English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (7 milliseconds)
English Persian
see مقر یا حوزه اسقفی
sees مقر یا حوزه اسقفی
Other Matches
period of concentration در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
episcopacy مقام اسقفی پیروی از کلیسای اسقفی
bishopric اسقفی
prelatism اسقفی
episcopate رتبه اسقفی
diocesan جزوحوزه اسقفی
bishopric مقام اسقفی
prelacy مقام اسقفی
episcopalian پیرو کلیسای اسقفی
episcopalians پیرو کلیسای اسقفی
crozier عصای اسقفی یاکشیشی
mitering انتصاب بمقام اسقفی
episcopalianism پیروی از کلیسای اسقفی
mitering استعمال تاج اسقفی
mitring استعمال تاج اسقفی
mitring انتصاب بمقام اسقفی
crosier عصای اسقفی یاکشیشی
cathedratic وابسته بکرسی بامقام اسقفی
episcopal مربوط به کلیسای اسقفی درمسیحیت
pontify سیمای اسقفی یا پاپی بخوددادن
pastoralism روش نامه نویسی اسقفی چوپانی
pontificalia جامه و نشانهای اسقفی لباس رسمی
pontificate دوره یا مقام اسقفی یا پاپی یاکهانت
pontificates دوره یا مقام اسقفی یا پاپی یاکهانت
pontificating دوره یا مقام اسقفی یا پاپی یاکهانت
pontificated دوره یا مقام اسقفی یا پاپی یاکهانت
pontifical وابسته به پاپ یا اسقف جامه اسقفی
prelatess زنی که دارای مقام مترانی یا اسقفی باشد
pontifically چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
letters missive نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
circuity حوزه
spheres حوزه
ranges حوزه
aquifer حوزه
ambit حوزه
sphere حوزه
extent حوزه
departments حوزه
department حوزه
presidency حوزه
district حوزه
jurisdication حوزه
ranged حوزه
realm حوزه
zones حوزه
zone حوزه
realms حوزه
areas حوزه
domains حوزه
area حوزه
domain حوزه
scope حوزه
districts حوزه
field حوزه
zero field بی حوزه
basins حوزه
fielded حوزه
range حوزه
precincts حوزه
fields حوزه
precinct حوزه
basin حوزه
drainge area حوزه زهکشی
ground water basin حوزه اب زیرزمینی
drainage basin حوزه زهکش
chapelry حوزه کلیسا
span of control حوزه نظارت
drainage area حوزه ابخیز
seepage area حوزه تراوش
test bay حوزه ازمایش
prefecture حوزه اداری
kingdom حوزه اقتدار
judicature حوزه قضایی
induction field حوزه القائی
image field حوزه تصویر
free field حوزه ازاد
f.of operations حوزه عملیات
scope of coverage حوزه عمل
module حوزه گنجایش
circles محفل حوزه
circuit جریان حوزه
circle محفل حوزه
electorates حوزه انتخابیه
circuits جریان حوزه
electorate حوزه انتخابیه
constituency حوزه انتخابیه
constituency حوزه انتخاباتی
constituencies حوزه انتخابیه
constituencies حوزه انتخاباتی
domain حوزه دایره
domains حوزه دایره
modules حوزه گنجایش
circling محفل حوزه
circuit حوزه قضائی
magnetic field حوزه مغناطیسی
circled محفل حوزه
catchment area حوزه ابریز
precincts بخش حوزه
apanage حوزه درامداتفاقی
precinct بخش حوزه
departments حوزه کمیته
department حوزه کمیته
scope قلمرو حوزه
catchment areas حوزه ابریز
magnetic fields حوزه مغناطیسی
circuits حوزه قضائی
princedom حوزه حکومت شاهزاده
polled حوزه رای گیری
basin حوزه رودخانه ابگیر
catchment area حوزه ابخیز ابگیر
circuit حوزه صلاحیت دادگاه
polls حوزه رای گیری
basins حوزه رودخانه ابگیر
catchment areas حوزه ابخیز ابگیر
circuits حوزه صلاحیت دادگاه
compass حدود وثغور حوزه
poll حوزه رای گیری
bolson حوزه ابریز بسته
flooding area حوزه سیل گیر
venue حوزه صلاحیت دادگاه
constituency هیات موکلان یک حوزه
venues حوزه صلاحیت دادگاه
active zone of well حوزه فعال چاه
coil field حوزه سیم پیچ
basin area حوزه ابریز رودخانه
blind drainage area حوزه ابریز بسته
free trade area حوزه تجارت ازاد
catchment حوزه ابریز مرزی
intendancy مدیریت حوزه مباشرت
intersplere در حوزه یکدیگر امدن
magnetic deflection انحراف در حوزه مغناطیسی
military area حوزه جغرافیایی نظامی
constituencies هیات موکلان یک حوزه
flashing کاهش حوزه مغناطیسی
pontificates اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificating اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificated اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificate اسقفی کردن فضل فروشی کردن
circuit حوزه قضایی یک قاضی دور
well field حوزه تغذیه کننده چاه
circuits حوزه قضایی یک قاضی دور
plural vote رای یک تن در چند حوزه انتخابی
to come within the scope of the law در حوزه عمل قانون بودن
runoff جریان اب حاصل ازبارندگی در حوزه ابریز
pocket borough حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
degaussing تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
vicariate قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicarate قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
rain discharge حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
occupation franchise حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
Sarouk ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab سراب [حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
room-sized rug فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com