English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
drift مقصود جریان اهسته
drifted مقصود جریان اهسته
drifting مقصود جریان اهسته
drifts مقصود جریان اهسته
Other Matches
ooze اهسته جریان یافتن
oozed اهسته جریان یافتن
oozing اهسته جریان یافتن
oozes اهسته جریان یافتن
object code خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
object code برنامه مقصود دستورالعملهای مقصود
object module واحد مقصود ماژول مقصود
stews اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stew اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewed اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewing اهسته جوشانیدن اهسته پختن
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
tapped ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapping ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tap ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
indirect objects مقصود
object مقصود
innuendoes مقصود
direct objects مقصود
purposelessly مقصود
significance مقصود
objecting مقصود
objects مقصود
innuendos مقصود
innuendo مقصود
meanings مقصود
meaning مقصود
point مقصود
objectives مقصود
designs مقصود
objected مقصود
objectless بی مقصود
objective مقصود
no offences was meant مقصود
design مقصود
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
object computer کامپیوتر مقصود
misconstrues در فهمیدن مقصود
target disk دیسک مقصود
target language زبان مقصود
target program برنامه مقصود
nonce مقصود فعلی
idea مقصود معنی
object program برنامه مقصود
object code دستورالعمل مقصود
sentiment نیت مقصود
ideas مقصود معنی
to what end? برای چه مقصود
object language زبان مقصود
object machine ماشین مقصود
purpose غرض مقصود
purposes غرض مقصود
misconstrue در فهمیدن مقصود
he has an a. to grind مقصود دارد
inexpressive نرساننده مقصود
purposive متضمن مقصود
misconstrued در فهمیدن مقصود
misconstruing در فهمیدن مقصود
purpose هدف مقصود
purposefully با داشتن مقصود
objective language زبان مقصود
object routin روال مقصود
object module واحد مقصود
purposes هدف مقصود
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
To achieve ones object ( aim ) . به مقصود خود رسیدن
object deck دسته کارت مقصود
And exactly what do you mean by that ? مقصود ؟( درمقام اعتراض )
propositions مقصود قیاس منطقی
propositioning مقصود قیاس منطقی
propositioned مقصود قیاس منطقی
for the nonce برای مقصود فعلی
proposition مقصود قیاس منطقی
now what did you mean by it مقصود شماچه بود
i misapprehended him مقصود او را درست نفهمیدم
do you see what i mean? ایا میفهمید مقصود من چیست
object oriented programming برنامه نویسی مقصود گرا
what is the purpose of thislaw مقصود از این قانون چیست
lad der وسیله پیشرفت یارسیدن به مقصود
what do you meant مقصود شما چیست چه مراددارید چه می خواهید
much little هنگامی که درجه کمتری مقصود باشد
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow سیلان جریان فلوی جریان
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
dedicated کامپیوتری که فقط برای مقصود خاصی است
The moral point of this story is that… مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
that is i. to this purpose برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
area بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
areas بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
slowing اهسته
slows اهسته
plodder اهسته رو
low low اهسته اهسته
indistinct اهسته
fabian اهسته رو
limper اهسته رو
lentamente اهسته
tardo اهسته
lento a اهسته
largo a اهسته
cattish اهسته رو
silently اهسته
catlike اهسته رو
low اهسته
quietly اهسته
slow down اهسته
languidly اهسته
slow footed اهسته
below ones breath اهسته
slowly اهسته
lightly اهسته
gradual اهسته
slowest اهسته
slow اهسته
ritardando اهسته تر
slowed اهسته
at a slow pace اهسته
slower اهسته
feather bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
sluggish بطی اهسته رو
to burn down or low اهسته ترسوختن
trickle charge پر کردن اهسته
simmer اهسته جوشیدن
andante نسبتا اهسته
simmered اهسته جوشیدن
to burn down ar low اهسته ترسوختن
simmers اهسته جوشیدن
languid بی حال اهسته
tap اهسته زدن
tapped اهسته زدن
tapping اهسته زدن
to wear away اهسته راندن
to slack up کم کم اهسته کردن
simmering اهسته جوشیدن
susurration سخن اهسته
jog trot کاریکنواخت و اهسته
low پایین اهسته
jogs اهسته دویدن
jogging اهسته دویدن
jogged اهسته دویدن
jog اهسته دویدن
slow ahead اهسته به جلو
slow and steady اهسته وپیوسته
dead slow خیلی اهسته
tipping ضربت اهسته
tip ضربت اهسته
slow paced اهسته گام
mealy mouthed اهسته حرف زن
mealy-mouthed اهسته حرف زن
largo اهسته و مفصل
goose step قدم اهسته
lockstep قدم اهسته
dogtrot یورتمه اهسته
dink ضربه اهسته
percuss اهسته زدن به
piaffer یورتمه اهسته
pianissimo بسیار اهسته
rallenttando بتدریج اهسته تر
lagging اهسته کند
slow paced اهسته خرام
jiggling تکان اهسته
trudging قدم اهسته
trudges قدم اهسته
trudged قدم اهسته
trudge قدم اهسته
slid اهسته رفتن
crawls اهسته خزیدن
crawled اهسته خزیدن
crawl اهسته خزیدن
goose-steps قدم اهسته
goose-stepping قدم اهسته
goose-stepped قدم اهسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com