English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (5 milliseconds)
English Persian
family allowances مقرری خانوادگی
Other Matches
heraldry نجباوعلائم نجابت خانوادگی نشان نجابت خانوادگی
emolument مقرری
entitlement مقرری
annuity مقرری
deat benefit مقرری
entitlements مقرری
pensions مقرری
pension مقرری
allocations مقرری
allocation مقرری
emoluments مقرری
pension مقرری پانسیون
annuities مقرری سالانه
yearly allowance مقرری سالیانه
prebendal مقرری کیشش
prebend مقرری کیشش
allowance مقرری مستمری
allowance تخفیف مقرری
allowances مقرری مستمری
allowances تخفیف مقرری
pensions مقرری پانسیون
annuity مستمری سالانه مقرری مستمر
annuity حقوق یا مقرری سالیانه گذراند
annuitant دریافت دارنده مقرری سالانه
pocket money . پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
contingent annuity پرداخت مقرری به علت اتفاق غیر مترقبه
familial خانوادگی
domestic خانوادگی
family asset دارائی خانوادگی
emblazonry نشان خانوادگی
domestic problem مساله خانوادگی
family farm مزرعه خانوادگی
family industry صنعت خانوادگی
washerwoman زن رختشوی خانوادگی
patronymic نام خانوادگی
household system نظام خانوادگی
homophyly شباهت خانوادگی
family names اسم خانوادگی
family name نام خانوادگی
family name اسم خانوادگی
family names نام خانوادگی
surnames نام خانوادگی
surname نام خانوادگی
clannishness هواداری خانوادگی
family background پیشینه خانوادگی
removed فاصله خانوادگی
nobility اصالت خانوادگی
blazon نشان خانوادگی
coat armour زره ونشانهای خانوادگی
majordomo متصدی امور خانوادگی
vendetta دشمنی خونی خانوادگی
vendettas دشمنی خونی خانوادگی
domestically بطور خانوادگی و اهلی
family neurosis روان رنجوری خانوادگی
highbred دارای تربیت یانجابت خانوادگی
maiden name نام خانوادگی زن پیش ازشوهرکردن
emblazon بانشانهای نجابت خانوادگی اراستن
tied down <idiom> مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
heraldry ایین وتشریفات نشانهای خانوادگی
blazonry علامت یانشان نجابت خانوادگی
maiden names نام خانوادگی زن پیش ازشوهرکردن
hestia الهه اجاق خانوادگی وشهرها
scutcheon سپر سپرحاوی نشان خانوادگی
major-domos متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
He cant be tied down to family life. پای بند زندگی خانوادگی نیست
king of arms متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
blood feud کینه وعداوت خانوادگی دشمنی دیرین
prebendary دریافت مقرری از کلیسا وفیفه خوار کلیسا
pewage پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
hatchment صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
initialing نخستین حروف نام و نام خانوادگی رانوشتن
initial نخستین حروف نام و نام خانوادگی رانوشتن
initialed نخستین حروف نام و نام خانوادگی رانوشتن
initialled نخستین حروف نام و نام خانوادگی رانوشتن
initialling نخستین حروف نام و نام خانوادگی رانوشتن
initials نخستین حروف نام و نام خانوادگی رانوشتن
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com