Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
european community competition rules
مقررات رقابت در جامعه اروپا
Other Matches
european essembly
مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
Common Market
جامعه اقتصادی اروپا
e c s c (european coal & steel commissio
جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
Common Market
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
european atomic energy community
جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
european monetary agreement
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
european unclear a energy agency
اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
competitory
رقابت کننده- رقابت امیز
e c e
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
socialism
جامعه گرایی جامعه داری اقتصادسوسیالیستی
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
occident
اروپا
europa
اروپا
European Union
[EU]
اتحادیه اروپا
he was ordered to europe
او مامور اروپا شد
Europe
قاره اروپا
european essembly
مجلس اروپا
european monetary fund
صندوق پولی اروپا
All of a sudden , he turned up in Europe .
یکدفعه سر از اروپا درآورد
Nordic
وابسته به شمال اروپا
to e. carpets to the europe
فرش به اروپا فرستادن
European Currency Unit
سبد ارزی اروپا
missel
یکجور باسترک در اروپا
the concert of europe
دول متوافق اروپا
Flemish Mannerism
انقلاب شمال اروپا
I have visited Europe time and again.
بارها اروپا را دیده ام.
e r p
برنامه ترمیم اروپا
EEC
مخفف جامعهی اقتصادی اروپا
The rise in prices in the European markets.
ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
How long wI'll you stay in Europe ?
چند وقت اروپا می مانید ؟
u.f.a cup
جام اتحادیه باشگاههای اروپا
sabot
کفش چوبی روستاییان اروپا
organization for european economic coopr
سازمان همکاری اقتصادی اروپا
european academic research network
شبکه پژوهشی دانشگاهی اروپا
europian championship
وزنه برداری قهرمانی اروپا
hallstatt
وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
golden shoe
بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
a ban from flying in the EU
قدغن پرواز در
[منطقه]
اتحادیه اروپا
tench
ماهی گول اب شیرین اروپا واسیا
requirement
مقررات
provisions
مقررات
precept
مقررات
measure
مقررات
regulation
مقررات
precepts
مقررات
regulations
مقررات
arrangements
مقررات
arrangement
مقررات
disposition
مقررات
Of this amount Europe's share is 20 percent.
از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
estonian
اهل جمهوری سابق استونی درشمال اروپا
e r p
جهت کمک به توسعه اقتصادی کشورهای اروپا
shad
شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
mounting instruction
مقررات نصب
disciplinary regulation
مقررات انضباطی
control measures
مقررات کنترلی
instruction for assembly
مقررات نصب
standard specification
مقررات استاندارد
ordinance
مقررات محلی
by law
طبق مقررات
by rule
طبق مقررات
trancscendent
ماورای مقررات
ordinances
مقررات محلی
infraction
نقض مقررات
military doctorine
مقررات نظامی
laws of the game
مقررات مسابقه
The regulations in force .
مقررات جاری
government regulation
مقررات دولتی
operating instruction
مقررات کار
holding
نقض مقررات
army regulation
مقررات ارتشی
Expressionism
[جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
concert of europe
اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
gadwall
اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
bengal cottage
[باغچه ای با دیوارهای کاهگلی در اواسط قرن نوزده اروپا]
reindeer
گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا
instituted
اصل قانونی مقررات
conditions
مقررات و شرایط اسبدوانی
institutes
اصل قانونی مقررات
officialism
رسمیت مقررات اداری
assembly instrudactions
مقررات یا دستورات نصب
sanctioned laws
قوانین یا مقررات مصوبه
institute
اصل قانونی مقررات
instituting
اصل قانونی مقررات
ruled based deduction
استنباط بر مبنای مقررات
tariff regulations
مقررات تعرفه بندی
illicit
نا مشروع مخالف مقررات
red tape
مقررات دست و پاگیر
illegally
برخلاف قانون و مقررات
manual
مقررات کتاب راهنما
To be observant of the regulations .
ملاحظه مقررات را کردن
lodge-books
کتاب مقررات معماری
Ditterling
[تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
inland rules
مقررات حرکت در ابهای داخلی
discipline and adjustment board
هیئت تدوین مقررات انضباطی
formally
مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
highway dispatch
مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
road discipline
مقررات عبور و مرور روی جاده
in duly substantiated cases
در موارد طبق مقررات اثبات شده
poach
برخلاف مقررات شکار صید کردن
poached
برخلاف مقررات شکار صید کردن
poaches
برخلاف مقررات شکار صید کردن
regulation
نظامنامه مقررات و نظامات نظام تنظیم
meter rule
مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
regulatory signs
علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
where justified
در موارد طبق مقررات اثبات شده
where there is a valid reason
در موارد طبق مقررات اثبات شده
competition
رقابت
contest
رقابت
competitions
رقابت ها
contests
رقابت ها
played
رقابت
playing
رقابت
plays
رقابت
emulation
رقابت
competition
رقابت
racing
رقابت
competitions
رقابت
play
رقابت
rivalship
رقابت
rivalry
رقابت
contentions
رقابت
rivalries
رقابت
contention
رقابت
prodify
تغییر دادن در تولیداتومبیلهای مسابقه طبق مقررات
inspectors
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
There is an outcry against these regulations.
همه از این مقررات فریادشان بلند است
curfews
مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
deviation
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
expedite rule
مقررات سرعت بخشیدن به بازی پینگ پنگ
deviations
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
inspector
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
curfew
مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
unmilitary
بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
last chance rule
مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
The regulations are stI'll in force ( effect ) .
این مقررات هنوز بقوت خود با قی است
unfair competition
رقابت ناعادلانه
theoretical competition
رقابت فرضی
workable competition
رقابت عملی
destructive competition
رقابت مخرب
competetive
رقابت امیز
competition rules
قوانین رقابت
pandering contest
رقابت در خودشیرینی
conditions of (the) competition
شرایط رقابت
competitive conditions
شرایط رقابت
contestation
رقابت مرافعه
competition conditions
شرایط رقابت
corrival
رقابت کردن
cut throat competition
رقابت بیرحمانه
cut throat competition
رقابت ادمکشانه
theoretical competition
رقابت نظری
sibling rivalry
رقابت هم شیرها
natural competition
رقابت طبیعی
fair competition
رقابت عادلانه
fair competition
رقابت منصفانه
free competition
رقابت ازاد
monopolistic competition
رقابت انحصاری
imperfect competition
رقابت ناقص
partial competition
رقابت جزئی
perfect competition
رقابت کامل
retinal rivalry
رقابت شبکیهای
pure competition
رقابت کامل
pure competition
رقابت محض
pure competition
رقابت خالص
perfecting bail competition
رقابت کامل
dumping
رقابت مکارانه
competes
رقابت کردن
vies
رقابت کردن
keenest
قابل رقابت
emulates
رقابت کردن با
emulating
رقابت کردن با
keen
قابل رقابت
antagonistically
ازروی رقابت
competed
رقابت کردن
dice
رقابت فشرده
vying
رقابت کننده
competence
روح رقابت
competitiveness
رقابت امیز
emulate
رقابت کردن با
emulated
رقابت کردن با
competitively
از روی رقابت
compete
رقابت کردن
competitive
رقابت امیز
contest
رقابت دعوا
vied
رقابت کردن
vie
رقابت کردن
contests
رقابت دعوا
contesting
رقابت دعوا
rivaled
رقابت کردن
rivaling
رقابت کردن
rival
رقابت کردن
contested
رقابت دعوا
rivalled
رقابت کردن
dicing
رقابت فشرده
atomistic competition
رقابت ذرهای
rivalling
رقابت کردن
diced
رقابت فشرده
rivals
رقابت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com