English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
vacuum concrete ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
Other Matches
concrete joist shaker ویبراتور تیرهای بتنی
scarf joint جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
whitleather پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
sexto کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
air turbine starter استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
loaded dice طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
priming پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
covenantee کسیکه باوپیمانی کرده باشند متعهدله
as like as two peas مانند سیبی که دو نیم کرده باشند
She has a craving to travel . دلش هوای سفر کرده است
like two peas in a pod <idiom> مثل سیبی که از وسط دو نیم کرده باشند.
voters عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voter عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
vibrated concrete بتنی که توسط ویبراتورمتراکم شده است یا بتن ویبره شده
scarf weld جایی که دو میل اهن را نیم ونیم کرده باهم جوش داده باشند
lift-off تخلیه کشتی توسط جرثقیل
permanent income hypothesis این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
You can teel they're brothers, they're like two peas in a pod. با یک نگاه می توان تشخیص داد که برادرند، مثل سیبی هستند که از وسط دو نیم کرده باشند.
quarter ditch نهری که اب جویهای کوچک را جمع اوری کرده و به کانال تخلیه هدایت میکند
vibrators دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
vibrator دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
abram's law این قانون حاکی از اینست که مقاومت یک ملات یا بتن بستگی به وزن اب وبه وزن سیمان در مخلوط ملات دارد
lime cement mortar ملات باتارد ملات حرامزاده
optical قابل تشخیص باشند توسط علامت خوان نوری و وارد کامپیوتر شوند
air-conditioned اتاقی که هوای آن توسط دستگاه conditioner Air خنک و خشک نگهداری میشود
marks نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
lost cluster تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
soft keys کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
devices اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
give it a good wash خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
vibrators ویبراتور
vibrator ویبراتور
multivibrator مولتی ویبراتور
induction vibrator ویبراتور القائی
concrete vibrating equipment ویبراتور بتن
cargo outturn message پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
vibrator نوسان گیر ویبراتور
vibrator نوسان ساز ویبراتور
vibrators نوسان گیر ویبراتور
vibrators نوسان ساز ویبراتور
lighterage هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
evacuation تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
colony گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
anti- ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
source مجموعه کدهای نوشته شده توسط برنامه نویس که مستقیماگ توسط کامپیوتر اجرا نمیشوند و باید به برنامه که هدف ترجمه شوند توسط کامپایلر یا منر
burgers تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
clearings تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing تخلیه محل تخلیه بیماران
turbocharger گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
I have a tooth abscess. دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
ODI واسط استاندارد معرفی شده توسط Novell برای کارت واسط شبکه که به کاربران امکان میدهد فقط یک درایور شبکه داشته باشند که با تمام کارتهای واسط شبکه کار میکند. استاندارد پیش از یک پروتکل را پشتیبانی میکند. مثل IPX و NetBEUI
clay mortar ملات گل
grout ملات شل
mortar ملات
mortars ملات
concrete dam سد بتنی
jointing wood شمشه ملات
cement mortar ملات سیمانی
rubble with binding material سنگچینی با ملات
trass mortar ملات تراس
water proofed mortar ملات اب بند
hawk تخته ملات
hawked تخته ملات
hydraulic mortar ملات ابی
water proofed mortar ملات ابی
hawks تخته ملات
prepare mortar تهیه ملات
portland cement mortat ملات سیمان
prepare mortar ساختن ملات
lime mortar ملات اهکی
lean concrete بتن کم ملات
lime mortar ملات اهک
lime cement mortar ملات سه گرگه
lime cement mortar ملات کندگیر
plastic mortar ملات خمیری
mortar mixing ملات سازی
hydraulic mortar ملات اب بند
turbojet توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
concrete block سنگ بتنی
concrete pipe لوله بتنی
concrete pile شمع بتنی
concrete pavement شوسه بتنی
concrete layer لایه بتنی
slab صفحه بتنی
concrete floor طاق بتنی
slabs صفحه بتنی
concrete pitching فرش بتنی
concrete pavement جاده بتنی
portland cement concrete lining پوشش بتنی
concrete بتنی کردن
cement concrete lining پوشش بتنی
concrete roof سقف بتنی
concrete structure سازه بتنی
concrete layer قشر بتنی
capping slab کتیبه بتنی
setting time مدت گرفتن ملات
portland cement mortat ملات سیمان پرتلند
turn the mortar مخلوط کردن ملات
skin with mortar اندود کردن با ملات
skin with mortar رومالی کردن با ملات
dry rubble fill سنگچینی بدون ملات
