English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
compact section مقطع فشرده
Other Matches
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
self- فایل فشرده که حاوی برنامهای است که محتوای آن را از حالت فشرده در می آورد
diffuser area ratio نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر
congested فشرده انباشته شده بهم فشرده
geometrical percentage درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
Intel فناوری نرم افزاری ساخت intel که به کامپیوتر اجازه میدهد تا تصاویر ویدیویی فشرده را ذخیره و بازیابی کند با استفاده از روشهای فشرده سازی نرم افزاری
Indeo فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
turbojet توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
companding دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
section مقطع
segments مقطع
profiling مقطع
tablature مقطع
cutting مقطع
segment مقطع
profile مقطع
profiled مقطع
cross section مقطع
sections مقطع
profiles مقطع
oblique section مقطع اریب
lobule مقطع کوچک
necking تنگی مقطع
structural section مقطع سازهای
coil section مقطع بوبین
circular cross section مقطع گرد
sectional area سطح مقطع
root section مقطع ریشه
rectangular section مقطع مستطیلی
half section نیم مقطع
airfoil مقطع ایرودینامیکی
oblique section مقطع مایل
aerofoil مقطع ایرودینامیکی
absorption cross section مقطع جذب
transition section مقطع تبدیل
profile مقطع عرضی
conic section مقطع مخروطی
profiled مقطع عرضی
cross reaction سطح مقطع
cross section مقطع عرضی
profiles مقطع عرضی
profiling مقطع عرضی
cross section سطح مقطع
area سطح مقطع
areas سطح مقطع
soil profile مقطع خاک
trough section مقطع ناودانی
cross section area سطح مقطع
transverse section مقطع عرضی
interrupted quick flashing light چشمک زن تند مقطع
egg shaped section مقطع تخم مرغی
cross section سطح مقطع عرضی
cross sectional data داده ها در یک مقطع زمانی
cross sectional area سطح مقطع عرضی
work surface سطح مقطع اصلی
intermediate frequency section مقطع فرکانس میانی
work surfaces سطح مقطع اصلی
transection برش یا مقطع عرضی
box section مقطع قوسی سکل
cross section سطح مقطع موثر
inelastic cross section مقطع برخورد ناکشسان
horseshoe shaped section مقطع نعل اسبی
vintage model الگوی مقطع زمانی
total effective collision cross section سطح مقطع موثر کل
box spar تیرکهای با مقطع مربع
blade station موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
flumming تنگ کردن مقطع جریان اب
con di nozzle نازل موتورجت با مقطع همگرا
rhombus wing بالی با سطح مقطع متقارن
form grind سنگ زدن در مقطع طولی
syllabify تقسیم به هجای مقطع کردن
effective collision cross section سطح مقطع برخورد موثر
winding crodd section سطح مقطع سیم پیچی
uncurtailed bars ارماتور بدون تقلیل مقطع
cross section نیمرخ پهنا مقطع موثر
podite مقطع با بند پای بندپایان
standard egg section مقطع تخم مرغی شکل معمولی
syllabary جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات
economic section انتخاب سطح مقطع مناسب ازنظر اقتصادی
three square سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
parallel aerofoil ایرفویلی که سطح مقطع ان درتمام طول ان ثابت باشد
hachures خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
poiseuille flow جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
condensed فشرده
strained فشرده
intensive فشرده
compressive فشرده
congested در هم فشرده
condensed به هم فشرده
squeezes فشرده
squeezed فشرده
squeezing فشرده
squeeze فشرده
compressed فشرده
pack فشرده سازی
laser دیسک فشرده
repressed brick اجر فشرده
compressed file فایل فشرده
compressed air هوای فشرده
steel aloy فولاد فشرده
compaction فشرده سازی
cast iron فولاد فشرده
cast up فشرده کردن
seried بهم فشرده
coarctate بهم فشرده
compact disk دیسک فشرده
packs فشرده سازی
depressed فشرده شدن
dice رقابت فشرده
diced رقابت فشرده
dices رقابت فشرده
fasciated بهم فشرده
dicing رقابت فشرده
condensive load بار فشرده
condensed type چاپ فشرده
condensed type نوع فشرده
crushed <adj.> <past-p.> فشرده شده
compactions فشرده سازی
massively گنده فشرده
compresses هم فشرده کردن
press board مقوای فشرده
compress هم فشرده کردن
compressing هم فشرده کردن
ice crete بتون فشرده
packing فشرده سازی
package program برنامه فشرده
lasers دیسک فشرده
concise لب گو فشرده ومختصر
succinct مجمل فشرده
mass practice تمرین فشرده
massive گنده فشرده
alloy steel فولاد فشرده
press part بخش فشرده
packed decimal دهدهی فشرده
incompressible فشرده نشدنی
bumped بار فشرده شده
packed decimal عدد اعشاری فشرده
principal types of foot فشرده کننده آب سنگین
die pressed part بخش فشرده حدیدهای
decompress ناهم فشرده کردن
press تاکتیک دفاعی فشرده
presses تاکتیک دفاعی فشرده
laminated plastic material ماده فشرده متورق
packed snow برف فشرده شده
compacting جمع وجور فشرده
caisson foundation پی سازی با هوای فشرده
packing density تراکم فشرده سازی
compacted بهم فشرده خلاصه
forced alternating current جریان متناوب فشرده
massive ساختمان فشرده ماسیو
compacting بهم فشرده خلاصه
CD DA روی دیسک فشرده
CD audio روی دیسک فشرده
repressed brick اجر فشرده شده
compacts جمع وجور فشرده
air compressor هوای فشرده ساز
massively ساختمان فشرده ماسیو
condensed structural formula فرمول ساختاری فشرده
pinch effect اثر فشرده سازی
compact جمع وجور فشرده
compander فشرده و نافشرده کننده
compacts بهم فشرده خلاصه
compact بهم فشرده خلاصه
compacted جمع وجور فشرده
prestressed concrete بتن پیش فشرده
fractal روش فشرده سازی تصاویر
A crash language course . دوره فشرده آموزش زبان
image فشرده سایز داده یک تصویر
air lift دستگاه ابکش با هوای فشرده
modes قالب کدگذاری دیسکهای فشرده
mode قالب کدگذاری دیسکهای فشرده
CDs دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
compaction فشرده سازی متراکم کردن
compact روی دیسک فشرده را میدهد
CD دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
compacts روی دیسک فشرده را میدهد
images فشرده سایز داده یک تصویر
discs مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
disc مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
compacting روی دیسک فشرده را میدهد
compacted روی دیسک فشرده را میدهد
discrete الگوریتم کد گذاری و فشرده کردن تصاویر
file compression utility برنامه کمکی فشرده کردن فایل
to cram فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
to mug up [British E] for an exam فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
to swot [British E] for an exam فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
mandrel جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
compressing فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
international file format استاندارد فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-LD
compresses فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compress فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
venturi کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
pneumatic disatch بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
asymmetric video compression استفاده از کامپیوتر قوی برای فشرده سازی تصویر
phalanx دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
phalanxes دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
IFF استاندارد برای فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-CD
photo finish استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
pneumatic پرباد کار کننده باهوای فشرده دارای چرخ یا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com