumer price index
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
names
کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
name
کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
index of consumer prices
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
make up feed
اب مصرفی دیگ بخار ناو
consumer credit
اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
consumable
اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
dosages
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
bandwidth
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
conspicuious consumption
مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
real balance effect
اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
algorithm
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
commodity groups
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
transubstantiation
اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
engels law
ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
auto
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
autos
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
check total
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
unit mill
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
values
مقدار
value
مقدار
iso quant
مقدار
valuing
مقدار
deal
مقدار
what
چه مقدار
percentage
مقدار
spatter
مقدار کم
sup
مقدار
supped
مقدار
supping
مقدار
sups
مقدار
mouthful
مقدار
mouthfuls
مقدار
batch
مقدار
batches
مقدار
spattering
مقدار کم
spatters
مقدار کم
percentages
مقدار
extent
حد مقدار
dealt
مقدار
quantum
مقدار
deals
مقدار
modicum
مقدار کم
magnitude
مقدار
single valued
تک مقدار
scantling
مقدار
royalty tonnage
مقدار
penny worth
مقدار کم
outturn
مقدار
quantity
مقدار
volumes
مقدار
spattered
مقدار کم
truth table
دو مقدار
volume discount
مقدار
sprinkling
مقدار کم
t value
مقدار تی
summa
مقدار
soupcon
مقدار کم
smidgin
مقدار کم
smidgen
مقدار کم
volume
مقدار
sum
مقدار
amounts
مقدار
sizes
مقدار
size
مقدار
measurment
مقدار
total
مقدار
quantities
مقدار
amount
مقدار
amounted
مقدار
amounting
مقدار
absolute value
مقدار مطلق
constants
مقدار ثابت
constant
مقدار ثابت
so much
<idiom>
مقدار زیاد
dosed
مقدار مجاز
sales
{pl}
مقدار فروش
trace compounds
ترکیبات کم مقدار
algebraic value
مقدار جبری
sufficient
مقدار کافی
dose
مقدار دارو
dose
مقدار مجاز
transmittance
مقدار عبور
absorbance
مقدار جذب
parameters
مقدار ثابت
turnover
مقدار فروش
turn-over
مقدار فروش
true value
مقدار حقیقی
absorbancy
مقدار جذب
voltaism
مقدار ولتاژبرق
proportions
شباهت مقدار
proportion
شباهت مقدار
in a way
<idiom>
به مقدار از چیزی
values
قدر مقدار
doses
مقدار دارو
dosing
مقدار مجاز
value
قدر مقدار
rotation
مقدار چرخش یک شی
hoists
مقدار کشش
dosing
مقدار دارو
hoist
مقدار کشش
on a grand scale
<adv.>
به مقدار زیاد
calorific power
مقدار حرارتی
just as well
<adv.>
همان مقدار
equally
<adv.>
همان مقدار
dosed
مقدار دارو
valuing
قدر مقدار
doses
مقدار مجاز
infinite quantity
مقدار بی نهایت
hoisted
مقدار کشش
an abundance of
مقدار زیاد
mort
مقدار زیاد
drib
مقدار کمی
nominal value
مقدار اسمی
debit balance
مقدار بدهکاری
optimum value
مقدار بهینه
data value
مقدار داده
critical valve
مقدار بحرانی
jillion
مقدار زیاد
volume of sales
مقدار فروش
quantity discount
مقدار تخفیف
quantity of capital
مقدار سرمایه
quantity of demand
مقدار تقاضا
moisture content
مقدار رطوبت
eigenvalue
ویژه مقدار
eigenvalue
مقدار مشخصه
light value
مقدار نور
instantaneous value
مقدار لحظهای
initial value
مقدار اولیه
logical value
مقدار منطقی
maximum ratings
مقدار حداکثر
trace element
عنصر کم مقدار
guest element
عنصر کم مقدار
maximum value
مقدار حداکثر
mean value
مقدار متوسط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com