English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
logical value مقدار منطقی
Other Matches
implies شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material consequence شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material implication شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material conditional شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
conditional شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implication شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
sets 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabled استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
programmable logic array ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
dosages مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
bandwidth در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
dialectical منطقی
dialectician منطقی
rational منطقی
argumentive منطقی
logical منطقی
argumentative منطقی
logic منطقی
logical trace رد منطقی
intralogical منطقی
not نه منطقی
reasonable منطقی
logistic منطقی
dialectic منطقی
logic probe کاوشگر منطقی
consecution نتیجه منطقی
postulation قیاس منطقی
logic multiply ضرب منطقی
logic operation عمل منطقی
logic network شبکه منطقی
logic instruction دستورالعمل منطقی
postulating قیاس منطقی
postulates قیاس منطقی
logic operator اپراتور منطقی
postulated قیاس منطقی
postulate قیاس منطقی
prelogical پیش منطقی
logical add جمع منطقی
logical decision تصمیم منطقی
logic unit واحد منطقی
logic theory نظریه منطقی
logic symbol علامت منطقی
to stand to reason منطقی است
logic symbol نماد منطقی
logic switch گزینه منطقی
syntaxic thought اندیشه منطقی
alu واحدحسابی- منطقی
logical state حالت یک منطقی
logical comparison مقایسه منطقی
sorites تسلسل منطقی
logic variable متغیر منطقی
syllogism قیاس منطقی
syllogism قضیه منطقی
logical connective رابط منطقی
logical connector رابط منطقی
logic sum مجموع منطقی
logical design طرح منطقی
logical cognition شناخت منطقی
inconsequent فاقدارتباط منطقی
stand to reason <idiom> منطقی بودن
logical instruction دستورالعمل منطقی
logical not نقص منطقی
logical not نفی منطقی
logical operation عمل منطقی
logic product حاصلضرب منطقی
unreasoning غیر منطقی
logical design طراحی منطقی
logical difference تفاضل منطقی
logical expression مبین منطقی
rational numbers اعداد منطقی
rational expectations انتظارات منطقی
logical fallacy سفسطه منطقی
logical file پرونده منطقی
logical file فایل منطقی
logical drives گردانندههای منطقی
logical multiply ضرب منطقی
logical representation نمایش منطقی
consequence نتیجه منطقی
logic array ارایه منطقی
illogic غیر منطقی
logical function تابع منطقی
logic board برد منطقی
logic card کارت منطقی
logic circuit مدار منطقی
logical operator عملگر منطقی
logic board تخته منطقی
logic circuits مدارهای منطقی
logic design طرح منطقی
logical product رکورد منطقی
logical record رکورد منطقی
ligical multiply ضرب منطقی
logical value ارزش منطقی
logic add جمع منطقی
logicality منطقی بودن
logical unit واحد منطقی
logical symbol علامت منطقی
rational عقلانی منطقی
logic analysis تحلیل منطقی
logical record مدرک منطقی
logic gates گیتهای منطقی
logical reasoning استدلال منطقی
elench تکذیب منطقی
consequences نتیجه منطقی
logic design طراحی منطقی
logic device دستگاه منطقی
logical operation عملکرد منطقی
logic function تابع منطقی
logic element عنصر منطقی
logical error خطای منطقی
logic error خطای منطقی
irrationally بطورغیر منطقی
paralogism لغزش منطقی
inconsecutive فاقدارتباط منطقی
logic gate دروازه منطقی
logical operations عملیات منطقی
or یای منطقی
logical sum جمع منطقی
logic diagram نمودار منطقی
and ضرب منطقی
non logical غیر منطقی
nonsequitur غیر منطقی
and جمع منطقی
random logic design طرح منطقی تصادفی
matter of course بدیهی نتیجه منطقی
irrationalize غیر منطقی کردن
rational producer تولید کننده منطقی
integrate logic circuit مدار منطقی مجتمع
premise فرض منطقی کردن
premisses فرض منطقی کردن
logical data design طرح داده منطقی
logic theorist نظریه پرداز منطقی
lemma صغرای قیاس منطقی
minor term صغرای قیاس منطقی
logical shift تغییر مکان منطقی
not نفی منطقی نقیض
majorpremise کبرای قضیه منطقی
premised فرض منطقی کردن
propositions مقصود قیاس منطقی
rational numbers اعداد منطقی [ریاضی]
logic designer طراح مدارهای منطقی
logical conjunction عطف منطقی [ریاضی]
nand نفی ضرب منطقی
noetic ذهنی قیاس منطقی
illogicality غیر منطقی بودن
nor نفی جمع منطقی
pars rationabilis قسمت منطقی و عقلایی
logical 0 state حالت صفر منطقی
inconsequence فقدان ارتباط منطقی
inconsequential غیر منطقی نامربوط
logical unit number شماره منطقی دستگاه
propositioning مقصود قیاس منطقی
syllogize بشکل منطقی دراوردن
hysteron proteron قلب غیر منطقی
propositioned مقصود قیاس منطقی
elenctic مبنی برتکذیب منطقی
thick <idiom> احمق ،غیر منطقی
logic analyzer تحلیل کننده منطقی
logical positivism اثبات گرایی منطقی
logic shift تغییر مکان منطقی
logic programming برنامه نویسی منطقی
proposition مقصود قیاس منطقی
legitimize منطقی و معقول جلوه دادن
premise صغری وکبرای قیاس منطقی
pla ارایه منطقی برنامه پذیر
consequentiality پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
logical format قالب بندی یا فرمت منطقی
legitimizing منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizes منطقی و معقول جلوه دادن
legitimized منطقی و معقول جلوه دادن
legitimization منطقی و معقول جلوه دادن
legitimising منطقی و معقول جلوه دادن
legitimises منطقی و معقول جلوه دادن
premised صغری وکبرای قیاس منطقی
premisses صغری وکبرای قیاس منطقی
coherent دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
rationabile stoverium نفقهای که میزان ان منطقی باشد
casuistry استدلال غلط وغیر منطقی
legitimised منطقی و معقول جلوه دادن
postulate قیاس منطقی کردن فرض نمودن
pla ارایه منطقی قابل برنامه نویسی
postulated قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulates قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulating قیاس منطقی کردن فرض نمودن
syllogist کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com