English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
English Persian
avouch مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
Other Matches
awards مقرر داشتن اعطا کردن
awarded مقرر داشتن اعطا کردن
award مقرر داشتن اعطا کردن
awarding مقرر داشتن اعطا کردن
approving تصدیق کردن تایید کردن
approves تصدیق کردن تایید کردن
approve تصدیق کردن تایید کردن
validity تایید تصدیق
verifiable قابل تصدیق تایید
provide مقرر داشتن
provides مقرر داشتن
governed مقرر داشتن
adjudge مقرر داشتن
pass a resolution مقرر داشتن
govern مقرر داشتن
governs مقرر داشتن
adjudged مقرر داشتن دانستن
adjudging مقرر داشتن دانستن
adjudges مقرر داشتن دانستن
assign مقرر داشتن گماشتن
assigning مقرر داشتن گماشتن
assigns مقرر داشتن گماشتن
preordain قبلا مقرر داشتن
assigned مقرر داشتن گماشتن
resolve مقرر داشتن تصمیم گرفتن
resolves مقرر داشتن تصمیم گرفتن
provision مقرر کردن
foreordain از پیش مقرر کردن
foreordinate از پیش مقرر کردن
certifies تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
ratify تایید کردن
corroborated تایید کردن
emphasised تایید کردن
ratified تایید کردن
confirm تایید کردن
ratifies تایید کردن
support تایید کردن
supporting تایید کردن
ratifying تایید کردن
acknowledges تایید کردن
emphasizing تایید کردن
emphasizes تایید کردن
emphasized تایید کردن
emphasize تایید کردن
corroborating تایید کردن
corroborates تایید کردن
emphasising تایید کردن
acknowledging تایید کردن
emphasises تایید کردن
confirms تایید کردن
approves تایید کردن
approve تایید کردن
vertify تایید کردن
approving تایید کردن
grace تایید کردن
corroborate تایید کردن
acknowledge تایید کردن
graced تایید کردن
graces تایید کردن
gracing تایید کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
security clearance تایید صلاحیت کردن
support تایید کردن نگهداری
location audit تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار
validate تایید اعتبار قانونی کردن
vouch اطمینان دادن تایید کردن
validating تایید اعتبار قانونی کردن
validates تایید اعتبار قانونی کردن
validated تایید اعتبار قانونی کردن
support پشتیبانی کردن تایید کردن پایه
clearance پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
prejudge تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
legalize به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalises به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalising به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalized به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalised به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizes به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizing به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
rubber-stamping تصدیق کردن
rubber-stamp تصدیق کردن
ratified تصدیق کردن
testified تصدیق کردن
realised تصدیق کردن
realizes تصدیق کردن
certify تصدیق کردن
testifies تصدیق کردن
rubber-stamps تصدیق کردن
testifying تصدیق کردن
certifies تصدیق کردن
ratifies تصدیق کردن
set one's seal to تصدیق کردن
rubber stamps تصدیق کردن
realize تصدیق کردن
realising تصدیق کردن
rubber stamp تصدیق کردن
ratifying تصدیق کردن
realizing تصدیق کردن
testify تصدیق کردن
realized تصدیق کردن
admit تصدیق کردن
ratify تصدیق کردن
realises تصدیق کردن
rubber-stamped تصدیق کردن
recognizes تصدیق کردن
recognizing تصدیق کردن
endorsing تصدیق کردن
recognises تصدیق کردن
endorses تصدیق کردن
grant تصدیق کردن
authenticating تصدیق کردن
authenticates تصدیق کردن
authenticated تصدیق کردن
authenticate تصدیق کردن
recognize تصدیق کردن
grants تصدیق کردن
recognising تصدیق کردن
allow تصدیق کردن
concede تصدیق کردن
conceded تصدیق کردن
concedes تصدیق کردن
conceding تصدیق کردن
certifying تصدیق کردن
affirm تصدیق کردن
grant تصدیق کردن
endorse تصدیق کردن
endorsed تصدیق کردن
granted تصدیق کردن
indorsation تصدیق کردن
acknowledge تصدیق کردن
underpin پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
attested تصدیق امضاء کردن
avouch تصدیق یا اقرار کردن
ackuowledge تصدیق کردن شناختن
attests تصدیق امضاء کردن
set one's seal to مهر یا تصدیق کردن
to give credit to باورکردن تصدیق کردن
prejudged تصدیق بلاتصور کردن
attest تصدیق امضاء کردن
prejudge تصدیق بلاتصور کردن
prejudges تصدیق بلاتصور کردن
bear record to تصدیق یا اثبات کردن
attesting تصدیق امضاء کردن
prejudging تصدیق بلاتصور کردن
second پشتیبانی کردن تایید کردن
to give a knee to حمایت کردن تایید کردن
upholds تقویت کردن تایید کردن
seconded پشتیبانی کردن تایید کردن
seconds پشتیبانی کردن تایید کردن
uphold تقویت کردن تایید کردن
seconding پشتیبانی کردن تایید کردن
attested سوگند دادن تصدیق کردن
attests سوگند دادن تصدیق کردن
sanctifies تصدیق کردن تخصیص دادن
testifies شهادت دادن تصدیق کردن
testified شهادت دادن تصدیق کردن
attesting سوگند دادن تصدیق کردن
attestation امضاکسی را گواهی کردن تصدیق
attest سوگند دادن تصدیق کردن
justify تصدیق کردن ذیحق دانستن
support تکیه گاه تصدیق کردن
justifying تصدیق کردن ذیحق دانستن
justifies تصدیق کردن ذیحق دانستن
assent رضایت دادن تصدیق کردن
subscribe تصدیق کردن صحه گذاردن
subscribed تصدیق کردن صحه گذاردن
subscribes تصدیق کردن صحه گذاردن
assenting رضایت دادن تصدیق کردن
subscribing تصدیق کردن صحه گذاردن
testify شهادت دادن تصدیق کردن
assented رضایت دادن تصدیق کردن
assents رضایت دادن تصدیق کردن
testifying شهادت دادن تصدیق کردن
sanctifying تصدیق کردن تخصیص دادن
sanctify تصدیق کردن تخصیص دادن
admits بستری کردن پذیرفتن تصدیق کردن
admitting بستری کردن پذیرفتن تصدیق کردن
justify تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
justifies تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
justifying تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
affirmed بطور قطع گفتن تصدیق کردن
affirming بطور قطع گفتن تصدیق کردن
affirms بطور قطع گفتن تصدیق کردن
acknowledging شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledges شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge شماره اعلام وصول تصدیق کردن
admitting موافقت کردن تصدیق کردن
admits موافقت کردن تصدیق کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com