central concrete membrane پرده میانی بتنی
concrete core wall دیوار با هسته بتنی
cussom [e] [صفحه بتنی بزرگ]
rigid concrete pavements رویههای صلب بتنی
concrete structure ساختمان با استخوانبندی بتنی
prestressed dam سد بتنی پیش تنیده
hollow concrete floor سقف تو خالی بتنی
mortar tub تشت ملات سازی یا استانبولی
mortar mill مخلوط کن ملات یا ماشین ملاتساز
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
processor وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
pile cap دال بتنی که سر شمعها را می پوشاند
concrete cover پوشش بتنی روی فولاد
readable آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
site concrete بتنی که در پای کار ساخته شود
incised slab [صفحه بتنی با نقش های روی آن]
slab for bearing سنگ بتنی کف تاوه تکیه گاه
digital read out نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
pile group دسته شمعهائی که سر انها رادال بتنی می پوشاند
pier cap دال بتنی که روی ستون بنا میشود
pull down menu فهرستی که میتواند توسط تیک کردن اشاره گر ماوس بر روی عنوان ان و یا توسط فشردن دکمه صفحه کلیدنمایش داده
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
him who انرا که
gas discharge display صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
had searched انرا می یافتید
i have a secure grasp of it انرا گرفته ام
neither i or he sees it نه من انرا می بینم نه او
i saw it انرا دیدم
decking تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
i am out of p with it دیگرحوصله انرا ندارم
give it a rinse انرا بشویید یا اب بکشید
he sold the good ones خوبهای انرا فروخت
i do not have the courage جرات انرا ندارم
give it a twist انرا پیچ بدهید
send it by post با پست انرا بفرستید
give it a shake انرا تکان دهید
i saw it my self من خودم انرا دیدم
i can make nothing of it هیچ انرا نمیفهم
imyself saw it من خودم انرا دیدم
we must winnow away the refuse اشغال انرا باید
lowlander اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
i had it signed انرا به امضاء رساندم
dalle صفحه بتنی [یا از جنس سنگ و مرمر صاف که کف اتاق استفاده می شده است.]
environment متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
environments متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
menu برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
menus برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
virtual که موجود نیست ولی توسط کامپیوتر شبیه سازی شده است و توسط کاربر به صورت مجازی قابل استفاده است
who will pay for it کی پول انرا خواهد داد
i cannot a to buy that استطاعت خرید انرا ندارم
you have perhaps seen it شاید انرا دیده باشید
who will pay for it کی هزینه انرا خواهد پرداخت
i gave it a slight press انرا کمی فشار دادم
i am out of p with it دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
i kind of liked it من تا اندازهای انرا دوست داشتم
they give it a good scrub خوب انرا مالش میدهند
shearling گوسفندی که یک بار پشم انرا
we made heavy weather of it انرا خیلی سخت دیدیم
it mokes it yet easier انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
i sold it to one abdullah به عبدالله نامی انرا فروختم
sculpsit انرا تراشیده یاحجاری کرد
ormer یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
i life that better انرا بیشتر از همه دوست دارم
an inseparable prefix سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
you have perhaps seen it ممکن است انرا دیده باشید
overshot wheel چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
irrecocilably چنانکه نتوان انرا وفق داد
inimitably چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
it is past reclaim دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
water bed تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
indiscerptible ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
ricksha کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
dress coat جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
rackets یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
indian giver کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
reversible propeller ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
it will not bear repeating جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
rickshaws کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaw کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rose gall برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
judgement dept بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
waggonette گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
cheque to a person's order چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
to garble the coinage مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
pope's eye غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
leadsman کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
retro rocket موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
vanishing cream کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com