Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
ration scale
مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
Other Matches
ration basis
مبنای محاسبه جیره غذایی
master menu
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
rationed
جیره غذایی
rations
جیره غذایی
ration
جیره غذایی
dailgy food allowance
جیره غذایی روزانه
ration basis
مبنای جیره
ration factor
ضریب اماد جیره غذایی
table of food equivalents
جدول ارزش جیره غذایی
ration credit
تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
ration factor
ضریب محاسبه جیره
ration cycle
سیکل محاسبه جیره 42ساعته
computed goto
جهش بر مبنای محاسبه
current purchasing power
حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
assemble capital stock
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
nominal scale
شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
flight ration
جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
datum point
نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base
ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
basic ration
جیره مقدماتی جیره مبنا
flopped
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flops
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopping
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flop
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
mflops
اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
barleycorn
مقیاس وزنی برابر 8460/0 گرم مقیاس طولی برابر5/8میلیمتر
rood
مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
datum
سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
geodetic datum
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
scale factor
ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
centigrade temperature scale
مقیاس دمای سانتی گراد مقیاس دمای سلیسوس
datum error
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
false origin
مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
small scale
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small-scale
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
map plane
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
height datum
سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
rationing
جیره
rationed
جیره
allotment
جیره
allotments
جیره
ration
جیره
ration allowance
حق جیره
pensions
جیره
stipends
جیره
pension
جیره
stipend
جیره
coupon
جیره
coupons
جیره
rations
جیره
mess
هم غذایی
alimental
غذایی
messes
هم غذایی
dietetical
غذایی
alimentary
غذایی
trophic
غذایی
ration allowance
پول جیره
couponing
جیره بندی
proviant
علیق و جیره
c ration
جیره رزمی
board wages
جیره خشکه
commuted ration
جیره نقدی
basic ration
جیره اصلی
basic allowance for subsistence
جیره نقدی
ration in kind
معادل جیره
rationing
جیره بندی
combat ration
جیره جنگی
rations
جیره سربازی
field ration
جیره صحرایی
field ration
جیره رزمی
flight ration
جیره پرواز
emergency ration
جیره اضطراری
ration
جیره سربازی
dailgy food allowance
جیره روزانه
victualling allowance
جیره روزانه
combat ration
جیره رزمی
rationed
جیره سربازی
ration strenght
کالری جیره
allowances
جیره حق معاش
allowance
جیره حق معاش
dieted
رژیم غذایی
nutritiveness
خاصیت غذایی
regimen
پرهیز غذایی
regimens
پرهیز غذایی
food chains
زنجیره غذایی
lymph
شیره غذایی
food web
شبکه غذایی
food pyramid
هرم غذایی
food program
برنامه غذایی
food preference
پسند غذایی
food perference
رجحان غذایی
food packet
بسته غذایی
food industries
صنایع غذایی
food deprivation
محرومیت غذایی
food chain
زنجیره غذایی
diets
رژیم غذایی
dieting
رژیم غذایی
dieting
برنامه غذایی
food poisoning
مسمویت غذایی
diet
برنامه غذایی
food dtufe stuff
ماده غذایی
diet
رژیم غذایی
foodstuff
ماده غذایی
foodstuffs
ماده غذایی
dieted
برنامه غذایی
diets
برنامه غذایی
ration
جیره بندی کردن
ration
مقدار جیره روزانه
sinecures
جیره خور ولگرد
sinecure
جیره خور ولگرد
rationing system
نظام جیره بندی
troop train ration
جیره بین راه
credit rationing
جیره بندی اعتباری
ration in kind
جیره معادل یاجانشین
ration method
سبک واگذاری جیره
ration return
اسناد هزینه جیره
rationing
جیره بندی کردن
rationed
مقدار جیره روزانه
rations
مقدار جیره روزانه
exchange rationing
جیره بندی ارز
livery
جیره علیق اسب
liveries
جیره علیق اسب
ration strenght
انرژی حاصله از جیره
emergency ration
جیره فوق العاده
rationed
جیره بندی کردن
rations
جیره بندی کردن
Adulterated foodstuff.
مواد غذایی تقلبی
annual food plan
برنامه غذایی سالیانه
micronutrient
عنصر غذایی کم مصرف
macronutrient
عنصر غذایی پر مصرف
dietetics
برنامه ریزی غذایی
botulism
مسمومیت غذایی حاد
dietetic
وابسته به رژیم غذایی
dietary
مربوط به رژیم غذایی
I'm on a diet.
من رژیم غذایی دارم.
grazing food chain
زنجیره غذایی چرندگان
provision room
انبار مواد غذایی
rationed goods
کالاهای جیره بندی شده
food rationing
جیره بندی مواد غذائی
billets
ورقه جیره یادداشت مختصر
billeted
ورقه جیره یادداشت مختصر
billet
ورقه جیره یادداشت مختصر
food packet
جیره بسته بندی شده
troop train ration
جیره طبخی بین راه
rationing of foreign exchange
جیره بندی ارز خارجی
rationed items
اقلام جیره بندی شده
billeting
ورقه جیره یادداشت مختصر
hexadecimal
مبنای 61
ternary
در مبنای سه
master menu
برنامه غذایی اصلی یکان
sitology
علم تغذیه ورژیم غذایی
stirabout
غذایی شبیه اش جو جنب وجوش
nutrients
ماده مقوی از لحاظ غذایی
nutrient
ماده مقوی از لحاظ غذایی
reconstituted
خیساندن امادیا جیره خشک شده
reconstitutes
خیساندن امادیا جیره خشک شده
reconstituting
خیساندن امادیا جیره خشک شده
reconstitute
خیساندن امادیا جیره خشک شده
unit of issue
مبنای توزیع
fixed radix
با مبنای ثابت
fire base
مبنای اتش
binary number system
سیستم مبنای دو
mobilization base
مبنای بسیج
computer based
بر مبنای کامپیوتر
data base
مبنای اطلاعات
refrence
مبنای مقایسه
datum line
خط مبنای سنجش
rationale
مبنای کار
on trust
بر مبنای اعتبار
number base
مبنای عددی
sentience
مبنای حس وحساسیت
base of fire
مبنای اتش
monetary base
مبنای پولی
troop basis
مبنای یکان
fuselage refrence line
خط مبنای بدنه
basic of issue
مبنای توزیع
ternary
سه مبنایی در مبنای سه
tax base
مبنای مالیاتی
force basis
مبنای یکان
malnutrition
تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
cure meat
نمک سود کردن مواد غذایی
commissary store annex
شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
convenience foods
غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
convenience food
غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
I musn't eat food containing ...
من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم.
dietetics
فن پرهیز یا رژیم غذایی مبحث اغذیه
to have the munchies for something
یکدفعه هوس چیزی
[غذایی]
را کردن
self digestion
جذب خود بخود مواد غذایی
basic of issue
مبنای واگذارکردن اقلام
datum plane
سطح مبنای اب دریا
basic tactical unit
یکان مبنای تاکتیکی
datum plane
سطح مبنای ارتفاع
altitude separation
حد سطوح مبنای ارتفاع
datum sweeping mark
علامت مبنای روبش
mission load
بار مبنای عملیاتی
hydrographic datum
سطح مبنای اب نگاری
meteorological datum plane
ایستگاه مبنای هواسنجی
force basis
یکانهای مبنای هر قسمت
ratio decidendi
مبنای اصلی تصمیم
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com