English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (2 milliseconds)
English Persian
preliminaries مقدمات مقدماتی
preliminary مقدمات مقدماتی
Other Matches
premises مقدمات
propaedeutic مقدمات
rudiment مقدمات
arrangement مقدمات
arr مقدمات
arrangements مقدمات
preparation تهیه مقدمات
preparations تهیه مقدمات
lead up تهیه مقدمات را دیدن راهنما
lead-up تهیه مقدمات را دیدن راهنما
prolegomenon مقدماتی کلمات مقدماتی
essential elements [پارامترهای اصلی جهت بافت و یا مقدمات بافندگی و رنگرزی]
basic unit training اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
preliminary مقدماتی
preparative مقدماتی
preludial مقدماتی
elemental مقدماتی
elementarily مقدماتی
proforma مقدماتی
prolegomenary مقدماتی
introductory مقدماتی
introductive مقدماتی
prolegomenous مقدماتی
prodromal مقدماتی
precursive مقدماتی
prelusive مقدماتی
rudimental مقدماتی
tentative مقدماتی
preparatory مقدماتی
first مقدماتی
preliminaries مقدماتی
prolusory مقدماتی
elementary مقدماتی
preliminary design طرح مقدماتی
preceding pass کالیبر مقدماتی
precompression تراکم مقدماتی
preliminary investigation بررسی مقدماتی
preliminary expenses هزینههای مقدماتی
preliminary budget بودجه مقدماتی
first cut برش مقدماتی
pilot study بررسی مقدماتی
pilot injection تزریق مقدماتی
fore exercise تمرین مقدماتی
forehearth کوره مقدماتی
introduction to physics فیزیک مقدماتی
junior high school دبیرستان مقدماتی
Travaux preparatoires کارهای مقدماتی
preliminary negotiations مذاکرات مقدماتی
preliminary test ازمایش مقدماتی
preliminary treatment عملیات مقدماتی
proforma invoice سیاهه مقدماتی
proem رساله مقدماتی
propaedeutic تعلیمات مقدماتی
propaedeutic تحصیلات مقدماتی
responsions ازمون مقدماتی
prime color رنگ مقدماتی
pretest امتحان مقدماتی
rudiment علوم مقدماتی
preselector سلکتور مقدماتی
subassembly مونتاژ مقدماتی
preselection انتخاب مقدماتی
preparatory response پاسخ مقدماتی
preparative کار مقدماتی
prep مدرسه مقدماتی
preliminary works کارهای مقدماتی
prolusion مقاله مقدماتی
perlim دوره مقدماتی
primary ابتدایی مقدماتی
heats مسابقه مقدماتی
primary مقدماتی نخستین
elementary مقدماتی پایهای
first aid کمکهای مقدماتی
prelude قسمت مقدماتی
preludes قسمت مقدماتی
basic course دوره مقدماتی
preheater گرمکن مقدماتی
interlude نگهداری مقدماتی
interludes نگهداری مقدماتی
preliminaries امتحان مقدماتی
preliminaries دور مقدماتی
preliminary دور مقدماتی
preliminary امتحان مقدماتی
primary مقدماتی اصلی
heat مسابقه مقدماتی
basic research تحقیقات مقدماتی
basic training اموزش مقدماتی
basics اساسی مقدماتی
basic مقدماتی اساسی
economizer کرمکن مقدماتی
elementary gate دریچه مقدماتی
elementary item قلم مقدماتی
elimination heat دوره مقدماتی
basic اساسی مقدماتی
bottom blown converter مبدل دم مقدماتی
basics مقدماتی اساسی
preparations اقدام مقدماتی
basic hole سوراخ مقدماتی
preparation اقدام مقدماتی
rudimentary knowledge دانش مقدماتی یا نخستین
preparatory students شاگردان تهیه یا مقدماتی
preselect انتخاب کردن مقدماتی
reconnaissance بازدید مقدماتی اکتشاف
elementary algebra جبر مقدماتی [ریاضی]
prolusion اثر هنری مقدماتی
supercharge متراکم کردن مقدماتی
basic combat training اموزش رزم مقدماتی
fundamental اصولی مقدماتی اساسی
pre heat حرارت دادن مقدماتی
eliminator برنه در دور مقدماتی
black pickling اسید شویی مقدماتی
basic bessemer steel فولاد مقدماتی بسمر
basic bessemer process فرایند مقدماتی بسمر
magnetic biasing مغناطیس گردانی مقدماتی
pre load بار کردن مقدماتی
basic bessemer converter مبدل مقدماتی بسمر
pre design estimate براورد مقدماتی طرح
incipincy وضع مقدماتی ابتدایی
incipience وضع مقدماتی ابتدایی
basic machine unit واحد دستگاه مقدماتی
white primary اخذ اراء مقدماتی حزبی
junior college دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
flight بهترین نتیجه دور مقدماتی
strategic reconnaissance بررسی مقدماتی وضع دشمن
literacy فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
protocol مقاوله نامه موافقت مقدماتی
protocols مقاوله نامه موافقت مقدماتی
pretest امتحان مقدماتی بعمل اوردن
basic bessemer pig iron اهن خام مقدماتی توماس
preliminary budget forecast پیش بینی مقدماتی بودجه
preparatory تیراندازی مقدماتی تیر تهیه برای تک
house of delegates مجلس مقننه مقدماتی ویرجینیا ومریلند
basic relay post پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
investigated استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigating استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigate استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
microcontroller RAM و زبان برنامه نویسی مقدماتی است
investigates استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
exempt player بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
juniorate مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
WordPad امکان نرم افزاری در ویندوز که توابع مقدماتی Microsoft Word را دارد
protocols خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
protocol خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
character یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
premedical دوره مقدماتی پزشکی وابسته به پیش پزشکی
charactristics مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
basic ration جیره مقدماتی جیره مبنا
first pickling اسیدشویی مقدماتی اسیدشویی اولیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com