Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
canniness
ملاحظه کاری
Other Matches
She is a considerate (an inconsiderate ) person .
آدم با ملاحظه یی ( بی ملاحظه یی ) است
blow torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torched
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
respect
ملاحظه
rashness
بی ملاحظه گی
gravitas
ملاحظه
respects
ملاحظه
consideration
ملاحظه
prudence
ملاحظه
tact
ملاحظه
regard
ملاحظه
regarded
ملاحظه
regards
ملاحظه
considerations
ملاحظه
incosiderate
بی ملاحظه
incircumspect
بی ملاحظه
incautious
بی ملاحظه
indiscreet
بی ملاحظه
cum grano
با ملاحظه
disregardful
بی ملاحظه
bluftly
بی ملاحظه
unthinking
بی ملاحظه
not unmindful
بی ملاحظه
animadversion
ملاحظه
observation
ملاحظه
observations
ملاحظه
inconsiderate
بی ملاحظه
unconsidered
بی ملاحظه
remark
ملاحظه
unmindful
بی ملاحظه
remarks
ملاحظه
remarking
ملاحظه
remarked
ملاحظه
thoughtless
بی ملاحظه
observing
ملاحظه کردن
heed
ملاحظه رعایت
circumspect
ملاحظه کار
annotations
تحشیه ملاحظه
irrespective of
بدون ملاحظه
observes
ملاحظه کردن
inadvertent
بی ملاحظه سهوی
wary
با ملاحظه هشیار
perceiving
ملاحظه کردن
perceive
ملاحظه کردن
considers
ملاحظه کردن
consider
ملاحظه کردن
blat
بی معنی و بی ملاحظه
noteless
غیرقابل ملاحظه بی نت
perceived
ملاحظه کردن
heeded
ملاحظه رعایت
heeding
ملاحظه رعایت
heeds
ملاحظه رعایت
perceives
ملاحظه کردن
regard for others
ملاحظه دیگران
healable
قابل ملاحظه
noted
مورد ملاحظه
regarded
ملاحظه کردن
regard
ملاحظه کردن
observed
ملاحظه کردن
reckless
بی ملاحظه بی اعتنا
observe
ملاحظه کردن
considerately
ازروی ملاحظه
circumspectly
ملاحظه کارانه
annotation
تحشیه ملاحظه
ciecumspect
ملاحظه کار
regards
ملاحظه کردن
note
ملاحظه کردن
noting
ملاحظه کردن
regrad for others
ملاحظه دیگران
to take note of
ملاحظه کردن
notes
ملاحظه کردن
regardant
ملاحظه کننده
circumspective
ملاحظه کار
worthy of note
قابل ملاحظه
glid
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
remarked
تبصره ملاحظه کردن
blat
بی ملاحظه حرف زدن
Without the least regard .
بدون کمترین ملاحظه یی
observantly
از روی ملاحظه و رعایت
noticeably
بطرز قابل ملاحظه
petty
غیر قابل ملاحظه
sizable
قابل ملاحظه بزرگ
remarking
تبصره ملاحظه کردن
noteworthily
بطور قابل ملاحظه
noteworthiness
قابل ملاحظه بودن
blankly
بدون ملاحظه بکلی
To be observant of the regulations .
ملاحظه مقررات را کردن
without the gloves
جدا بی ملاحظه بی رودربایستی
As you can see for yourself.
همانطور که ملاحظه می فرمایید
remarkably
بطور قابل ملاحظه
to take in a reef
با ملاحظه کار کردن
thoughtful of others
با ملاحظه نسبت بدیگران
unconsidered
غیر قابل ملاحظه
sizeable
قابل ملاحظه بزرگ
remarks
تبصره ملاحظه کردن
considerably
بطور قابل ملاحظه
oversubtle
بیش از حد ملاحظه کار
remark
تبصره ملاحظه کردن
remerkableness
قابل ملاحظه بودن
to take off the gloves
رودربایستی راکنارگذاشتن بی ملاحظه گفتگوکردن
You must make allowances for his age .
باید ملاحظه سنش را بکنی
Observation of natural phenomena .
ملاحظه پدیده های طبیعی
He is very cartious ( circrmspect, reserved ) .
خیلی ملاحظه کار است
guarded
احتیاط امیز ملاحظه کار
It was some consikerable amount.
مبلغ قابل ملاحظه ای بود
glib answer
پاسخ بدون ملاحظه
[بی فکر]
unadvised
تند وبی ملاحظه بی احتیاط
unadvied
تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
notably
بطور برجسته یا قابل ملاحظه
heeds
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heeding
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heeded
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
observingly
از روی ملاحظه حرمت گرارانه
heed
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
hardball
فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
reappraise
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraises
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
to respect persons
ملاحظه کردن وواهمه داشتن ازمردم
irrespectively
بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
reappraising
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraised
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
scapegrace
ادم بی پروا وبی ملاحظه اصلاح ناپذیر
to be wary of saying something
در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
No more Mr. Nice Guy!
<idiom>
دیگر به هیچ کس ملاحظه نمیکنم!
[اصطلاح روزمره]
not to lose sight of
ملاحظه کردن
[به کسی یا چیزی]
را فراموش نکردن
respecters
کسی که از مردمان بانفوذ یاتوانگر ملاحظه یا صرفداری میکند
respecter
کسی که از مردمان بانفوذ یاتوانگر ملاحظه یا صرفداری میکند
worthy of remark
قابل ملاحظه برجسته مشهور فوق العاده استثنائی
drilling pattern
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
mosaics
موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery
سرب کاری کارخانه سرب کاری
plastering
گچ کاری
feckful
کاری
electroplating
اب کاری
inaction
بی کاری
slobbery
تف کاری
currie
کاری
flower piece
گل کاری
impotency
کاری
impotence
کاری
hypofunction
کم کاری
active
کاری
parget
گچ کاری
malfunction
کژ کاری
effective
کاری
malfunctioned
کژ کاری
curry powder
کاری
malfunctions
کژ کاری
under employment
کم کاری
curry powders
کاری
intent on doing anything
کاری
curries
کاری
curry
کاری
plasterwork
گچ کاری
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
habitual way of doing anything
کردن کاری
stannary
قلع کاری
working storage
حافظه کاری
elegance
ریزه کاری
brickwork
سفت کاری
work year
سال کاری
workgroup
گروه کاری
to be up to the task
[to be equal to something]
<idiom>
از پس کاری برآمدن
work area
ناحیه کاری
working set
مجموعه کاری
stalactite work
مقرنس کاری
glazing
شیشه کاری
latticework
شبکه کاری
mining
معدن کاری
working storage
انباره کاری
rice field
برنج کاری
reshaping
روانه کاری
reservedness
احتیاط کاری
decoration
زینت کاری
decorations
زینت کاری
repetition of an act
تکرار کاری
relievo
برجسته کاری
dressing-down
چوبه کاری
purview of an occupation
حدود کاری
roughening by picking
تیشه کاری
plumbing
سرب کاری
brushwork
قلممو کاری
extravagantly
با افراط کاری
acting
فعال کاری
squalor
کثافت کاری
sinfulness
خطا کاری
workspace
فضای کاری
scrimshaw
هنرمنبت کاری
you are welcome
کاری نکردم
scabbing
تیشه کاری
studious to do a thing
بکردن کاری
treacherousness
خیانت کاری
punching
منگنه کاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com